بررسی عرصههای اسوه حسنه بودن زندگی پیامبر(ص)؛
الگوی معنویت، اخلاق و اقتدار در حکومت نبوی
پایگاه اطلاعرسانی رهبر انقلاب اسلامی , 2 آبان 1400 ساعت 11:26
حضرت آیتالله خامنهای: «خدای متعال به ما مسلمانان دستور داده است که از پیامبر تبعیت کنیم. این تبعیت، در همه چیز زندگی است. آن بزرگوار، نه فقط در گفتار خود، بلکه در رفتار خود، در هیأت زندگی خود، در چگونگی معاشرت خود با مردم و با خانواده، در برخوردش با دوستان، در معاملهاش با دشمنان و بیگانگان، در رفتارش با ضعفا و با اقویا، در همه چیز اسوه و الگوست.» ۱۳۷۰/۰۷/۰۵
حجتالاسلام رضا لکزایی، پژوهشگر علوم اسلامی، به بررسی جنبههای مختلف اسوه حسنه بودن زندگی نبی مکرم اسلام(ص) پرداخته و نوشته است؛
زندگی سیاسی پیامبر اعظم صلواتاللهعلیهوآله دو فصل دارد. سیزده سال زندگی پیامبر در مکه فصل اوّل زندگی ایشان است. زندگی تقریباً دهسالهی ایشان در مدینه هم فصل دوم این عمر سرشار از خیر و برکت است. فصل دوم، دوران شالودهریزی نظام اسلامی و ساختن الگو و نمونهی حاکمیت اسلامی برای همهی زمانها و دورانهای تاریخ انسان و همه مکانهاست. این الگویی کامل است و مثل آن را در هیچ دورانی سراغ نداریم. با نگاه به این الگوی کامل میشود شاخصها را شناخت. این شاخصها برای افراد بشر و مسلمانان علامتهایی است که باید بهوسیلهی آنها نسبت به نظامها و انسانها قضاوت کنند.[۱] آنچه در این بین مهم است، اینکه توجه و اقتدا به آموزههای نبوی رمز پیروزی و سعادت بشر در دنیا و آخرت است.
پیامبر اعظم صلواتاللهعلیهوآله در حدیثی راهبردی میفرمایند علم دارای سه شاخهی درهمتنیده است؛ آیهی محکمه، یا فریضهی عادله و یا سنّت قائمه؛ نشانهی استوار یا واجب راست یا سنّت پابرجا.[۲] بر همین مبنا الگویی هم که ایشان ارائه میکنند، بر سه رکن کلان استوار است: رکن معنوی و اعتقادی؛ رکن اخلاقی و عاطفی؛ رکن رفتاری و عملی. در ادامه بهاختصار دربارهی این سه بُعد سخن میگوییم.
رکن معنوی و اعتقادی
ایمان و معنویت اوّلین رکن در ساختمان الگوی نبوی است. البته «کسى را کورکورانه بهسمتى حرکت نمىدهند؛ مردم را با آگاهى و معرفت و قدرتِ تشخیص، به نیروى فعّال -نه نیروى منفعل- بدل مىکنند.»[۳] «انگیزه و موتور پیشبرندهى حقیقى در نظام نبوى، ایمانى است که از سرچشمهی دل و فکر مردم مىجوشد و دست و بازو و پا و وجود آنها را در جهت صحیح به حرکت درمىآورد. دمیدن و تقویت روح ایمان و معنویت و دادن اعتقاد و اندیشهى درست به افراد را پیغمبر از مکه شروع کرد و در مدینه پرچمش را با قدرت بالا برد.»[۴]
«بشر، وقتى از معنویت غافل شد، همهى درهاى اصلاح و صلاح به روى او بسته مىشود. امروز آنچه که در دنیاى مادّى، مىتواند کلید همهى اصلاحات و سعادتها محسوب شود، همین است که انسانها به خود آیند، متذکّر شوند، هدف خلقت را از وراى این ظواهر مادّى جستوجو کنند و در وراى این ظواهر مادّى زندگى، که همین خور و خواب، شهوات، قدرت، مالپرستى و این چیزهاست، دنبال حقیقتى بگردند. ریشهى فساد، عدمِ توجّه به این باطنِ حقیقىِ عالم است. سرّ، معنا و باطن زندگى و حیات انسان، این است: متوجّه یک مبدأ و تکلیف بودن. منتظر یک الهام بودن. گوش به فرمان یک مبدأ حاکم و قادر و صاحب اختیارِ از غیب بودن. این، اصل قضیه و همان «ایمان به غیب» است: اَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ[۵]. این، اوّلین هدیهى بعثتها به انسانها و اوّلین هدف پیغمبر است؛ که آنها را متذکّر کند و به آنها ایمان بدهد؛ آن هم ایمان به غیب.»[۶]
