نمیدانم چرا به اینجا آمدیم / قصه پُر غصه سرمایهگذاری در کهگیلویه و بویراحمد / بیمهریها امان این سرمایهگذار را بریده / اینقدر بیوفایی درست نیست / امان از سنگاندازی بانکها / من فقط باید با آقای رئیس جمهور صحبت کنم / آجر با کیفیت دهدشت در خورستان خریدار دارد در یاسوج و گچساران نه / تمام گرفتاریها را به جان خریدیم، پسر نازنینی داشتم که در این جاده فوت کرد، مصیبتی نبود که سر ما نیامده باشد / تسهیلات بدهید 200 نفر دیگر اشتغالزایی میکنم/ اگر مملکتی صنعتش رشد نکند، هیچ راهی برای ساماندهی پیدا نمیکند ( + فیلم )
این چند سال اخیر که بیشتر پیگیر فعالان اقتصادی هستم و قصه های غم باری از سرمایهگذاران و داستان سرمایهگذاریشان در کهگیلویه و بویراحمد شنیدهام، این بدترینش بود. در میانۀ صحبتم با نصرت الله رئیسزاده مدیرعامل شرکت نماسازان مروارید دهدشت، وقتی در مورد هدفش از آمدن به دهدشت می پرسم، با سرخوردگی میگوید: نمیدانم چرا به اینجا آمدیم.
این چند سال اخیر که بیشتر پیگیر فعالان اقتصادی هستم و قصه های غم باری از سرمایهگذاران و داستان سرمایهگذاریشان در کهگیلویه و بویراحمد شنیدهام، این بدترینش بود. در میانۀ صحبتم با نصرت الله رئیسزاده مدیرعامل شرکت نماسازان مروارید دهدشت، وقتی در مورد هدفش از آمدن به دهدشت می پرسم، با سرخوردگی میگوید: نمیدانم چرا به اینجا آمدیم.
به گزارش کبنانیوز، مرد اصفهانی که در کار و زحمت موی سپید کرده، از سال 89 به دهدشت آمده و کارخانه تمام اتوماتیک آجر را راه اندازی کرده، میگوید «نمیدانم چرا به اینجا آمدیم»، این فضای غم انگیزی که در گوشهای از مصلی یاسوج شکل گرفته بود اصلاً به حس و حال نمایشگاه مصالح ساختمانی نمیخورد، تازه فهمیدم که مصالح ساختمانی هم به اندازه یک فیلم میتواند احساسات برانگیز باشد.
فکر میکردیم صنعت را ببریم به منطقهای که صنعت ندارد
آقای رئیسزاده هیچ چیز دیگری نمیگوید، همسرش خانم مریم اجلالی داستان را ادامه میدهد، همانطوری که داستان فیلمهای پُر غصه و غمانگیز شروع میشوند، میگوید: «اول هدف داشتیم، مسأله اصلی این بود که فکر میکردیم صنعت را ببریم به منطقهای که صنعت ندارد و باعث رشد مملکت شویم. میخواستیم برای افرادی که بیکار هستند اشتغالزایی کنیم، فکر میکردیم وقتی صنعت در جایی پا بگیرد، صنایع دیگر هم رشد میکنند و منطقه از محرومیت خارج میشود.»
واقعیت این است که
خیلی از سرمایهگذاران به کهگیلویه و بویراحمد آمدهاند و به دَر بسته خوردهاند، خیلی جذاب است که سرمایهگذاران بیایند و بتوانند در مناطق محروم اشتغال زایی کنند، تصور اینکه یک صنعتی راهاندازی شود و چند نفر بومی قند توی دلشان آب شود که در یک کارخانه کار کنند و خرج و مخارج زندگیشان را بچرخانند باز هم مرا یاد فیلمها میاندازد، این چند ساله فهمیدم
سرمایهگذارانی که به این استان میآیند باید چند برابر افرادی که به اصفهان و تهران میروند زحمت بکشند تا سرمایهشان را تبدیل به اشتغال زایی کنند، شاید هم اصلاً نتوانند و شکست بخورند. دلیلش این است که علاوه بر محرومیتهای امکاناتی و زیرساختی، محرومیت بزرگتر در ذهن است، محرومیت در چیزی است که هنوز نتوانستهایم درکش کنیم و نتوانستهایم آن را ارتقا بدهیم، اینکه عدهای میآیند و ایثارگرانه کاری را شروع میکنند، یا باید حمایتهای دولتی-بانکی را داشته باشند یا اینکه عملاً نمیتوانند کاری از پیش ببرند. هر چند که نمیتوان از نظر دور داشت که در چند سال اخیر کارگروه رفع موانع تولید استان کهگیلویه و بویراحمد تاحدودی کارگشا بوده است.
