تاریخ انتشار
جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۱۸
کد مطلب : ۴۷۲۹۲۷
حسین راغفر:
نارضایتی محصول نظام حکمرانی است/ جریانی سودجو درون کشور نفوذ کرده و به دنبال ناآرامی اجتماعی است
۰
کبنا ؛ حسین راغفر، تحلیلگر مسائل اقتصادی در گفتگو با رویداد۲۴ علل تنگانای اقتصادی در کشور را تشریح کرده و به بررسی راههای گذر از بحران پرداخته است. بخشهای مهم این گفتوگو را میخوانید؛
گروههای درون حاکمیت، سودشان در تورم است
* با وجود همه تهدیدها و تحدیدها، هنوز هم میتوانیم برای اصلاح، قدمهای مثبتی برداریم. البته برای اصلاح باید الزامهای ضروری را در نظر بگیریم. با این حال باید گفت، برندههای فضای فعلی، که منفعت طلبی را نسبت به مصالح عمومی در اولویت میبینند، به الزامها تن نمیدهند. در واقع گروههای قدرت در اقتصاد کشور، نهادهای عمدتا حاکمیتی هستند که سودشان در رشد قیمتهاس، یعنی تورم را فرصتی برای بهره برداری میدانند.
* آنهایی که دستمزد ثابت دارند، که اکثر قریب به اتفاق کارکنان دولت و حقوق بگیران را شامل میشود، قربانیان گرانیها هستند. با این توضیح که در این یکی دو سال اخیر، طبقه متوسط هم آسیبهایی جدی دیده است. اما در همین زمان، گروههای زیادی مثل بسازو بفروشها از افزایش قیمت مسکن که ۵/۲ برابر نرخ تروم است، سود بردهاند و به همین دلیل طالب بالا رفتن قیمتها هستند. استمرار این وضعیت برای آنهایی که دسترسی به اعتبارهای ارزی دارند هم مطلوب است.
* تورمخواهی، در حالی صورت میگیرد، که گرانیها اکثریب قریب به اتفاق مردم را گرفتار کرده است؛ بنابراین ما به جریانهایی که درون قدرت هستند و در بسیاری از کانونهای تصمیمگیری کشور مثل مجلس و ارگانهای دیگر نمایندگانی دارند و نمایندههایشان حامی افزایش قیمتها هستند و سودشان در گرانی است، نمیتوانیم اعتماد کنیم.
نارضایتی مردم محصول نظام حکمرانی است
* اصلاح زمانی محقق میشود که در قدم اول در نظام تصمیم گیری، آمادگی برای برطرف کردن نواقص وجود داشته باشد و حاضر به تغییر شرایط شوند. در واقع با وجود کانونهای فساد در جامعه، امکان ترمیم فضای کدر منتفی است. در چنین شرایطی فقط همینهایی که دستی در قدرت دارند، یعنی میتوانند تسهیلات بانکی یا امتیازهای واردات و صادرات و همچنین امتیازهای انحصاری بگیرند، برنده و بقیه بازنده هستند. پس باید عزم سیاسی برای اصلاح وجود داشته باشد و بپذیرند که نابرابری، که اصلیترین منشاء نارضایتی عمومی است، محصول نظام حکمرانی است.
*توسعه چند رمز دارد، که اولینش عزم سیاسی است. به این معنی که حاکمان حاضر باشند، موانع توسعه را از مسیر پیشرفت بردارند. با این توضیح که توسعه، پدیدهای اجتماعی است و به همین دلیل باید فضا را برای مشارکت گروههای مختلف فراهم کرد. اما متاسفانه در جامعه ما خیلیها با نفسِ مشارکت مشکل دارند و اصولا «کار جمعی» را قبول ندارند. به همین دلیل گفتمان ضد مشارکتی را دنبال میکنند و تا زمانیکه قبول نکنند، توسعه امری مشارکتی است، هیچ مشکلی رفع نخواهد شد.
از زمان ریاست جمهوری احمدینژاد نظام تصمیم گیری با توسعه مشکل دارد
*نظام مدیریتی کشور در ۱۸ سال گذشته، یعنی از زمان شروع دولت نهم به ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، با مفهوم توسعه مشکل دارد. یکی از مولفههای توسعه، مشارکت گروههای مختلف در نظام تصمیم گیری و تصمیم سازی است. اگر این را بپذیرند، بقیه کارها اصلا سخت نیستند و اصلاحات متناسب در دسترس خواهد بود. اما بنا به دلایلی، مشارکت همچنان مغفول است و به همین دلیل گرهها بازنشدنی هستند.
