تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۷:۵۲
کد مطلب : ۴۵۱۳۱۴
یادداشت ارسالی؛
کهگلویه و بویر احمد؛ محرومیت یا ضعف مدیریت؟
کیمیا ملکزاده
۲
کبنا ؛
یادداشت ارسالی؛ استان کهگلویه و بویراحمد استانی چهارفصل، دارای منابع عظیم نفت و گاز، منابع طبیعی مملو از جنگل انبوه ، گیاهان دارویی ، هویت تاریخی گردشگری و.... است. گرچه بااین کیفیت منابع و موقعیت ژئوپلیتیک جز استانهای کمتربرخوردار، و علی رغم درآمدسرانه بالا جز رتبه های اخرتوسعه یافتگی است.
این درحالی است که یکی از اهداف کلان و خطیر انقلاب اسلامی ایران رفع محرومیت هایی بود که به واسطه بی اعتنایی پادشاهان جبار و نا لایق برملت ایران تحمیل شده بود.
حال سؤال این است چرا مسئولین استانی و کشوری با وجود آنکه یکی ازشاخصهای اصلی انقلاب اسلامی ایجاد رفاه، رفع فقر، برطرف ساختن هر نوع محرومیت میباشد و علیرغم تاکید جزیل رهبر فرزانه (آیت الله خامنه ای) بر فقرزدایی محرومین، خدمترسانی به مناطق محروم، تنزل فاصله بین قشرهای مختلف جامعه هنوز مردم این مناطق از عقبافتادگیهای بسیاری در محنت و مشقت به سر میبرند؟
مسئولین استانی بانگاهی مختصر به آمار ارقام های رشد ، توسعه ،رفاه و مقایسه آن باسایراستان ها بیش ازپیش متوجه مسئولیت نقش پرداز و قالب دهنده خود درجهت توسعه وتعالی ، امنیت اقتصادی ، عدالت اجتماعی، حمایت وپرورش استعدادها و نخبگان استان باشند و در راستای توزیع برابرتری از درآمد و رشته گسترده ای از خدمات رفاهی گام بردارند.
به نظرمیرسد تازمانی که انحصارطلبی و عدم امنیت اقتصادی ، دیدگاه های افراطی ، سیاسی کاری وخط بازی جای خود رابه شایسته سالاری می دهد شاهد خاموشی رشدونبوغ شخصیت های علمی ونخبگان خواهیم بود که این مهم ارتباط مستقیمی بامحرومیت وعدم توسعه یافتگی استان کهگلویه و بویراحمد دارد.
همگام با تعاریف ارائه شده می توان به اصول تبیین کننده محرومیت و به تحلیل موضوع ازابعاد مختلف پرداخت:
۱.بعدیکردی تبعیض منطقه ای و نابرابری: حدود ۳۰درصد منابع نفت وگاز کشور از شهرستان گچساران تامین می شود درحالی که ماشاهد طرد اجتماعی هستیم و درحال حاضر هیچ یک از مسئولان وزارت نفت ازشهرستان گچساران متناسب با درصدتامین نفت گاز کشور نمی باشند، عدم اختصاص بودجه مناسب برای گسترش مناطق گردشگری وتوریستی وتاسیس کارخانه های تولیدگیاهان دارویی و....
۲.بعد اقتصادي: این شکل از محرومیت آشکارترین بعد محسوب می شود که در سطح درآمد افراد و خانوارها عمل می کند، مردم این استان باوجود درآمدسرانه بالا درصدپایین و گاهاً بی کیفیتی از دسترسی به غذا، آموزش ، خدمات، و بهداشت را دارند. با نگاهی گزیده به روستاهای زیلایی دیشموک و...متوجه عمق محرومیت این مناطق خواهیم شد خصوصا نبود زیرساختهای مناسب باعث شده است که این استان درمقابل حوادث طبیعی ازجمله سیل و زلزله...بسیار آسیب پذیرباشد و سالانه هزاران میلیارد خسارت را متحمل شود.