انسان مشرک دارای شناختی ناقص و محدود از انسان و جهان است و در برابر هر چیز و هر کسی اندک عظمتی دید، خضوع میکند و به آن قداست میبخشد و از آن میترسد. در مقابل، در تفکر توحیدی، انسان موحد خداشناس چون خدا را میشناسد و قطرهی ناچیز وجود خویش را به دریای نامتناهی قدرت خداوند متعال پیوند زده است، در برابر قدرتهای طاغوتی متکبر و مستکبر، خضوع نمیکند و از آنها نمیترسد. فقط از خداوند و کسانی که او فرموده اطاعت میکند، تنها خداوند را پرستش میکند و تنها از عظمت خداوند احساس خضوع و خشوع و خشیت میکند. تکیهاش به خودش و داشتهها و ابزارهایش نیست و حتی بدون سلاح و سپاه هم خود را قدرتمند میبیند. این «نگرش و ایمان باعث میشود اگر بزرگترین پادشاهان دنیا هم مقابل او ظاهر شوند، در مقابل آنها احساس حقارت نکند؛ چون او بندهی آن قدرتمندی است که همهی پادشاهان در مقابل او کوچک و حقیر هستند. اگر همهی ثروتمندان عالم ثروتشان را مقابل چشم او بگیرند، تا او را به خضوع و خشوع وادار کنند، موفق نمیشوند؛ زیرا انسان مؤمن میداند که میلیاردها برابر این ثروت، متعلق به خدا و مال خداست و انسانها فقط امانتدار این ثروتها هستند.»[۷]
به این ترتیب، رسول اعظم در اوّلین قدم، با اصلاح اندیشهی انسانها دربارهی نسبت وثیق علم و ایمان؛ دین و دولت؛ سیاست و دیانت؛ تمدن و دین؛ اخلاق و قدرت، موضع جهانی خویش را اعلام میکنند و ایمان آگاهانه و توحیدی را اوّلین رکن نظام الهی خویش معرفی میکنند.
رکن اخلاقی و عاطفی
در کنار قدرتِ علم و ایمان، اخلاق و عاطفه هم لازم است. دین پشتوانهی اخلاق است. رسول اعظم اقیانوس بیکران مهربانی و رحمت و جوانمردی و رأفت است. عدهای رعایت اخلاق و نگهداشتن حرمت عاطفه را ناشی از ضعف و عامل عجز میدانند. طبق منطق آنان، انسان مذهبی ساده و انسان اخلاقی احمق است، باید قوی مال ضعیف را بگیرد و جسم او را بدرد. در غیر این صورت، اصل تنازع بقا را نقضکرده و تن به شکست داده است. در مقابل این تفکر، قرآن سبب اقتدار حضرت ختمی مرتبت را رحمت و محبت الهی او میداند و میفرماید اگر سنگدل و خشن بودی، کسی پیرامون تو گرد نمیآمد.[۸] همین رحمت و محبت به قلب اصحاب او هم راه یافت: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم»[۹] به همین دلیل، «در نظام نبوی درگیریهای برخاسته از انگیزههای خرافی، شخصی، سودطلبی و منفعتطلبی مبغوض است و با آن مبارزه میشود. پیامبر انسانها را تزکیه و از مفاسد و رذائل اخلاقی پاک و پیراسته میکنند. نتیجه این فعالیتها هم پدیدآمدن فضای محبت و اخوت و برادری و همدلی است.»[۱۰] پیامبر در امور شخصی همواره اهل بخشش و انتقامنگرفتن بود؛ حتی منافقین را هم تا زمانی که بهصورت تشکیلاتی در مقابل ایشان صفآرایی نکردند، طرد ننمودند.
