کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

یادداشتی از سیدعلی عباس محدث؛

ظریف زمخت پرید

15 مرداد 1403 ساعت 14:58

کسان دیگری از این گروهک، تعاریفی خودساخته و منفعت‌گرایانه از «وفاق ملی» را بوق میزدند. تا اینکه آقای دکتر پزشکیان به صراحت، تعریفی متقن و منظوری جامع و صریح از «وفاق ملی» را بیان کردند. ‌ایشان درجلسه چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ هیئت دولت، «دولت وفاق ملی» را عنوانی صحیح و هدفمند برای دولت چهارهم دانست و با اشاره به تدابیر‌اندیشیده شده برای بهره‌گیری از ظرفیت افراد توانمندِ همه گروه‌ها در دولت به عنوان یک راهبرد، تصریح کرد؛ نه فقط درباره وزرا بلکه در به کارگیری همه مدیران دولتی نیز باید امکانی فراهم شود تا هر فردی که توانمندی بهبود وضعیت و رفع مشکلات را دارد، مورد استفاده قرار گیرد.


سیدعلی عباس محدث، روزنامه‌نگار، فعال سیاسی و جامعه شناس کهگیلویه و بویراحمد در یادداشتی نوشت: نظام‌های سیاسی در تمام دنیا، به تبعیت از قانون اساسی و نظام مدیریتی حاکم، ثبات داشته و یا تغییر می‌کنند. به عنوان مثال، تغییرات در نظام‌های توتالیتر با نظام‌های دموکراتیک بسیار متفاوت است. چراکه در نظام اقتدارگرا یا توتالیتر، گاهی با خشونت و جنگ، نظام سیاسی را از رقیب می‌گیرند اما در نظام مردم سالار یا دموکرات، این مردم هستند که سرنوشت خود را تعیین می‌کنند. اصلاً موضوعات و ایدئولوژی سیاسی این دو گروه با هم متفاوت است. در دنیای معاصر در نتیجه توسعه علم بویژه تفوق جامعه‌شناسی سیاسی و علوم سیاسی در افکار و اذهان مردم، حکومت‌های اقتدارگرا، به شدت در انزجار و تنفر عمومی قرار گرفته‌اند.
نظام اسلامی در ایرانی که قرن‌ها از حکومتِ دموکراتیک محروم بود و مردم در انتخاب هیچ کدام از مسئولانش اختیاری نداشتند، با آراء مردم شکل گرفت و بر اساس قانون اساسی، تمامی مسئولان نظام، بدون واسطه یا باواسطه، توسط مردم انتخاب شدند. از اول انقلاب و حتی در دوران جنگ تحمیلی، انتخابات متعددی را برگزار کردیم و مسئولان بویژه رئیس جمهور و نمایندگان مجلس را در رأس امور نشاندیم.
بعد از جنگ و مخصوصاً پس از دولت سازندگیِ مرحوم هاشمی رفسنجانی، نگاه مسئولان از کلان نگری در اصلاحات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به امور سطحی و نگرش‌های خرد، معطوف شد. گرچه شعار‌های کلانی (گفتگوی تمدن‌ها)هم مطرح می‌شد، اما به لحاظ تفاوت گفتمانی که بین مردم و کارگزاران بود، نه تنها توانایی دیپلماتیک و مدیریتی آن را نداشتند، بلکه نظام سیاسی ما برای دنیایی که می‌خواستند با آن گفتگو کنند، مورد اعتماد نبود(مصاحبه ژاک شیراک با روزنامه لموند فرانسه). بنابراین، از سال ۱۳۷۶ تاکنون، دولت‌های آقایان خاتمی، احمدی نژاد، روحانی و شهید رئیسی، با دیدگاه‌های خُردنگر و در سایۀ دو نگرش اصلاح طلبی و اصول گرایی به قدرت رسیدند. هرچند همگان، مستقیم یا تلویحاً اذعان می‌کردند که فراتر از جریان خاصی هستند، اما به ندرت شاهدِ رویکردی فراجناحی بودیم.