۳.بعد اجتماعی: مربوط به روابط وبهره مندی افراد از روابط، شغل، حقوق و قوانین و مسئولیتها و فرصتها می باشد،که قومیت گرایی و سیاسی کاری جای خود را به شایسته سالاری و پرورش نیروی متخصص و نخبه داده است ، فقدان نظام ترفيع، و شفافيت بطور واقعي نه بصورت فعلی از عوامل محرومیت اجتماعی می باشد.
۴.بعدفرهنگی: ارزشها و هنجارهای هر استان نمایانگر فرهنگ و شیوه زندگی شهروندان می باشد که هرساله ما شاهد درگیری های مسلحانه و دسته جمعی طایفه ای و قومی گرایی که اساسا ناشی از اموزش ناصحیح ، عدم سرمایه گذاری در این زمینه از طریق مدارس و صداسیما ، عدم برخورد قاطع وجدی مراجع قضایی می باشد که این خود یکی از ابعاد محرومیت در زمینه تعلیم و تهذیب می باشد.
حال اگر بخواهیم مسئله محرومیت را ازنگاهی کلان تر بررسی کنیم، دروهله اول متوجه عملکرد ضعیف و زار دولتها در موضوع توسعه نامتوازن و ناهمگون و نابرابری استانهای و مبحث رفاه مردم خواهیم شد. چرا که سنگ بنای دولت، رفاه مردم و توسعه هماهنگ و فراهم کردن حداقل سطح زندگی شهروندان وخصوصا مناطق کمتربرخوردار می باشد.
آرتور شلزینگر دولت رفاه را چنین تعریف کرد:نظامی که درآن حکومت متعهد می شود سطوح معینی از اشتغال، درآمد، آموزش، کمک بهداشتی تامین اجتماعی ومسکن رابرای همه شهروندان خود فراهم کند. با نگاهی کوتاه به تئوری اندیشمندان کشورهای توسعه یافته به ''دولت رفاه'' متوجه واپس ماندگی و ضعف مدیریتی در عرصه سیاست داخلی خواهیم شد.
خصوصا در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصول متعددی به مبانی دولت رفاه اشاره دارد از جمله: آموزش و پرورش رایگان، تامین نیازهای اساسی مردم براساس بندیک اصل ۴۳ قانون اساسی، برخورداری ازتامین اجتماعی براساس اصل ۲۹ قانون اساسی. بنابراین ایران امروز نیازمند نگاه ویژه جهادی، سیاست گذاری دقیق و جامع در عرصه امنیت و ثبات اقتصادی و توزیع برابرثروت بین مناطق برخوردار و کمتربرخوردار می باشد.
این درحالی است که یکی از اهداف کلان و خطیر انقلاب اسلامی ایران رفع محرومیت هایی بود که به واسطه بی اعتنایی پادشاهان جبار و نا لایق برملت ایران تحمیل شده بود.
حال سؤال این است چرا مسئولین استانی و کشوری با وجود آنکه یکی ازشاخصهای اصلی انقلاب اسلامی ایجاد رفاه، رفع فقر، برطرف ساختن هر نوع محرومیت میباشد و علیرغم تاکید جزیل رهبر فرزانه (آیت الله خامنه ای) بر فقرزدایی محرومین، خدمترسانی به مناطق محروم، تنزل فاصله بین قشرهای مختلف جامعه هنوز مردم این مناطق از عقبافتادگیهای بسیاری در محنت و مشقت به سر میبرند؟
مسئولین استانی بانگاهی مختصر به آمار ارقام های رشد ، توسعه ،رفاه و مقایسه آن باسایراستان ها بیش ازپیش متوجه مسئولیت نقش پرداز و قالب دهنده خود درجهت توسعه وتعالی ، امنیت اقتصادی ، عدالت اجتماعی، حمایت وپرورش استعدادها و نخبگان استان باشند و در راستای توزیع برابرتری از درآمد و رشته گسترده ای از خدمات رفاهی گام بردارند.
به نظرمیرسد تازمانی که انحصارطلبی و عدم امنیت اقتصادی ، دیدگاه های افراطی ، سیاسی کاری وخط بازی جای خود رابه شایسته سالاری می دهد شاهد خاموشی رشدونبوغ شخصیت های علمی ونخبگان خواهیم بود که این مهم ارتباط مستقیمی بامحرومیت وعدم توسعه یافتگی استان کهگلویه و بویراحمد دارد.
