کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

نقدی بر بیانیه جبهه اصلاحات کهگیلویه و بویراحمد؛

بیانیه اصلاح‌طلبان یا همان گلایۀ خاله‌زنکی خودمون

14 بهمن 1402 ساعت 0:07

برای مثال، عدل هاشمی پور وابسته به کدام جریان سیاسی است که رد صلاحیت می‌شود؟ چرا بعضی به نام اصلاح طلبی می‌خواهند مردم و بویژه جوانان را فریب بدهند و بهانه می‌کنند که ما را نمی‌گذارند، رد صلاحیت می‌کنند، مانع می‌شوند و فلان...؟


جبهه اصلاحات استان کهگیلویه و بویراحمد در آستانه دوازدهمین دوره انتخابات مجلس بیانیه‌ای صادر کرد و نوشت: در هیچ یک از حوزه‌های انتخابیه استان لیستی ارائه نخواهد داد. [متن بیانیه جبهه اصلاحات]
به گزارش کبنا، متن زیر در پاسخ به این بیانیه تهیه شده است که در ادامه آن را می‌خوانید.
تمام حکومت‌های غیر پادشاهی و موروثی به پشتوانۀ قانونی که به تأیید حداکثر مردم رسیده، الزاماتی دارند که با وجود ساختار‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، راهبرد‌هایشان را در عرصه‌های مختلف تعیین می‌کنند. اگر بخواهیم به طور خاص حوزۀ سیاسی را در کشور‌هایی که نظام حکومتی مردم سالارانه دارند را بررسی کنیم، می‌بینیم که ابتدا احزاب سیاسی هستند که برنامه‌های خود را به مردم عرضه می‌کنند و به تناسب اساسنامه و رویکرد‌های سیاسی، علمی و نیروی انسانی با تدبیر، اکثریت آراء را بدست می‌آورند.
شاید در کشور‌های آسیایی و بالاخص حوزۀ خاورمیانه، و خاصه در کشور‌های مسلمان، شرایط متفاوت باشد. چراکه این کشور‌ها ساختاری دارند که هر بینش و نگرشی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. جنگ طولانی مدت ابرقدرت‌های بزرگ دنیا از جمله شوروی سابق و آمریکا در کشور‌های افغانستان، ایران، عراق و این سال‌ها نیز در کشور‌های عراق و سوریه، نظام حکومتی حاکم در منطقه را متفاوت کرده است.
در کشور ایران تا قبل از انقلاب اسلامی، هیچ دوره‌ای نبوده که حکومت مردمی و منطبق با آراء عمومی داشته باشیم. همه پادشاهی بودند و رهبران هم موروثی انتخاب می‌شدند. با پیش زمینه‌هایی که در دهه‌های قبل توسط چهره‌های ملی مثل ستارخان و باقر خان، میرزا کوچک خان جنگلی، رئیسعلی دلواری، سیدجمال الدین اسدآبادی، شهید مدرس، آیت آلله کاشانی، نواب صفوی و روشنفکرانی از جمله دکتر شریعتی، شهید مطهری و... ، نهایتاً با درایت و محوریت حضرت امام خمینی(ره) که در این روز‌ها یاد و نامش را تا ابد جاودانه می‌داریم، حکومتی بر پایۀ رأی و نظر مردم شکل گرفت. شعارمان«استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود، از همان ابتدا، قانونی اساسی را به رأی گذاشتند و مردم با اکثریت قاطع آراء تأیید کردند. از همون آغاز اتفاقاتی در شورای انقلاب شکل گرفت و سپس جنگ تحمیلی و شهادت سران نظام و مسائلی دیگر، ولی در نهایت رقابت سیاسی در تماماً این سال‌ها بین دو تفکر چپ و راست یا اصلاح طلب و اصول گرا بود و در ۴۳ سال گذشته، مجلس و دولت، بار‌ها بین این دو گروه دست به دست شد.