آقای رئیسزاده و همسرش که تحصیلات خود را در خارج کشور گذرانده و کار کردهاند، سال 89 در دوره دوم دولت آقای احمدی نژاد با یک طرح توسعهای دولتی به دهدشت میآیند و طرح پروژه بزرگترین و پیشرفتهترین کارخانه تمام اتوماتیک تولید آجر و سفال در ایران را ارائه میکنند، نصرتالله رئیسزاده میگوید: در سال 89 کارخانه را کلنگ زنی کردیم، متأسفانه بخاطر تحریمهای ظالمانه این پروژه که قرار بود طی 30 ماه به سرانجام برسد، 8 سال به طول انجامید. 8 سال اجازه ندادند تجهیزات و ماشین آلات را بیاوریم،
کمی هم مورد بی مهری قرار گرفتیم. کل سرمایهگذاری مورد نیاز در آن زمان 25 میلیارد تومان بود، که 10 میلیارد آن یورو بود، با نرخ 1245 هزار تومان، که مجموعا میشد 12 میلیارد تومان، قرار بود 10 میلیارد هم بانک بدهد و 4 میلیارد و خوردهای هم ما بدهیم.
خانم اجلالی ادامه می دهد: دولت اینطور گفته بود که فقط 10 درصد آورده داشته باشید کافی است، بقیهاش را دولت از طریق تسهیلات تأمین میکند. کمی که گذشت گفتند شما 20 درصد سهمتان میشود،80 درصد دولت می دهد. دوباره کمی که گذشت و قیمتها تغییر کرد، کاملاً برعکس شد، گفتند 80 درصد شما بدهید، 20 درصد ما میدهیم.
رئیسزاده می گوید: کل پولی که بانک به ما داده 5 میلیارد است، 13 میلیارد مال تهران است که باید پرداخت کنیم. در مورد 10 میلیون یورو، میگویند شما باید یورو 45 هزار تومانی بدهید، یعنی اینکه ما باید 450 میلیارد تومان بدهیم. چطوری بدهیم؟ میگویند به ما ربطی ندارد. کل این مملکت همین ارز را گرفتهاند. خب ما با چه انرژی کار کنیم؟ با 75 سال سن، ساعت 7:30 صبح شروع به کار میکنم تا شب. استاندار قبلی حتی یک قدم به سمت کارخانه برنداشت، کارخانهای که بزرگترین در کشور است.
گفتند حتماً کوره را از چین بیاورید
رئیسزاده افزود: دو خط تولید فول اتوماتیک داریم، کاملاً مجزا، بصورت رباتیک کار میکند، کارگر در هیچ مرحلهای کار فیزیکی انجام نمیدهد، در مورد یکی از کورهها گفتند حتماً کوره را از چین بیاورید. ما هم از چین آوردیم، گفتیم چرا چین؟ گفتند باید بیاورید، ما هم آوردیم، بعد از 8 ماه کوره ریزش کرد. گفتیم آقای صنعت، معدن، تجارت، 4 میلیارد بدهید تا این کوره را درست کنیم. گفتند بدهکارید، نمیشود. گفتیم اگر درست نشود با یک خط تولید نمیتوانیم کار کنیم. ندادند، این چهار میلیارد شد 8 میلیارد، بعد شد 10 میلیارد، الان شده 100 میلیارد تومان.
هیچی ندهید، مجانی 200 پرسنل اضافه میکنم، تسهیلات بدهید
گفتیم صد میلیارد اگر ندهید من با یک خط چطور اقساط بانک را بدهم. این صنعت چکار باید کند؟ الان با 200 پرسنل که بصورت مستقیم کار میکنند، اگر دو خط تولید دیگر راه بیفتد ظرفیت تولید ما به 1800 تن در روز میرسد. اگر این دو خط راه بیفتد، کارگران ما حداقل به 400 و 500 نفر میرسد. چطوری وقتی میخواهند یک پرسنل استخدام کنند کلی هزینه میبرد، من میگویم هیچی ندهید، مجانی 200 پرسنل اضافه میکنم. تسهیلات بدهید. خیلی بی مهری میکنند. بیایید این مجموعه را ببینید، اگر شب از ناراحتی خوابت برد.
پسر آقای رئیسزاده که در کانادا دکترایش را گرفته و کمک کار کارخانه بوده، در یک سفر که برای کمک به خانوادهاش به سمت دهدشت میآمده در راه سمیرم تصادف میکند و از دنیا میرود. رئیسزاده میگوید:
«زمین خریدیم، تمام گرفتاریها را به جان خریدیم، پسر نازنینی داشتم که در این جاده از بین رفت. دکترایش را از کانادا گرفت و تمام ماشین آلات کارخانه را خودش میخرید. مصیبتی نبود که سر ما نیامده باشد. انقدر بی مهری به ما شده که نمیدانم چه بگویم.» اینجا که میرسیم میفهمم که چرا گفت: «نمیدانم چرا به اینجا آمدیم»، هر چند که دلداری دادن برای فرزند از دست رفتهشان دیگر فایدهای ندارد، ولی میدانم که دعای خیر خانوادههای دهدشتی که از کارخانه آجر آقای رئیسزاده نان میخورند پشت سر این خانواده و فرزندشان است.