همگام با تعاریف ارائه شده می توان به اصول تبیین کننده محرومیت و به تحلیل موضوع ازابعاد مختلف پرداخت:
۱.بعدیکردی تبعیض منطقه ای و نابرابری: حدود ۳۰درصد منابع نفت وگاز کشور از شهرستان گچساران تامین می شود درحالی که ماشاهد طرد اجتماعی هستیم و درحال حاضر هیچ یک از مسئولان وزارت نفت ازشهرستان گچساران متناسب با درصدتامین نفت گاز کشور نمی باشند، عدم اختصاص بودجه مناسب برای گسترش مناطق گردشگری وتوریستی وتاسیس کارخانه های تولیدگیاهان دارویی و....
۲.بعد اقتصادي: این شکل از محرومیت آشکارترین بعد محسوب می شود که در سطح درآمد افراد و خانوارها عمل می کند، مردم این استان باوجود درآمدسرانه بالا درصدپایین و گاهاً بی کیفیتی از دسترسی به غذا، آموزش ، خدمات، و بهداشت را دارند. با نگاهی گزیده به روستاهای زیلایی دیشموک و...متوجه عمق محرومیت این مناطق خواهیم شد خصوصا نبود زیرساختهای مناسب باعث شده است که این استان درمقابل حوادث طبیعی ازجمله سیل و زلزله...بسیار آسیب پذیرباشد و سالانه هزاران میلیارد خسارت را متحمل شود.
۳.بعد اجتماعی: مربوط به روابط وبهره مندی افراد از روابط، شغل، حقوق و قوانین و مسئولیتها و فرصتها می باشد،که قومیت گرایی و سیاسی کاری جای خود را به شایسته سالاری و پرورش نیروی متخصص و نخبه داده است ، فقدان نظام ترفيع، و شفافيت بطور واقعي نه بصورت فعلی از عوامل محرومیت اجتماعی می باشد.
۴.بعدفرهنگی: ارزشها و هنجارهای هر استان نمایانگر فرهنگ و شیوه زندگی شهروندان می باشد که هرساله ما شاهد درگیری های مسلحانه و دسته جمعی طایفه ای و قومی گرایی که اساسا ناشی از اموزش ناصحیح ، عدم سرمایه گذاری در این زمینه از طریق مدارس و صداسیما ، عدم برخورد قاطع وجدی مراجع قضایی می باشد که این خود یکی از ابعاد محرومیت در زمینه تعلیم و تهذیب می باشد.
حال اگر بخواهیم مسئله محرومیت را ازنگاهی کلان تر بررسی کنیم، دروهله اول متوجه عملکرد ضعیف و زار دولتها در موضوع توسعه نامتوازن و ناهمگون و نابرابری استانهای و مبحث رفاه مردم خواهیم شد. چرا که سنگ بنای دولت، رفاه مردم و توسعه هماهنگ و فراهم کردن حداقل سطح زندگی شهروندان وخصوصا مناطق کمتربرخوردار می باشد.
آرتور شلزینگر دولت رفاه را چنین تعریف کرد:نظامی که درآن حکومت متعهد می شود سطوح معینی از اشتغال، درآمد، آموزش، کمک بهداشتی تامین اجتماعی ومسکن رابرای همه شهروندان خود فراهم کند. با نگاهی کوتاه به تئوری اندیشمندان کشورهای توسعه یافته به ''دولت رفاه'' متوجه واپس ماندگی و ضعف مدیریتی در عرصه سیاست داخلی خواهیم شد.
خصوصا در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصول متعددی به مبانی دولت رفاه اشاره دارد از جمله: آموزش و پرورش رایگان، تامین نیازهای اساسی مردم براساس بندیک اصل ۴۳ قانون اساسی، برخورداری ازتامین اجتماعی براساس اصل ۲۹ قانون اساسی. بنابراین ایران امروز نیازمند نگاه ویژه جهادی، سیاست گذاری دقیق و جامع در عرصه امنیت و ثبات اقتصادی و توزیع برابرثروت بین مناطق برخوردار و کمتربرخوردار می باشد.