هر آدم کم سوادی می‌داند که تمامی کسانی که قرار است درحوزۀ سیاسی جمهوری اسلامی فعالیت کنند، باید ملتزم به اسلام، نظام و قانون اساسی باشند. یعنی کسی که یکی از این موارد را قبول نداشته باشد و یا مستمراً علیه بنیان‌های نظام، با شک و تردید سخن بگوید، اقدام عملی داشته باشد و یا مردم را به تعرض به آن‌ها تشویق کند، نمی‌تواند مصلحِ مردم و نظام باشد.
مصادیق این سه وجه مهمِ اسلام، نظام و قانون اساسی، پذیرش اصل ولایت مطلقۀ فقیه، تبعیت از قانون اساسی، متشرع به فرامین و دستورات دین اسلام، خادم مردم و عدم اشتهار به فساد است. در هیچ کجای این قانون ننوشته است که اصلاح طلب یا اصول گرا از امتیاز ویژه‌ای برخوردار هستند. اگر منصفانه به تاریخ گذشته انتخابات در حوزه‌های مجلس شورای اسلامی یا ریاست جمهوری برگردیم، می‌بینیم که افرادی که در ادوار مختلف رد صلاحیت شدند، از هر دو جریان سیاسی بوده‌اند. شاید کفۀ رد صلاحیت شده‌ها در جریانی خاص بیشتر باشد ولی ایراد از مقنن یا مجری آن نیست. باید جریان‌های سیاسی در عملکرد خود و افرادشان تجدید نظر بکنند.
متأسفانه کسانی که دارند با این بیانه‌های غیر منطقی و گستاخانه، اهمیت و ارزش جایگاه قانون‌گذار را زیر سؤال می‌برند، کسانی هستند که خود بیش از مصلحت مردم از تغییر و حذف سخن می‌گویند. اگر به تحولاتی که جریان سیاسی اصلاح طلب در ۲۰ سال گذشته در درون خود ایجاد کرده است، دقت کنیم، می‌بینیم که هر فردی از این جریان که بخواهد درکنار مردم یا همراه قانون اساسی، رهبری، دین و نهاد‌های دینی قرار بگیرد، از جریان اصلاح طلبی طرد می‌شود. تا جائیکه بسیاری از تندرو‌های این جریان، در دل دولت اصلاحات، طرح عبور از سیدمحمد خاتمی را در سر داشتند. در پایان دولت اصلاحات، بیش از ۷۰ گروه سیاسی و تنها به دلیل عدم همگرایی جریانی، زاییده شدند. خیلی از آن‌ها که به واسطۀ رأی مردم اعتبار گرفته بودند، به خارج از کشور رفته و با سرمایه‌هایی که از این ملت بردند، تلویزیون و رسانه، علیه کشور و مردم فعال کردند. بسیاری از آن‌هایی هم که در ایران ماندند، توسط تندرو‌های این جریان، یا اصلاح طلب معرفی نمی‌شوند و یا مجبور هستند برای دوام و بقاء جریان خود از دست تندرو‌های داخلی، دست به دامان اصول گرایان سنتی مثل مرحوم هاشمی رفسنجانی، علی اکبر ناطق نوری، حسن روحانی، علی لاریجانی و... بشوند.
در استان ما نیز شرایط به مراتب بدتر از سطح کلان جریان اصلاح طلب است. چراکه بعد از بزرگان صاحب سبک در حوزۀ اصلاح طلب(چپ سابق)، مثل حاج بهرام تاجگردون، تنها گروهی مدعی رهبری این جریان شدند که فقط به فکر مصلحت و منافع خود بودند. رد صلاحیت و عدم تأیید و عدم احراز و هر موضوعی که منجر به خروج از نامزدی انتحابات باشد، امری طبیعی و جزء لاینفک انتخابات است که در تمام دنیا هم مرسوم و معمول می‌باشد. این رویه هیچ ربطی به جریان فکری و گروه سیاسی ندارد. تماماً مرتبط به شخصیت و زندگی شخصی، تفکر و روش زندگی شخص نامزد انتخاباتی است. برای مثال، عدل هاشمی پور وابسته به کدام جریان سیاسی است که رد صلاحیت می‌شود؟ چرا بعضی به نام اصلاح طلبی می‌خواهند مردم و بویژه جوانان را فریب بدهند و بهانه می‌کنند که ما را نمی‌گذارند، رد صلاحیت می‌کنند، مانع می‌شوند و فلان...؟
آیا غلام تاجگردون، سعادتیان، بهرامی، دهبانی و... اصلاح طلب نیستند؟ چرا از این‌ها حمایت نمی‌کنید؟ چطور زمانی که شما نامزد بودید این‌ها را ملزم به حمایت از خودتون کرده بودید؟