رئیسزاده ذکر مصیبت را ادامه میدهد: اینقدر بی وفایی درست نیست. در یک مورد سال 94 بار آوردیم بندرعباس، گفتیم پول بدهید بار را آزاد کنیم، 5 ماه طول کشید که پول دادند، بار آزاد شد، انبارداری 850 میلیون از ما گرفت، میدانید آن زمان چقدر پول بود؟
سنگاندازی بانکها
می پرسم صنعت معدن پیگیر کارتان است؟ صنعت و معدن نمیتواند برای من کاری کند، باز میگویم دستشان درد نکند، حداقل سنگ جلوی پایمان نینداخت. بانکها سنگاندازی میکنند، بانک عامل ما صنعت و معدن است. اخیراً شرکت بیمه سرمایهگذاری آمد و گفت که بانک ملت 100 میلیارد را میدهد، که 100 میلیارد را کردند 50 میلیارد، 50 میلیارد شد 15 میلیارد تومان. مضحک شده، اینهمه زحمت بکشی، ماهی یک و نیم میلیارد حقوق بدهی، بعد چنین اتفاقاتی بیفتد.
من باید با آقای رئیس جمهور صحبت کنم
میپرسم از مسوولان این دولت کمک گرفتهاید؟ میگوید: آقای عسکری معاون اقتصادی در کارخانه حضور پیدا کرد، ولی فایدهای ندارد، من باید با آقای رئیس جمهور صحبت کنم، رئیس جمهور با نظر شخص خودش برای برخی از طرحهای خاص اعتبار میگذارد، مشکل ما اینطوری حل میشود.
سال 89 پروژه پتروشیمی، معدن فسفات و سیمان هم بودند، الان این پروژهها چه شدهاند؟
برای خط تولیدی که طرح توجیهی را دادیم به اداره صنعت، معدن، آمدند و بازدید کردند، گفتند چشم انجام میدهیم، 5 ماه است که تماس میگیریم و هیچ جوابی نمیدهند. این صنعت در این شهر، که هیچ پروژهای ندارد میتواند جای استفاده زیادی داشته باشد، همان سال 89 که این کارخانه را کلنگ زنی کردیم پروژه پتروشیمی، معدن فسفات و سیمان هم بودند، الان این پروژهها چه شدهاند؟ پروژه پتروشیمی که هنوز بی سرانجام است، معدن فسفات به هیچ جا نرسیده، پروژه سیمان هم به هیچ جا نرسیده، فقط ما داریم کار میکنیم. هیچ کدام به تولید نرسیدهاند.
دلالی برای مردم که شغل نمیشود
خانم مریم اجلالی_ رئیس هیئت مدیره شرکت نماسازان مروارید دهدشت(کارخانه آجرسازی)_ که در کنار همسرش بار خیلی از کارها را به دوش میکشد، نیز در گفتوگو با خبرنگار کبنانیوز میگوید:
اگر مملکتی صنعتش رشد نکند، هیچ راهی برای ساماندهی پیدا نمیکند. شما چطور نیروهای مردم را سر کار می گذارید؟ دلالی برای مردم که شغل نمیشود. صنعت است که رشد در کشور ایجاد میکند، صنعت ساختمان صنعت مادر است. وقتی در استان محرومی کسی از خود گذشتگی میکند و سرمایهای میگذارد، نیاز دارد که حمایت بیش از حد شود و همراه شوند تا رشد کند. آن زمانی که ما کار را شروع کردیم، در این منطقه سه پروژه سیمان، فسفات، پتروشیمی وجود داشت، الان هم همین سه پروژه هستند و سر جای خودشان ماندهاند. هیچکدام به تولید نرسیدهاند. ما میخواستیم سریع رشد کنیم و اشتغال زایی شود، نیاز به حمایت داشتیم. خواسته بدی نداریم، خواسته ارزشمندی است. ممکن است اشتباهی هم کرده باشیم، ولی هیچ مشکل اساسی نداشتیم. گفتیم با یک خط تولید به نقطه سر به سر میرسیم، نمیتوانیم بازپرداخت بدهی کنیم. ما باید با دو خط تولید داشته باشیم تا بتوانیم اقساط را پرداخت کنیم.
در دهدشت فروش نداشتیم، در خوزستان و بوشهر و شیراز، بله.
