در چند قرن اخیر علمی کردن فیزیوگنومی یا چهره شناسی همواره مهمترین دغدغهای بوده است که محققین و جانبداران این فن داشتهاند. و هنوز تلاشهای بیوقفه علمی پژوهشگران نتوانسته است این آروزی دیرینه چهره شناسان را محقق سازد. حتی آن زمان که تحقیقات ستودنی یوهان لاواتِر (1741-1801)، این فن را در رفیعترین جایگاه و اشتهار خودش قرار داده بود.
در چند قرن اخیر علمی کردن فیزیوگنومی یا چهره شناسی همواره مهمترین دغدغهای بوده است که محققین و جانبداران این فن داشتهاند. و هنوز تلاشهای بیوقفه علمی پژوهشگران نتوانسته است این آروزی دیرینه چهره شناسان را محقق سازد. حتی آن زمان که تحقیقات ستودنی یوهان لاواتِر (1741-1801)، این فن را در رفیعترین جایگاه و اشتهار خودش قرار داده بود.
به گزارش کبنا، به نظر میرسد آنچه محققین را نسبت به اینکه -فیزیوگنومی توانایی علمی شدن را دارد-امیدوار نگهداشته است این
است که، این فن باهمه تفاوتهایی که در قوانین آن وجود دارد، جنبههایی از حقیقت را نیز در خود جایداده است؛ و اینکه این فن، تحقیقات دانشمندان بزرگی چون ارسطو را بهعنوان یک پشتوانه و پشتیبان معنوی به همراه دارد، که خود سوالی بر می انگیزد که چرا باید فیلسوفی همانند ارسطو به چنین فنی نظر داشته باشند و حتی نظرات خود را برای شاگردان و آیندگان مکتوب و مرقوم کنند. چنین باوری انسان را به علمی بودن این علم ترغیب خواهد کرد. همچنان که چنین است و موجب تعلق خاطر محققین زیادی گریده است.
کتاب «ثبات علم چهره شناسی» به قلم «وحید دانشی» و «مهناز جهانبین» منتشر شد. در این کتاب با استفاده از خطوط ابداعی که بانام «خطوط وحید» نامگذاری شده اند نویسنده به تشخیص شخصیت از روی چهره می پردازد؛ و ازآنجاییکه فن فیزیوگنومی یا فراست تا با امروز قانون اثباتشدهای جهت تشخیص چهره نداشته است این تحقیق میتواند اولین کار علمی اثبات شده این فن در جهان علم باشد و مرز این فن را تعریض و وسعت دهد و از چشم انداز «شبه علم» فراتر ببرد و آن را از دروازه علم عبور دهد.
این کتاب مشتمل بر شش فصل است. یکفصل آن مقاله و پنج فصل دیگر فراست نامههای معتبری است که نویسندگان ایرانی مرقوم کرده اند؛ که جمع شدن چندین فراست نامه در یک جلد در ایران نیز مسبوق به سابقه نبوده است.