کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

یادداشت|

مرد باش!

سروش درست

21 بهمن 1400 ساعت 23:07

نامرد، نامرادی ست که تخصص ندارد و به گاهی که پست و مقامی به وی پیشنهاد می‌شود، به جای امتناع و امتنا، پای در کفش مدیران و رجلان تدبیر می‌کند. دو دستی بر میز مدیریت می‌چسبد و چسان با مهارت به مقام و میز صدارت می‌چسبد.


خواهی که شوی باخبر از کشف وکرامات/
مردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ… 
نامواژه‌ی «مرد» به همین سبک و سیاقِ «مرد» بر زبان گویشوران هخامنشی، از هزارگان پیش، بوده است. پس از سه هزارگان، مرد، باز همان «مرد» است. 
واژه‌ای ست اصیل و عسیل! 
مرد کسی ست که رسم مردانگی را به جای آورد. مردی، ارتباطی با جنسیت ندارد. چه بسا، زنی ست که شیرمردتر از صدها مرد است؛ پس وقتی حرف از مرد است و مردانگی، نرینگی مقصود و مقصد کلام نیست. مراد از مرد، کسی ست که رسم مردی به گاه و به جا، بجای آورد! 
امروزه، در دنیای خشکسالی احساس، عاطفه، اعتماد و اعتقاد، مرد بودن شیوه‌ی مردانگی ست. خیلی هم مرتبط با باد کردن رگ گردن، تعصب و عصبیت ندارد. 
صفورا، بانوی فرهنگی گیلانی که پس از بازنشستگی، در زباله‌ها باله می‌زند و بال؛ مرد بزرگی ست. این زباله گردِ زن، تاکنون با پول همین باله‌ها و زباله ها، شش کتابخانه عمومی- فارغ از کمیت و کیفیت آن- راه اندازی کرده است تا کودکان گیلک، کتاب بخوانند؛ نیک بدانند و نیک اندیش بمانند. 
مرد، آموزگار کردی ست که در رنج دانش آموز سرطانی شیمی درمانی کرده اش، سر خویش را به ماشین دانش می‌سپرد و کچل می‌کند. در کلاس درس این معلم، زمزمه‌ی محبتی بود و جمعه هم، به مکتب می‌آمدند طفلان گریزپای. 
همه کَل و همه یَل! 
مرد، دخترک بنه فروش یاسوجی ست که پس از سوگ پدر، برای آتیه شش برادر دانش آموز خویش- اسیر و یتیم_ دست از مدرسه بر می‌شوید؛ راهی شکوه کوه می‌شده است. این مرد، با فروش بَن- پسته کوهی- بُن سرخ، کنگر و گیاهان دارویی، سه برادرش را راهی بهترین کالج‌های پزشکی ایران و شش برادرش را آنسان انسان بار آورده است آسان. 
مرد! به پیرامون خویش دقیق شوید و عمیق! زنان مرد و مردان مرد فراوان است و دیدنش آسان. 
صایب رهی که قطع نگردد به عمرها/
یک گام پیش همت مردانه‌ی من است
بر معیار سخاوت، شجاعت، قوت قلب و تن دادن به پیچ و تاب ایام و ایاب، مرد است. 
«شرف مرد به جود است وکرامت به سجود/
هر که این هر دو ندارد، عدمش به ز وجود…» 
حضرت سعدی علیه الرحمه می‌فرماید بزرگی، شرف و عزت مرد به فروتنی و تواضع در مقابل مردم است و به سخاوت. سپس در تداوم کلامش، می‌فرماید هر که فروتن، سخاوتمند و سخاوتمرد نیست، برود و بمیرد؛ زیبنده‌تر است. 
اما در آن سوی سکه، «نامَرد» کیست! به بیان ساده، هر که رسم مردانگی را رعایت نکرد، نامرد است. 
نامرد، مردنمایی است که شیک می‌پوشد و هزار میلیارد میلیارد از پول مردم ایران را اختلاس می‌کند با اخلاص! 
نامرد، نامرادی ست که تخصص ندارد و به گاهی که پست و مقامی به وی پیشنهاد می‌شود، به جای امتناع و امتنا، پای در کفش مدیران و رجلان تدبیر می‌کند. دو دستی بر میز مدیریت می‌چسبد و چسان با مهارت به مقام و میز صدارت می‌چسبد
که «بت من» - بخوانید مرد عنکبوتی- روی سیه، در این نوع چسب در می‌ماند و زیر لب، زمزمه می‌کنید: 
«عجب بندپایی!» 
نشان مردمی در مردم عالم نمی‌بینم! …. 
نامرد، کسی ست که جاهل است و هنوز در قرن بیست و یک میلادی، واگرایی را تفکر پسااندیشه‌ی خویش می‌داند. تفکر نازیبای حیدری- نعمتی! سردسیری- گرمسیری! و…. 
نامرد، کسی ست که نان بَرِ آفتاب را می‌خورد و نمکدان دامنه‌ی آفتاب را می‌شکند. همراه حاج قاسم، زنار می‌بست و هر سفر، سفرنامه‌ای نگارش و ویرایش و با نامردی تقدیم دشمن می‌کرد. 
نامرد، کسی ست که خودش شبیه حرفش نیست. در حرف بی‌نظیر است، لکن در عمل، اثیر. 
نامرد، کسی ست که مشت گره می‌کند و پنجره‌ی حنجره اش، پوزش می‌طلبم به گشادی حلق اسب آبی ست در شعار «مرگ بر آمریکا!»؛ اما فرزندانش در آمریکا، به تفریح مشغول‌اند و به تفرج، مشعوف. 