رکن رفتاری و عملی
با دقت در رکن رفتاری و عملی روشن میشود که حضرت ختمی مرتبت علاوه بر جنبهی اعتقادی و اخلاقی قدرت، به جنبههای دیگر آن هم توجه داشتهاند؛ طبق آیهی ۶۰ سوره انفال که میفرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُم»؛ و هر چه در توان دارید از نیرو و اسبهاى آماده بسیج کنید، تا با این [تدارکات]، دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگرى را جز ایشان -که شما نمىشناسیدشان و خدا آنان را مىشناسد- بترسانید. اِعداد بهمعنای آمادهکردن بهاندازهی استطاعت و قانع نبودن به یک حدّ معینی است. بر اساس تفسیر حضرت آیتالله خامنهای، آنچه دربارهی آن باید آمادگی ایجاد کند، دو چیز است: یکی «قُوَّه»، یعنی قدرت و دوم «رِباطِ الخَیل»، یعنی ابزار که در جنبههای مختلفی خودش را نشان میدهد که برخی از مصادیق آن عبارتاند از: قدرت سازمانی؛ قدرت علمی و تخصصی؛ داشتن آمادگی تاکتیکی و راهبردی؛ مقابل غفلت و آمادهبهکاربودن و بیداری و هوشیاری؛ عزم راسخ و پولادین؛ ایمان قوی و خالص؛ انگیزهی روزافزون. «رِباطِ الخَیل» هم، یعنی ابزار؛ ابزار باید خصوصیاتی داشته باشد که برخی از آنها عبارتاند از: پیشرفته باشد؛ در ابداع، طراحی و تولید آن، استقلال و خوکفایی شرط لازم است؛ بهروز و متناسب نیازها باشد؛ متنوّع و گوناگون باشد. هدف چیست؟ «تُرهِبونَ بِه عَدُوَّ اللهِ وَ عَدُوَّکُم»؛ تُرهِبونَ بِه همان چیزی است که در ادبیات سیاسی امروز به آن «قدرت بازدارندگی» میگویند. قدرت بازدارنده نه در موضع تجاوز، سلطهطلبی و دستاندازی به ملّتها و کشورهاست، نه در موضع انفعال و فرورفتن در لاک دفاعی است، بلکه در موضع مقاومت و اقتدار بازدارنده قرار دارد.[۱۱]
امام خمینی رحمهالله معتقد بودند که اگر حاکمان کشورهاى اسلامى به حکم این آیه عمل میکردند، تعدادی یهودى غاصب جرئت نمىکردند که سرزمینهاى ما را اشغالکرده و مسجدالاقصى ما را تخریب کنند و آتش بزنند.[۱۲]
به زبان ادبیات سیاسی امروز، این آیه از مسلمانان میخواهد در تمامی ابعاد، «قدرت بازدارندگی» داشته باشند تا اقتدار و عزت جامعهی اسلامی را تأمین کنند. «جامعه و نظام نبوی، توسریخور، وابسته و دنبالهرو و دست حاجت بهسوی این و آن دراز کن نیست؛ عزیز و مقتدر و تصمیمگیر است، صلاح خود را که شناخت، برای تأمین آن تلاش میکند و کار خود را پیش میبرد.»[۱۳] ازاینرو، «در نظام نبوی توقف وجود ندارد و بهطور مرتب حرکت و کار و پیشرفت است. اتفاق نمیافتد که یک زمان بگویند که دیگر تمام شد و حالا استراحت کنیم. این وجود ندارد. البته این کار، کارِ لذتآور و شادیبخش است. کار خستگیآور و کسلکنندهای نیست؛ کاری است که به انسان نیرو و شوق میدهد.» [۱۴] هدف این تلاش هم برقراری قسط و عدل و رساندن هر حقی به حقدار بدون هیچ ملاحظهای است.
