تاریخ انتشار
شنبه ۸ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۲۰
کد مطلب : ۴۶۷۵۶۷
یادداشت
سفر وزیر فرهنگ به یک استان محروم باید در قدوقواره فرهنگ اسلامی و انقلابی باشد
رفعت کاظمی
۰
کبنا ؛
من گمان میکنم وقتی یک سری عناوین و القاب را به یک دولت میدهند دیگر باید همهی کنشهای آن دولت متناسب با آن عناوین باشد تا وصلهی ناجور بودنِ اقوال و افعال به اذهان مردمی که همه چیز را میبینند متبادر نشود. من گمان میکنم وقتی یک وزیر در یک کشور اسلامی برای مرتبهی چندم به یک استان محروم سفر میکند باید حداقل در یکی از این سفرها چند ساعتی را به کارهایی اختصاص بدهد که در حالت عادی امکان اجرا ندارند. نمیدانم شاید هم من حالم خوب نیست که توقع دارم وزیر در یکی از این سفرها بهجای شرکت در یک سری برنامهی روتین، فرمایشی و نمایشی از قبیل بازدید از یک پروژهی فسیل شدهی فرهنگی و دیدارهایی که قرار نیست باری را بردارند و یا دادن گزارش کارهایی که انجام شده و یا انجام نشده و باید بشود (که از طریق یک ویدئوکنفرانس هم میشد چنین گزارشاتی را ارائه داد) میبایست حالا که n تومان از بیتالمال مسلمین برای این سفرها هزینه میشود درنهایتِ تکلیف، تواضع و احترام، بخشی از وقتش را به نشستن پای صحبت افرادی اختصاص دهد که سالهاست با خونِدل در یک استان محروم به سر پا نگه داشتن سنگرهای فرهنگی مختلف اهتمام ورزیدهاند و کسی هم تابهحال از آنها نپرسیده که حالتان چطور است. من گمان میکنم در یک کشور اسلامی و در یک دولتی که نام مردمی و انقلابی را یدک میکشد خیلی زشت است خانم اسلامی که چند سال برای سر پا نگه داشتن تنها کتابفروشی غیردرسی (پاتوق کتاب) در یک استان خوندل خورده، حالا چند ساعت پشت در منتظر بماند تا وزیر فرهنگوارشاد مملکت را ببیند و بعد هم که با کلی مشقت موفق به یک دیدار ۴۰ ثانیهای آن هم در مسیر در خروجی تا اتومبیل و در میان جمع کثیری از آقایان میشود و درخواستش را ارائه میدهد نهایتا وزیر در کمال خونسردی شماره تلفن معاونش را بدهد و بگوید درخواستت را برای ایشان بفرست.
نمیدانم شاید امثال من خیلی از مرحله پرت هستیم که توقع داریم باید به کسانی که در عرصهی فرهنگ به "کار واقعی" نه نمایشی مشغول هستند احترام گذاشت و به شکلی عزتمندانه و شیک از آنان دعوت کرد که "ای ولینعمتان" در فلان سفری که وزیر میآید تشریف بیاورید و حرفهایتان را بزنید، دردودلهایتان را بگویید، بر سر ما داد بزنید، گلایه و شکایتهایتان را بیاورید تا ما بدانیم پشتِ این دکور زیبا و گترهای که بهنام کار فرهنگی چیدهایم چه خبر است..
میدانید مسئله چیست؟ مسئله این است که ما مردم متوجه هستیم که سفر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به یک استان محروم آن هم برای مرتبهی چندم باید در قدوقوارهی فرهنگ اسلامی و انقلابی باشد نه در حد و اندازهی یک سیاستمدار دونپایه. مسئله این است که ما مردم میدانیم این الگویی که طی آن یک مسئولِ مرکزنشین میآید یک روبانی را قیچی میکند، یک کلنگی را بر زمین میزند و در یک سری دیدارهای فرمایشی و نمایشی، حرفهایی را میزند که همهی ما از حفظیم، الگوی درستی نیست.
برای من بهعنوان یک شهروند سوال است که چرا به ذهن وزیر فرهنگوارشاد اسلامی دولت سیزدهم خطور نکرده که به چه دلیل مسئولان فرهنگوارشاد استان کهگیلویهوبویراحمد و تیم برنامهریز این سفرها تاکنون دیداری در یکی از این سفرها با این بچههای گمنام و بینامونشانی که در کفِ میدان به کار فرهنگی (ازجمله کتاب) مشغولاند ترتیب نداده است؟
من نمیدانم حالا که این قبیل مسائل به ذهن وزیر خطور نمیکند و تیم برنامهریز در استان هم که از خدا خواسته، سروته این سفرها را با قیچی، روبان، کلنگ و ساز و آواز بههم میآورد چرا حداقل نمایندهی ولیفقیه در استان، در حمایت از این بچههای پاپتی دادی برنمیآورد و به نشانهی اعتراض و برای جا انداختن یک فرهنگ و الگوی درست، از وقت دیدار خود با وزیر نمیزند و آن را به این بچهها اختصاص نمیدهد؟
برای من سوال است که چه کسی باید حواسش به قبیل مسائلی باشد که ما مردم میبینیم و به آنها فکر میکنیم؟
آیا معنی اینکه ما با دیدن تصویرِ تکراری پوشاندنِ لباس محلی استان به تن یک مسئول کشوری و به ذوق آمدن استاندار و نمایندهی مجلس با یک لبخند ژکوند حالمان بد میشود را متوجه میشوید؟ همین..