کار به جایی رسید که پس از شهادت رئیس جمهور رئیسی، در اقدامی بی‌سابقه، هر آن کس که برای یک روز هم در نشست‌های سیاسی این دو جریانِ بانفوذ، شرکت کرده بود، شناسنامه را برداشت و در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد. همین اقدام، ‌یه هشدار جدی به قانون‌گذاران و‌یه درس بزرگ برای مصلحت‌اندیشان نظام بود تا ساز و کاری بهتر از این بیاندیشند که هر کسی با‌یه مدرک تحصیلی و بدون پشتوانه علمی، به خود اجازه ندهد که برای قانون‌گذاری در مجلس و ریاست جمهوری ثبت نام بکند.
بگذریم!!!!
آقای دکتر پزشکیان و ۵ نامزد دیگر، تأیید صلاحیت شدند و دیگر نامزد‌های اصلح و صالح و مصلحانی که تا قبل از این در رأس امور بودند و مدیریت این نظام و مردم، دست آن‌ها بود، رد صلاحیت شدند. ‌ایشان با شعار«وفاق ملی» مورد اعتمادِ اکثریتِ شرکت کنندگانِ در پای صندوق‌های رأی شد و الان رئیس جمهوری ملت ایران است.
در کنار‌ ایشان، بازماندگان دولت شیخ حسن روحانی که در این سه سال، نه روی دیدار با مردم را داشتند و نه حاضر بودند پاسخی از عملکرد‌های خیانت بار ۸ ساله خود بدهند، از جمله آقایان ظریف، آذری جهرمی، آخوندی، جهانگیری، زنگنه و حتی شخصِ حسن روحانی به حمایت از دکتر پزشکیان وارد صحنه شدند، کت درآوردند، میکرفون پرتاب کردند، بالا و پایین پریدند و در تمامی روستا‌ها و شهر‌های کشور، مجلس وامصیبتا گرفتند.
تئورسین‌های این گروه مثل علی مطهری، علی لاریجانی، محمد فاضلی، محمدعلی وکیلی، محمدصادق جوادی حصاروی، عباس عبدی و دیگران، تمام توان خود را در جهت موفقیت دکتر پزشکیان بکار گرفتند. جالب این بود که، به همان میزانی که این گرو‌های حامی و رسانه‌ای دکتر پزشکیان سعی داشتند‌ ایشان را اصلاح طلب و جناحی بنامند، اما آقای پزشکیان در تمامی مناظره‌ها و مصاحبه‌هایش، از عدم وابستگی‌اش به اصلاحات و جریان سیاسی خاص می‌گفت. ضمن اینکه به صراحت می‌گفت که من اصول گرا هستم. می‌گفت که من تنها برای اجرای سیاست‌های کلی نظام که مقام معظم رهبری ابلاغ کردند، آمده‌ام. مستمراٌ از تعالیم عدالت خواهانه مولا علی(ع) می‌گفت. از اینکه باید گوش به فرمان رهبری بود و لحظه‌ای از ولی امر جدا نشد و به دنبال وحدت داخلی به جای گفتگوی با غرب و کدخدا بود، سخن می‌گفت. در حالیکه هیچکدام از این موارد، در ادبیات فکری این شبه اصلاح طلبان رادیکال نیست. سؤال این است؛
اگر بپذیریم که این گروهک، اصلاح طلب بودند و آقای دکتر پزشکیان از عدم وابستگی‌اش به اصلاح طلبان سخن می‌گفت، پس چرا دست از حمایت‌ ایشان بر نمی‌داشتند؟
پاسخ؛ اگر به دو سال آخر دولت روحانی و مخصوصاً از زمانی که ترامپ، «عهدنامه برجام» را پاره کرد و شیخ حسن و تیم سیاسی‌شان با نمایشی مضحک، در سیمای ملی ظاهر شدند و کدخدا را سرزنش می‌کردند، برگردیم، می‌بینیم که این جماعتِ شکست خورده، نه تنها نتوانستند حتی یکی از تحریم‌ها را بردارند بلکه تحریم‌ها دوبرابر شد و بدتر اینکه خود آقای ظریف به عنوان قاصدی که رفته بود ملت را نجات بدهد، در بندِ تحریم گرفتار شد. ملت ایران نباید فراموش کنند که آقای ظریف و تیمِ به سُخره گرفته‌اش، میلیارد‌ها دلار هدیه و صد‌ها سکه و شمش طلا از بیت المال گرفته بودند تا امضاء جان کری تضمین باشد ولی نه تنها تضمینی نبود، بلکه برای نظام کدخدا منشِ غرب پشیزی هم ارزش نداشت. بنابراین این گروهک، تا قبل از شهادت آیت الله رئیسی، در نگاه مردم ایران، کریه المنظر و اصوت الانکر بودند. حتی ژورنالیست‌های اصلاح طلبِ شرق