الگویی که حضرت رسولالله آن را در مدت کوتاه حکومت خویش ارائه نمودهاند، سه ضلع اصولی دارد که عبارتاند از: اصلاح اندیشهها با تبیین نظام معنوی و ایمانی و طرد نظام شرکآلود و جهلانی؛ اصلاح انگیزهها با تبیین نظام فضائل و رذائل؛ اصلاح رفتارها با حرکت مجاهدانه و مقتدرانه بهسوی عدالت همهجانبه. این سه نیاز همیشهی انسانها در طول تاریخ است و لازم است که این الگوی سه ضلعی همیشه مقابل چشم انسانها و نظامهای سیاسی الهی باشد.
رفتار نبوی
پایگاه اطلاعرسانی رهبر انقلاب مهمترین سرفصلهای زندگی رسول خدا(ص) که قابلیت الگو گرفتن برای همگان را دارد، منتشر کرده است که در ادامه میخوانید.
تلاش برای تکامل معنوی
ماه شعبان که میشد، ماه صیام و قیام پیغمبر بود این روش پیغمبر بود. ببینید پیغمبر با آن عظمت مقامش و با آن رسیدن به عالیترین مرتبهی عصمت، در عین حال از این تلاش و مجاهدتی که او را دائم به خدا نزدیکتر و متذکرتر کند، تا دم مرگ باز نمیایستاد. چون پیغمبر هم روزبهروز تکامل پیدا میکرد. پیغمبرِ سال اول بعثت با پیغمبرِ سال بیستوسوم بعثت، یکجور نبودند؛ پیغمبر بیستوسه سال در تقرب پروردگار جلو رفته بود. ۱۳۸۵/۰۶/۰۶
بنده سپاسگزار خداوند
عبادت پیامبر(ص) چنان عبادتی بود که پاهایش از ایستادن در محراب عبادت ورم میکرد. بخش عمدهای از شبها را به بیداری و عبادت و تضرّع و گریه و استغفار و دعا میگذرانید. با خدای متعال راز و نیاز و استغفار میکرد... اصحاب او به او عرض کردند: یا رسول اللَّه! تو که گناهی نداری... این همه دعا و عبادت و استغفار چرا؟! میفرمود: «افلا اکون عبداً شکورا»؛ آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم که این همه به من نعمت داده است؟!
مراقبت از خود نسبت به لغزشها
پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه آله) هر روز از شش خصلت شک، شرک، غضب، بغی و حسد به خدای متعال پناه میبرد. معنای تقوا این است: مراقبت؛ مراقبت از خود، که هر روز انسان آن حفرهها و چاهها و گودالهایی که سر راهش هست، اینها را بنشیند محاسبه کند و به خود تلقین کند مراقبت از اینها را. پیغمبر با مقام عصمت، در عین حال این قدر مراقب خود است! همین مراقبتها است که موجب آن عصمت هم میشود.
مظهر صداقت و جوانمردی
از آغاز ولادت تا دوران بعثت ـ یعنی چهل سال ـ برای پیامبر عزیز ما، آزمون پاکی و امانت و جوانمردی و صداقت بود. در آن زمان دوست و دشمن، از رؤسای قبائل تا آحاد مردم و مسافرانی که به مکه سفر میکردند، یا کسانی که پیامبر مکرم را در سفرهای تجارتی خود زیارت میکردند، همه به این معنا اعتراف میکردند و شهادت میدادند که این انسان بزرگوار و نجیب، مظهر پاکی و امانت و صداقت و جوانمردی است.
مشهور به امانتداری در بین دوست و دشمن
امین بودن و امانتداری... [پیامبر] چنان بود که در دوران جاهلیت او را به «امین» نامگذاری کرده بودند و مردم هر امانتی را که برایش بسیار اهمیت قائل بودند، دست او میسپردند و خاطرجمع بودند که این امانت به آنها سالم برخواهد گشت. حتی بعد از آن که دعوت اسلام شروع شد و آتش دشمنی و نقار با قریش بالا گرفت، در همان احوال هم باز همان دشمنها اگر میخواستند چیزی را در جایی امانت بگذارند، میآمدند و به پیامبر میدادند.