جریان سودجو، درون حاکمیت نفوذ کرده و به دنبال ناآرامی اجتماعی است
*مشکل این است که گروهی عامدانه و عالمانه همه سعیشان را به کار میگیرند تا برنامههای خودشان به نتیجه برسد و سودشان حتمی شود. البته تصور من این است که این گروهها فقط به دنبال منافع شخصیشان نیستند و تلاش میکنند نارضایتی در جامعه را پررنگ کنند تا زمینه برای ناآرامیهای اجتماعی آماده شود. یعنی در این که خیلیها در درون سیستم تصمیمگیری اصلی کشور رخنه کرده اند، هیچ شک و تردیدی نیست. متاسفانه عدهای همچنان با طمع و صرفنظر از اینکه تصمیمها چه آثار سوئی برای جامعه و عموم مردم دارد، فقط به منافع شخصی خودشان نگاه میکنند و میخواهند سودشان را حداکثر کنند.
*جریانهای نفوذی که متاسفانه در بخشهای مختلف حاکمیتی رسوخ کردهاند، با ارائه راه حلهای غیرمنطقی، بیکاری، رکود اقتصادی و همچنین تورم را موجب میشوند، که این موارد فقر و نابرابری در جامعه را پررنگ میکنند.در واقع نفوذ به جایی رسیده که این جریان، در ساختار تصمیمگیری جایگاه و پایگاه قابل توجهی دارند، خنثی سازی تحرکاتشان دشوار شده است. سوءاستفادهگران به جایی رسیده اند که خودشان را شیفته و واله نظام نشان میدهند، اما در عمل برای بدبین کردن جامعه و تا جایی که بتوانند، راه حلهای غلط ارائه میکنند تا همه چیز را به بریزند.
*شناسایی این گروه دشوار نیست. کافیست ارزشها صرفا مبتنی بر شایستگی فنی و مهارتی افراد شود. در خیلی از کشورهای صنعتی مثل بریتانیا و آمریکا آدمهایی که میخواهند شاغل شوند، کنترل اولیهای بر کیفیتشان میشود که در ایران به این مهم توجهی نمیشود. به همین دلیل افرادی که در پی آسیب زدن هستند، به راحتی به سیستم ورود میکنند.
*رفع مشکلات و بازگشت به مسیر توسعه به این شرط محقق میشود که خیلی از کارهای ما تغییر کنند تا فرصت برای همه مردم فراهم شود و جامعه برای همراهی با سیستم، دلبستگی و تعلق خاطر پیدا کند.
گروههای درون حاکمیت، سودشان در تورم است
* با وجود همه تهدیدها و تحدیدها، هنوز هم میتوانیم برای اصلاح، قدمهای مثبتی برداریم. البته برای اصلاح باید الزامهای ضروری را در نظر بگیریم. با این حال باید گفت، برندههای فضای فعلی، که منفعت طلبی را نسبت به مصالح عمومی در اولویت میبینند، به الزامها تن نمیدهند. در واقع گروههای قدرت در اقتصاد کشور، نهادهای عمدتا حاکمیتی هستند که سودشان در رشد قیمتهاس، یعنی تورم را فرصتی برای بهره برداری میدانند.
* آنهایی که دستمزد ثابت دارند، که اکثر قریب به اتفاق کارکنان دولت و حقوق بگیران را شامل میشود، قربانیان گرانیها هستند. با این توضیح که در این یکی دو سال اخیر، طبقه متوسط هم آسیبهایی جدی دیده است. اما در همین زمان، گروههای زیادی مثل بسازو بفروشها از افزایش قیمت مسکن که ۵/۲ برابر نرخ تروم است، سود بردهاند و به همین دلیل طالب بالا رفتن قیمتها هستند. استمرار این وضعیت برای آنهایی که دسترسی به اعتبارهای ارزی دارند هم مطلوب است.
* تورمخواهی، در حالی صورت میگیرد، که گرانیها اکثریب قریب به اتفاق مردم را گرفتار کرده است؛ بنابراین ما به جریانهایی که درون قدرت هستند و در بسیاری از کانونهای تصمیمگیری کشور مثل مجلس و ارگانهای دیگر نمایندگانی دارند و نمایندههایشان حامی افزایش قیمتها هستند و سودشان در گرانی است، نمیتوانیم اعتماد کنیم.