آورده اند: گویا نسل چنین اسب آبی‌هایی منقرض شده است (!) 
نامرد، کسی ست که رخ در رخ مردم در قاب تلویزیون ملی حاضر می‌شود و می‌گوید: «نداری قبول، برو از این وطن!» 
نگریستم و گریستم! با نگریستن به زندگی مولای متقیان (ع) و جودِ قیاس‌های مردی و مردانگی با مقیاس‌های موجود، فرسنگ‌ها فاصله دارد و دیوار، با صله! 
نامرد، کسی ست که در ادبیات پنداریش، نوعدوستی معنایی ندارد و اما در ادبیات رفتاریش- بده در راهِ روی و ریا! - یقه گره زده، ریش گزک کرده است و بیش مهر بر پیشانی، حک کرده! چهره‌ای موجه دارد. 
این نوع نامرد، از بدترین نوع نامردی هاست؛ می‌دانید چرا؟! از قبل، تبعه‌ی کانادا بوده ست و محض نشدن ریا (!) افاضه نمی‌کرده است! 
نامرد، کسی ست که معنای مردی را در طول و عرض آدم‌ها می‌داند، اما در مقابل کسی که تمام دارایی‌اش دو نان است و یکی را به رهگذر گرسنه‌ای بخشید، شکوه کوه غرورش فرو ریخت. نیمی از سرمایه آن مرد سخی، مایه سخاوت شد به انسانیت! 
مرد، مادر شهید اورنگ است که بین این همه رنگ، رودش را بی‌ریا و بی‌رنگ، پرورید. رودی که سرود دیارم در شجاعت بود. رود در زبان لریژ همان فرزند عزیز و دردانه را گویند. 
مرد، شهیدان پد خندقند که با دست بسته هم، گره از خَلق وا می‌کنند. 
مرد، بچه‌های تیپ کوهستان ۴۸ فتح هستند که در شجاعت بی‌نظیرند و در مرام و مردی شان، کبیر؛ دادن سر نه عجب، داشتن سر، عجب است. 
مرد، سردار شهید حسین رزمنده بود که پشت گوش عراقی ها- بخوانید پشت گوش دشمن را- به آن‌ها نشان داد. برای نخست بار در تاریخ بشر، عکس ضرب المثل «منو دیدی، پشت گوشَت رو دیدی!» 
را ثابت کرد. 
مرد، کسی ست که به اهل هنر وطنش حرمت بگذارد به حرمت هنر قلم، قرآن و نام مقدس سوره «قلم». 
مرد کسی ست که دست پدر و مادر را در هر دیداری و بیداری، ببوسد! 
با تقدیم شادباش باد روز سپید پدر به ساحت ابوی گرانمایه ام! آموزگار زندگیم! 
روز سیزده رجب، میلاد مولی الموحدین، امام علی «علیه السلام»، روز مرد و روز پدر، بر پدران و بر مردان- مردان و زنانِ مرد- پدرام و مبارک بادا! 

سروش درست
بیست و یکم بهمنگان ۱۴۰۰خ. 
یاسوج سرد زمهریری


کد مطلب: 444574

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/news/444574/مرد-باش

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1