یادداشتی از سعید کرمی؛
تا بوده همین بوده
30 آبان 1400 ساعت 9:45
لایعقلون از کجا میفهمند راهکار جبران کم آبی، نه سد سازی و تاراجِ ته مانده طبیعت، که اصلاح سیاستهای تولیدی، صنعتی، حمایتی و محیط زیستی است.
سعید کرمی در مطلبی با اشاره به سد تنگ سرخ یاسوج و مشکلات کم آبی در شهرهای کشور نوشت: بلوطها را بیشتر کرمهایی که در تنه خزیدند از پای درآورند، نه چوپانهایی که شاخههایشان را بریدند، و نه بُزهایی که برگهایشان را چریدند...
آب بشار با هیچ تحمیل بیرونی قابل انتقال نیست، مگر اینکه ابوموسیهای بومی سیاهی لشکر شوند. یا به همت رسانه نماهایی که اگر برکت اینستا نبود، هیچ موجودیتی از لفظ و قلم آنها در پاورقی جامعه هم یافت نمیشد...
اهل اصیل رسانه گفتند، با خرید یا به فریب، موج رسانهای در موافقت سد گماشتهاند و دوباره بنویس. گفتم نوشتیم و نوشتند و در خانه اگر کس است، یک حرف بس است...
با کسانی که سرنوشت خوزستان و بلوچستان و اصفهان و دریاچههای خشکیده و زمینهای تفتیده و باغات پلاسیده، سلولهای مغزشان را آنقدر بیدار نکرده که با این همه تجربیات عینی، آینده بشار را تشخیص دهند، چه حرفی میتوان زد؟
آیا تأمین دلیل برای آنها که هنوز نمیدانند، هیچ دستور کلانی تصویب و اجرا نمیشود که منفعت اژدهای فارس و کلانشهر شیراز را به مصلحت نمیچه استان کهگیلویه و بویراحمد و مینی شهر یاسوج ترجیح دهد، بیهوده گویی و اسراف کلام نیست؟
(صد البته تأمین آب شیراز حق مسلم آنهاست، اما نه با تخته قاپو کردن بویراحمد و خشکاندن بشار...)
و مگر نه اینکه بازخورد همین انفعال محرومیت پذیر و توجیهات خودفریب است که هنوز به ازای هر ده بیمارستان شیراز یک درمانگاه هم نداریم و هر روز زیر نارنجهای بلوار زند، دست بر پیشانی به پشت میخوابیم تا نیمه جان بیماران رانده شده از بهشتی و امام سجاد (ع) را نمازیها و فقیهیها نجات دهند؟
مگر همین محرومستانی نیستیم که افتتاح یک لاین ناقص از یک پل صد متری در مرکز استانمان شانزده سال طول میکشد و لاین دومش به عمر خیلی از ما نمیرسد؟؟
و چه انتظاری داریم واکنشمان به سد تنگ سرخ هم چیزی فراتر از پل و بیمارستان و جاده و خیابان و نفت و گاز و وضع موجودمان باشد؟
و مگر همه اینها نه «از ماست، که بر ماست؟»
خواب زدگانی را که هنوز نفهمیدهاند بحران بی آبی مولود آن است که نفت و گاز گچسارانها و بهمئیها را با صرف هزینههای گزاف از کوه و دشت و صحرا انتقال دادند، تا برای از ما بهتران پالایشگاه و پتروشیمی بسازند و در کویرهای برهوت و بیابانهای خشک، صنایع دریاخواه و دریاچه خوار ساختند و همه آب مورد نیازشان را هم از رگهای زاگرس گرفتند، با چه فریادی میتوان بیدار کرد؟
با چه زبانی میتوان به اینها فهماند بحران آب امروز، ناشی از افتخار نابخردانه دیروز به تولید سالانه فلان مقدار هندوانه بی خاصیتی بود که به قیمت رقص بر جنازه طبیعت و مکیدن سفرههای زیرزمینی تولید میکردیم و سه کیلو هزار می فروختیم...
لایعقلون از کجا میفهمند راهکار جبران کم آبی، نه سد سازی و تاراجِ ته مانده طبیعت، که اصلاح سیاستهای تولیدی، صنعتی، حمایتی و محیط زیستی است.
بگذریم...
ولی ای کاش شناسنامهای برای سد تنگ سرخ طراحی شود که نام همه حامیانش را ثبت و ضبط کند، برای فردایی که امروز اصفهان و دیروز خوزستان در یاسوج تکرار میشود.
و گمان نکنید فردای ما را هم مثل امروز اصفهان پوشش خبری میدهند و مطالباتمان از شبکه دنا پیگیری میشود. خیر، اصلاً از این خبرها نیست.
کد مطلب: 441492