نارضایتی مردم محصول نظام حکمرانی است
* اصلاح زمانی محقق میشود که در قدم اول در نظام تصمیم گیری، آمادگی برای برطرف کردن نواقص وجود داشته باشد و حاضر به تغییر شرایط شوند. در واقع با وجود کانونهای فساد در جامعه، امکان ترمیم فضای کدر منتفی است. در چنین شرایطی فقط همینهایی که دستی در قدرت دارند، یعنی میتوانند تسهیلات بانکی یا امتیازهای واردات و صادرات و همچنین امتیازهای انحصاری بگیرند، برنده و بقیه بازنده هستند. پس باید عزم سیاسی برای اصلاح وجود داشته باشد و بپذیرند که نابرابری، که اصلیترین منشاء نارضایتی عمومی است، محصول نظام حکمرانی است.
*توسعه چند رمز دارد، که اولینش عزم سیاسی است. به این معنی که حاکمان حاضر باشند، موانع توسعه را از مسیر پیشرفت بردارند. با این توضیح که توسعه، پدیدهای اجتماعی است و به همین دلیل باید فضا را برای مشارکت گروههای مختلف فراهم کرد. اما متاسفانه در جامعه ما خیلیها با نفسِ مشارکت مشکل دارند و اصولا «کار جمعی» را قبول ندارند. به همین دلیل گفتمان ضد مشارکتی را دنبال میکنند و تا زمانیکه قبول نکنند، توسعه امری مشارکتی است، هیچ مشکلی رفع نخواهد شد.
از زمان ریاست جمهوری احمدینژاد نظام تصمیم گیری با توسعه مشکل دارد
*نظام مدیریتی کشور در ۱۸ سال گذشته، یعنی از زمان شروع دولت نهم به ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، با مفهوم توسعه مشکل دارد. یکی از مولفههای توسعه، مشارکت گروههای مختلف در نظام تصمیم گیری و تصمیم سازی است. اگر این را بپذیرند، بقیه کارها اصلا سخت نیستند و اصلاحات متناسب در دسترس خواهد بود. اما بنا به دلایلی، مشارکت همچنان مغفول است و به همین دلیل گرهها بازنشدنی هستند.
جریان سودجو، درون حاکمیت نفوذ کرده و به دنبال ناآرامی اجتماعی است
*مشکل این است که گروهی عامدانه و عالمانه همه سعیشان را به کار میگیرند تا برنامههای خودشان به نتیجه برسد و سودشان حتمی شود. البته تصور من این است که این گروهها فقط به دنبال منافع شخصیشان نیستند و تلاش میکنند نارضایتی در جامعه را پررنگ کنند تا زمینه برای ناآرامیهای اجتماعی آماده شود. یعنی در این که خیلیها در درون سیستم تصمیمگیری اصلی کشور رخنه کرده اند، هیچ شک و تردیدی نیست. متاسفانه عدهای همچنان با طمع و صرفنظر از اینکه تصمیمها چه آثار سوئی برای جامعه و عموم مردم دارد، فقط به منافع شخصی خودشان نگاه میکنند و میخواهند سودشان را حداکثر کنند.
*جریانهای نفوذی که متاسفانه در بخشهای مختلف حاکمیتی رسوخ کردهاند، با ارائه راه حلهای غیرمنطقی، بیکاری، رکود اقتصادی و همچنین تورم را موجب میشوند، که این موارد فقر و نابرابری در جامعه را پررنگ میکنند.در واقع نفوذ به جایی رسیده که این جریان، در ساختار تصمیمگیری جایگاه و پایگاه قابل توجهی دارند، خنثی سازی تحرکاتشان دشوار شده است. سوءاستفادهگران به جایی رسیده اند که خودشان را شیفته و واله نظام نشان میدهند، اما در عمل برای بدبین کردن جامعه و تا جایی که بتوانند، راه حلهای غلط ارائه میکنند تا همه چیز را به بریزند.
*شناسایی این گروه دشوار نیست. کافیست ارزشها صرفا مبتنی بر شایستگی فنی و مهارتی افراد شود. در خیلی از کشورهای صنعتی مثل بریتانیا و آمریکا آدمهایی که میخواهند شاغل شوند، کنترل اولیهای بر کیفیتشان میشود که در ایران به این مهم توجهی نمیشود. به همین دلیل افرادی که در پی آسیب زدن هستند، به راحتی به سیستم ورود میکنند.
*رفع مشکلات و بازگشت به مسیر توسعه به این شرط محقق میشود که خیلی از کارهای ما تغییر کنند تا فرصت برای همه مردم فراهم شود و جامعه برای همراهی با سیستم، دلبستگی و تعلق خاطر پیدا کند.