نقدی بر محفل شاهنامهخوانی در یاسوج؛
شبهای شاهنامهخوانی در یاسوج؛ جانها در چشمهسار حکمتها و داستانهای فردوسی حکیم جلا پیدا میکند (+ فیلم )
22 مهر 1402 ساعت 12:11
شاهنامه حماسهی ملی ما ایرانیان و متن هویت ملی ماست، و فردوسی حکیم فرزانهای است که در جای جای اشعارش درخصوص ملیت و مذهب بطور خاص دین اسلام سخن گفته است، برخی از شخصیتهای برجسته در شاهنامه به شدت مذهبی بودهاند، و در بسیاری از ابیات یا تعبیرات این کتاب، ردّ پای آیات و روایات اسلامی نیز به وضوح قابل تشخیص است.
در این روزگارهای که تنها به دلیل فشار اقتصادی، مالی، اضطراب، استرس و... رنجور و خسته است. برگزاری هر دوشنبه شب شاهنامهخوانی در یاسوج اقدام قابل تقدیری است که جانها در چشمهسار حکمتها و داستانهای فردوسی حکیم جلال پیدا میکند.
به گزارش کبنا، شاهنامه حماسهی ملی ما ایرانیان و متن هویت ملی ماست، و فردوسی حکیم فرزانهای است که در جای جای اشعارش درخصوص ملیت و مذهب بطور خاص دین اسلام سخن گفته است، برخی از شخصیتهای برجسته در شاهنامه به شدت مذهبی بودهاند، و در بسیاری از ابیات یا تعبیرات این کتاب، ردّ پای آیات و روایات اسلامی نیز به وضوح قابل تشخیص است.
بسیاری از بزرگان ادبیات ایرانی بر این موضوع صحه گذاشته و نقدهای زیادی نوشتهاند. مقام معظم رهبری نیز در خصوص شاهنامه و دین اسلام اینگونه عنوان میکند «تعارف که نکردیم به فردوسی، حکیم گفتیم. الآن چند صد سال است که دارند به فردوسی، حکیم میگویند. حکمت فردوسی چیست؟ حکمت الهیِ اسلامی. شما خیال نکنید که در حکمت فردوسی، یکذره حکمت زردشتی وجود دارد. فردوسی آن وقتیکه از اسفندیار تعریف میکند، روی دینداری او تکیه میکند. میدانید که اسفندیار یک فرد متعصبِ مذهبیِ مبلّغ دین بوده که سعی کرده پاکدینی را در همه جای ایران گسترش بدهد. تیپ اسفندیار، تیپ حزباللهیهای امروز خودمان است؛ آدم خیلی شجاع و نترس و دینی بوده است؛ حاضر بوده است برای حفظ اصولی که به آن معتقد بوده و رعایت میکرده، خطر بکند و از هفتخان بگذرد و حتّی با رستم دست و پنجه نرم کند. وقتی شما شاهنامه را مطالعه میکنید، میبینید که فردوسی روی این جنبهی دینداری و طهارت اخلاقی اسفندیار تکیه میکند. بااینکه فردوسی اصلًا بنا ندارد از هیچیک از آن پادشاهان بدگویی کند، اما شما ببینید گشتاسب در شاهنامه چه چهرهای دارد، اسفندیار چه چهرهای دارد».
به گزارش کبنانیوز، دوشنبه شبها در یاسوج و شبهای دیگری گاهی در برخی شهرستانها محفل شاهنامه خوانی برگزار و اشعار فردوسی قرائت میشود. همه اقشار از پیر و جوان و زن و مرد با هر عقیدهای در این محفل شرکت دارند. گاهاً نوجوانها داستانهای شاهنامه را اجرا میکنند، گاهی اوقات کتابهای مرتبط با شاهنامه نیز معرفی میشوند. آوازخوانی و موسیقی محلی در این برنامهها اجرا میشود. این محافل هر چند که احیای شاهنامه خوانی را مد نظر خود دارد و بسیار مورد پسند و شایسته تقدیر است، اما بخش مهمی از شاهنامه که مذهب اسلامی در آن پررنگ است به آن کمتر پرداخته میشود. در واقع کمترین تفسیر دینی از شاهنامه در این محافل دیده میشود.
گاهاً محافل شاهنامه خوانی برای بیان مسائل دیگری مصادره شده است، وجه ملیت در این محافل پررنگ میشود ولی در کنار آن وجه دینی شاهنامه نادیده گرفته میشود که نوعی مصادره به مطلوب است. اما تفسیری جامع از شاهنامه فرصتی است تا نوجوانان و دیگر افراد با واقعیت شاهنامه آشنا شوند و دیدگاه درستی از شاهنامه و حکیم فردوسی شکل بگیرد.
پژمان سرلک مینویسد: «در سالهای پیش از انقلاب، درباریها و شاهدوستان، شاعر بزرگ را تا حد سخنگوی شاه و شاهانیها پایین آورده بودند بیاینکه بفهمند هدف فردوسی ستمستیزی بوده است نه درباریپروری. همینموضوع سبب شد که پس از انقلاب عدهای با تصوری بهمراتب غلطتر بر مزارش یورش برده و چیزی نمانده بود آن را با خاک یکسان کنند و حتی قرار را بر این گذاشتند که نام دانشکدهای که فردوسی بود را تغییر دهند. امروزه اینتصورهای غلط در میان عوام و حتی برخی دانشگاهیها همچنان پابرجاست، عدهای فردوسی را علم شاهدوستان کردهاند برای مقابله با دین و عدهای دیگر عالماش خواندهاند برای پوشاندن عیوبشان، کاری که با لسانالغیب شیراز میشود. ». «همچنین گفته میشود پیش از انقلاب شاهنامه خوانی به منظور زدودن دین اسلام رواج داشت. » سعید حمیدیان در کتاب «درآمدی براندیشه و هنر فردوسی» مینویسد: اعتقاد شیعی فردوسی را نیز در پیوند با شعوبیت باید مورد توجه قرار داد؛ چون تشیع بهعنوان پدیداری ایرانی، آمیزهای از روح مبارزهجویی ایرانیان و دین اسلام دارد.
باید به دستاندرکاران شاهنامهخوانی در یاسوج دستمریزاد گفت؛ در این جامعه که تنمان رنجور، پُر از اضطراب، استرس و ترافیکهای حاصل از سوء مدیریت است، شبهای دوشنبه خوشی را در محل شورای اسلامی شهر یاسوج رقم میزنند. امید است این محفل جانهایمان را از حکمتها و حماسههای فردوسی حکیم سیراب کنند و توشه راه زندگیمان باشد و راه عزتمندی را نشانمان دهد. چـو ایـران نباشد تن من مـبـاد / در این بوم و بر زنده یک تن مباد
کد مطلب: 468081