خانم اجلالی عکس یکی از ساختمانهای شهر یاسوج را گرفته و تأسف می خورد، میگوید مصالح نامرغوبی در آن استفاده شده: اجناس ما از نظر استاندارد همه ملاکها را دارد، چرا اجازه میدهند از جنس نامرغوب در مرکز این شهر استفاده شود. تأسفآور است، جنس ما کنار گذاشته میشود. شرم نمیکنید چنین رفتاری میکنید. اگر کیفیت جنس ما بدتر بود، به دیده منت میپذیریم.
او می گوید: متولیان صنعت حداقل باید بگویند از این جنس که خوب است استفاده شود.
وقتی پروژههای دولتی اجرا میشوند نباید از جنسی استفاده شود که در خود استان تولید میشود.
میپرسم چرا صادرات ندارید؟ نمیتوانیم صادرات انجام دهیم، انقدر مشتری داریم، که همینها را نمیتوانیم جوابگو باشیم. این استان، استان بوشهر، استان خوزستان، بخشی از شیراز. بیشترین خریدار و مصارف در خوزستان و بوشهر است. ما در این شهر نتوانستیم جنس بفروشیم. چون از یزد میآیند پول میدهند به بناها، بناها هم این اجناس را نمیپذیرند. میگویند این اجناس در دهدشت شوره میزند. این جنس را بگذار 10 سال، ببین چه شورهای میزند؟ اصلاً نمیتواند شوره بزند.
کمک کنند تسهیلات بدهند تا بتوانیم خط تولید دو را راهاندازی کنیم
درخواست نهاییتان از دولتمردان چیست؟ اول آنکه کمک کنند تسهیلات بدهند تا بتوانیم خط تولید دو را راهاندازی کنیم و
تولید را به هزار و 800 تن در روز برسانیم و اشتغال زایی 200 نفری ایجاد کنیم. دوم اینکه حمایت تجاری از ما شود، وقتی در این استان صنعتی با این قدرت وجود دارد، حداقل مشابه ما وجود ندارد، اجازه ندهند مصالح کم کیفیت وارد این استان و ساختمانهای دولتی شود. اجازه ندهند محصولات بی کیفیت استانهای دیگر بدون مهر استاندارد وارد استان شود. از ما استعلام بگیرند، چون ما در این استان هستیم، ما به این استان آمدیم برای اینکه این استان رشد کند، در نتیجه انتظار داریم کمک کنند تا بتوانیم محصولمان را اینجا بفروشیم. نظام مهندسی وقتی میخواهد بگوید چه چیزی مصرف شود باید استانداردهایی را رعایت کند.
اجازه ندهند هر جنس بی کیفیتی در اینجا مصرف شود. اگر پروژههای دولتی اجناس خود را از ما خرید کنند، ما هم خط تولید بیشتری ایجاد کنیم، اشتغال زایی برای این استان بیشتر میشود و به نفع مردم منطقه است. زلزله سی سخت به ما درس داد که هر چیزی که درست ساخته نشود خراب میشود و میریزد. فقط ساختمانهای مستحکم میمانند. اگر خدای نکرده زلزله ترکیه در اینجا بیاید، چیزی باقی میماند؟ حداقل کیفیت را ارتقا دهیم تا دچار مشکل نشویم.
به هر چیزی که می خواهم فکر کنم، اول از همه طرح های بزرگی مثل پتروشیمی گچساران به ذهنم می آید که زمان بر و هزینه بر و دولتی بوده اند، مقایسه میکنم و اینکه چرا ادعای دولت که از چند دهه گذشته حمایت از بخش خصوصی بوده ولی سرمایهگذاران و کارخانههایی مثل نماسازان مروارید آنگونه که باید و شاید حمایتی نشده اند. این روزها خیلی از سرمایه گذاران از بانک ها گلایه مندند. فکر می کنم به یک میلیارد و 286 میلیارد تسهیلات تبصره 16 استان برای طرح های اشتغال آفرینی، که چندی بعد احتمال اینکه اخبار انحراف تسهیلات باز هم به بیرون درز کند وجود دارد. فکر می کنم به اینکه چرا پول های خرد جمع نمی شوند و به کسی داده نمی شود که می خواهد برای 200 نفر در کوتاه مدت اشتغال زایی کند. فکر می کنم به آن 200 نفری که شاید زیر لب و در دعاهایشان داشتن یک شغل آرزو است، خیلی هایی که برای حقوق ماهانۀ شغل آیندۀشان برنامه ریزی می کنند، برای ازدواجشان، برای فرزند دار شدن، برای آیندۀ زندگی شان. خیلی هایی که اول سال 1401 به جهش تولید دلبسته و شاد بودند. نمیدانم زمان شمردن جوجه های امسال کی است؟