و اعتماد و انتخاب و ابتکار و... ، از شیخ و دولتش، تبری می‌جستند. اما به یک باره تریبون دکتر پزشکیان مناسب‌ترین و کامل‌ترین جایگاهی شد که توانستند، از ناکارآمدی و بی‌کفایتی وزرا و کارگزاران دولت سیزدهم استفاده کنند و از حیثیت خود در مقابل ملتی که همواره حافظه‌ای کوتاه مدت دارند، دفاع کنند. دلقک باز‌ها و دروغگویی‌های ظریف در پشت تریبون‌های سخنرانی، مضحکه گویی‌های آذری جهرمی، رفتار‌های غیر اجتماعی و وهن‌آمیز محمد فاضلی و دیگران، به حدی شیرین و سرگرم‌کننده بود که مردم ایران از مقایسه بین گفتمان دکتر پزشکیان و ادعا‌های این گروهک غافل شدند و کسی بر این پاردوکس، تأمل نکرد. پس از آنکه دولتِ آقای دکتر پزشکیان رأی اکثریت را بدست آورد، همین جماعتی که توانسته بودند به قول خودشان، کسب حیثیت کنند، چون میدانستند به واسطۀ خیانتهای گسترده‌شان از جمله دوتابعیتی بودنِ خود و یا اعضاء خانواده‌هایشان در دولت‌های یازدهم و دوازدهم، رأی اعتماد نمی‌گیرند، به صراحت اعلام کردند که تمایلی به پذیرش مسئولیت در دولت چهاردهم ندارند. از آنجایی که غیرموجه بودن این گروهک تندرو و مفسده خیز برای دکتر پزشکیان محرز و مسلم بود، آن‌ها را در پست‌هایی شبیه نخود سیاه، سرگرم کردند. جالب‌تر این است که هیچکدام اعتراضی نکردند و از طرفی برای مردم هم این سؤال نبود که چرا این‌ها به این پست‌های ساختگی و حاشیه‌ای قانع شده‌اند؟ پاسخ این است؛
این گروهک فرصت طلب، در رویکردی دیگر، باید راه فرار از دکتر پزشکیانی که می‌گوید اصولگرا است و می‌خواهد سیاست‌های کلی نظام را پیگیری کند، باقی می‌گذاشتند. پس، آنقدر سکوت کردند تا شعار «وفاق ملی» رئیس جمهور رسانه‌ای و فراگیر بشود. اینجا بود که تعاریف متعدد از وفاق ملی، توطئه نوینِ گروهک ظریف شد. آن‌ها تعریف «وفاق ملی» را بازگشت مردم به واقعیت تعریف کردند. محمدصادق جوادی حصاروی دیگر رسانه‌ای منفعت طلبان می‌گوید: (منظور از «وفاق ملی» نباید به اشتباه تعبیر شود. منظور از وفاق ملی شکل‌گیری وفاق بین دوستان و متحدان است. یعنی دوستان دولت که در اردوگاه اصلاح طلبان بودند درصد قابل ملاحظه‌ای از رئوس دولت را در دست بگیرند تا منویات برآمده از بطن جامعه را نمایندگی کنند و به آن جامه عمل بپوشانند).
کسان دیگری از این گروهک، تعاریفی خودساخته و منفعت‌گرایانه از «وفاق ملی» را بوق میزدند. تا اینکه آقای دکتر پزشکیان به صراحت، تعریفی متقن و منظوری جامع و صریح از «وفاق ملی» را بیان کردند. ‌ایشان درجلسه چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ هیئت دولت، «دولت وفاق ملی» را عنوانی صحیح و هدفمند برای دولت چهارهم دانست و با اشاره به تدابیر‌اندیشیده شده برای بهره‌گیری از ظرفیت افراد توانمندِ همه گروه‌ها در دولت به عنوان یک راهبرد، تصریح کرد؛ نه فقط درباره وزرا بلکه در به کارگیری همه مدیران دولتی نیز باید امکانی فراهم شود تا هر فردی که توانمندی بهبود وضعیت و رفع مشکلات را دارد، مورد استفاده قرار گیرد.
و از اینجا بود که ظریفِ گروهکِ منظور، نتوانست نرمک نرمک بلکه زمخت پرید.


کد مطلب: 490076

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/news/490076/ظریف-زمخت-پرید

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1