مگر آقای منطقیان، کامرانی، مندنی پور، رجائی نسب، بهرامی و... در این استان نامزد انتخابات نبودند، چرا بیانه اعلام حمایت از آن‌ها را صادر نکردید؟
مگر سال‌ها بین مرحوم دکتر لاهوتی و محمود منطقیان تنش و عداوت نبود، اگر دلسوز این جریان هستید، چرا بین آن‌ها مصالحه نکردید؟ کدام یک دنبال منفعت بود که منجر به وحدت نشد؟
چرا باید بهرام تاجگردون و سیدضیاء رضاتوفیقی در استادیوم دهدشت از محمود منطقیان حمایت کنند و به دکتر لاهوتی توهین بکنند؟ چرا آن موقع بیانه ندادید؟
آن موقعی که تمام شهر را آذین می‌کردید که سیدباقر موسوی از گردنۀ مله شوره وارد می‌شود تا تکلیف اصلاح طلبان را مشخص کند، اما با حضور دکتر بهرامی و  رجائی نسب، با غلام محمد زارعی بیعت می‌کرد، زارعی معنی اصلاح طلبی را میدانست یا منفعتی بالاتر از فکر مردم و اصلاح طلبی در کار بود؟
چرا وقتی سیدباقر موسوی به جای حمایت از دکتر بهرامی اصلاح طلب، از حاج زارعیِ سوپراصولگرای ناتوان، حمایت می‌کند، بیانیه صادر نکردید؟ آیا چیزی غیر از منفعت طلبی شما در آن بود؟
چرا وقتی محمود منطقیان در نهان خانه‌ها با بزرگواری و عدل هاشمی پور جلسه اعلام بیعت و حمایت می‌گیرد و در یاسوج به کاندید دلخواهش رأی می‌دهد، بیانیه صادر نکردید؟
چرا وقتی بچه‌های شما صادرکنندگان بیانه‌های پفکی، توسط حاج زارعی و بزرگواری و عدل هاشمی پور، غیر قانونی و بدون آزمون وارد هلدینگ‌ها و مراکز اقتصادی بزرگ شدند، بیانیه صادر کردنتون فعال نشد؟
بیانیه صادر می‌کنید که در انتخابات نیروی مورد حمایت ندارید اما وقتی نشست نادر منتظریان با اصلاح طلبان رسانه‌ای می‌شود، بیانیه نمی‌دهید؟
جوانان و دانشگاهیان و مردمی که سال‌ها به‌امید روشی صادقانه از شما، بیکار هستند و غافل از توافقها و معاهده‌ها و نشست‌های پنهانی و کارچاق کردن‌تان برای اصول گرایان سنتی و بیسواد، در فقر و محرومیت مانده‌اند، نباید بدانند که دستاورد توافق سیدباقر موسوی با زارعی و نشست گروهی دیگر با نادر منتظریان چه می‌باشد؟
به نظر شما با صدور این بیانیه، حامیان اصلاح طلب که همواره از روابط پشت پرده غافل و بی‌خبر هستند، مثل خودتان اصول گرای پنهانی بشوند یا برای همیشه اصلاح طلبی دفن می‌شود؟
تکلیف آقایان دکتر بهرامی، دکتر دهبانی‌زاده، سعادتیان و غلام تاجگردون چه می‌شود؟ مستقل هستند یا اصلاح طلب؟
این خیانت را مردم می‌فهمند. این نمک نشناسی شما را مردم می‌دانند. اینکه می‌خواهید ردصلاحیت‌ها را بهانه‌ای برای حفظ منفعت خود بکنید، از ذهن خلاق جوانان اصلاح طلب پاک نخواهد شد. شک نکنید که اگر محمود منطقیان و سیدباقر موسوی و عدل هاشمی پور و سیدقدرت حسینی و قبل‌ترین‌ها و بعدی‌ها رد صلاحیت شدند و بشوند، این انقلاب جریان دارد و این مردم پشت نظام خود هستند. و شما با این بیانیه‌ها تنها به فکر خانواده و منسوبین خود باشید که انشاءالله خورشید همیشه از شرق تابیده و باز هم می‌تابد.


کد مطلب: 472106

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/news/472106/بیانیه-اصلاح-طلبان-یا-همان-گلایۀ-خاله-زنکی-خودمون

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1