کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

یادداشت ارسالی؛

مرثیه‌ای بر زیلایی

سیدمحمود رادمنش

4 آبان 1400 ساعت 1:07

وقتی رؤسای دستگاههای بهداشتی و درمانی استان با درآمدهای نجومی و توقعات نجومی‌تر سوار بر ارابه‌های گرانقیمت باشند بعید است بتوانند درد مردمی را بفهمند که در سالهای اخیر آمال و آرزوهایشان دست یافتن به ابتدایی‌ترین نیازهای انسانی شده است.


سیدمحمود رادمنش، مسئول گروه جهادی به وقت مهر نوشت: زیلایی، نامی که در جهان می‌درخشد. نه در صنعت، نه در اکوتوریسم، نه در برخورداری. دریغ که از رنج می‌درخشد. رنجش فراوان و رنجبران اندک. گهگاهی کسانی می‌روند و می‌آیند. آهی می‌کشند و افسوسی می‌خورند و دیگر تمام ... و باز هم فراموشی...
هنوز در دره‌ها و کوهستان‌های دور از دسترس این سرزمین صدای ناامیدی و اندوه آدم‌هایی را می‌توان شنید که دلهایشان در دود آهن و ماشین شهرها تاریک نشده و بوی مطبوع و پاک طبیعت از ایشان به مشام می‌رسد.
اما چه سود که فرزندانشان را در عمق کم برخورداری از مواهب قرن جدید از دست می‌دهند و برآن مرثیه می‌سرایند و می‌گریند.
آیدین ... کودکی شش ساله از روستای پوله که مشکلات جسمی از بدو تولد همراه او بود. ما و همکارانمان در گروه جهادی به وقت مهر آخرین باری که او را دیدیم سوم مهرماه سال جاری بود که برای تحویل بسته‌های لوازم التحریر به آنجا عزیمت کرده بودیم. اگرچه در گذر رفت و آمد به مراکز درمانی و بیمارستانها به دلیل مشکل پلاکت خونش کمی از نظر جسمی ضعیف شده بود اما دنیایی از مهربانی وامید را در چشمان معصومش می‌دیدم. روحیه بالایی داشت اگر چه دو دستش به دلیل مشکلی که از بدو تولد همراهش بود قابل استفاده نبودند اما پزشکان به او امید داده بودند که این مشکل با چند عمل جراحی قابل حل است. آیدین امید داشت.. امید به تحصیل.. بهبودی و مرد شدن ... او اگر چه بزرگ مردی کوچک بود اما به آینده‌ای بزرگ هم می‌اندیشید.
والدینش سالها همتشان را برای بهبودی‌اش به خرج داده بودند. در همین روزهای پاییزی به گفته ساکنان روستا یک ویروس سرماخوردگی تعدادی از بچه‌های روستا را درگیر می‌کند. آریا هم احتمالاً در مدرسه درگیر این بیماری می‌شود. اما دچار تنگی نفس و کمبود اکسیژن می‌شود. و به دلیل نبودن امکانات در روستا یا نزدیکی روستا او را به سمت پاتاوه حرکت می‌دهند اما در چند کیلومتری روستا آخرین نفس‌ها را می‌کشد. و چشمان معصومش را برای همیشه می‌بندد. آیدین فقط یک کپسول اکسیژن نیاز داشت. شاید در آن روزهایی که دهها ماشین شاسی بلند از سمت مرکز استان به دنبال مسئولین، مانور خدمت در مناطق محروم زیلایی را برگزار می‌کردند و مردم درد کشیده این روستاها را با شعار و وعده دلخوش می‌کردند اگر حتی یکی از آن ماشین‌ها یک کپسول اکسیژن به جای هزاران وعده پوچ با خود به آن روستا می‌برد آیدین و آیدین‌ها امروز باز هم می‌خندیدند. اما افسوس که سالهاست که رنج کشیدگان در چنین مناطقی پای وعده‌ها و آمارهای دروغین ذبح می‌شوند. وقتی رؤسای دستگاههای بهداشتی و درمانی استان با درآمدهای نجومی و توقعات نجومی‌تر سوار بر ارابه‌های گرانقیمت باشند بعید است بتوانند درد مردمی را بفهمند که در سالهای اخیر آمال و آرزوهایشان دست یافتن به ابتدایی‌ترین نیازهای انسانی شده است. اما بازهم امید ... امید به تغییر و نجات آیدین‌های دیگر.. نجات زیلایی.. و این محقق نمی‌شود جز با جهادی مردمی و انسان دوستانه از قلب پاکان و نیک اندیشان که تعدادشان کم نیست.
 


کد مطلب: 440533

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/news/440533/مرثیه-ای-زیلایی

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1