رفتار خوش با مردم و پنهان کردن غمهای خود از مردم
رفتار... [پیامبر] با مردم، رفتار خوش بود. در جمع مردم، همیشه بشّاش بود. تنها که میشد، آن وقت غمها و حزنها و همومی که داشت، آنجا ظاهر میشد. هموم و غمهای خودش را در چهره خودش جلوِ مردم آشکار نمیکرد. بشّاش بود. به همه سلام میکرد. اگر کسی او را آزرده میکرد، در چهرهاش آزردگی دیده میشد؛ اما زبان به شکوه باز نمیکرد.
اجازه ندادن به ترویج دشنام دادن
اجازه نمیداد در حضور او به کسی دشنام دهند و از کسی بدگویی کنند. خود او هم به هیچ کس دشنام نمیداد و از کسی بدگویی نمیکرد. کودکان را مورد ملاطفت قرار میداد؛ با زنان مهربانی میکرد؛ با ضعفا کمال خوش رفتاری را داشت.
نشست و برخاست با مردم و فقرا
پیامبر با غلامان نشستوبرخاست میکرد و با آنها غذا میخورد. او بر روی زمین نشسته بود و با عدهیی از مردمان فقیر غذا میخورد. زن بیاباننشینی عبور کرد و با تعجب پرسید: یا رسولالله! تو مثل بندگان غذا میخوری؟! پیامبر تبسمی کردند و فرمودند: «ویحک ای عبد اعبد منّی»؛ از من بندهتر کیست؟
جلوگیری از ترویج بدگویی میان مردم
پیغمبر اکرم به مردم فرمودند که هیچ کس دربارهی اصحاب من به من چیزى نگوید؛ مدام پیش من نیایید از همدیگر بدگویى کنید؛ من مایلم وقتیکه میان مردم ظاهر میشوم و به میان اصحاب خود میروم، «سلیم الصّدر» باشم، یعنى با سینهی صاف و پاک و بدون هیچگونه سابقه و بدبینى به میان مسلمانها بروم؛ از همدیگر پیش من بدگویى نکنید.
برقراری حق برادری و اخوت میان مسلمانان
ماههاى اوّلِ ورود پیغمبر به مدینه یکى از اوّلین کارهایى که پیغمبر انجام دادند، ایجاد عقد اخوّت بین مسلمانها بود؛ یعنى مسلمانها را با هم برادر کردند. اینکه میگوییم با هم برادر هستیم، در اسلام یک تعارف نیست؛ یعنى حقیقتاً مسلمین نسبت به یکدیگر داراى حقّ برادرى هستند؛ نسبت به هم طلبکارند، همچنان که برادران نسبت به هم؛ مدیون یکدیگر هستند و باید حقوق متقابلى را نسبت به هم عمل کنند.
اهتمام به برپایی عدالت در جامعه
پیامبر اکرم نظامی را به وجود آورد که... [یکی از] خطوط اصلی آن... عدالت مطلق و بیاغماض بود. عدالت در قضاوت، عدالت در برخورداریهای عمومی و نه خصوصی ... عدالت در اجرای حدود الهی، عدالت در مناصب و مسوؤلیتدهی و مسؤولیت پذیری... عدالت، یعنی هر چیزی را به جای خود گذاشتن و به هر کسی حقّ او را دادن... در زمان پیامبر، هیچ کس در جامعه اسلامی از چارچوب عدالت خارج نبود.
توجه به کار سیاسی در مقابل دشمن
[پیامبر] قاطعیّت و صراحت داشت. پیغمبر هیچ وقت دو پهلو حرف نزد. البتّه وقتی با دشمن مواجه میشد، کار سیاسیِ دقیق میکرد و دشمن را به اشتباه میانداخت. در موارد فراوانی، پیغمبر دشمن را غافلگیر کرده است؛ چه از لحاظ نظامی، چه از لحاظ سیاسی؛ امّا با مؤمنین و مردم خود، همیشه صریح، شفّاف و روشن حرف میزد و سیاسی کاری نمیکرد و در موارد لازم نرمش نشان میداد.
فرماندهی قاطعانه و توجه به خدا در میدان جنگ
پیامبر(ص) در وسط میدان جنگ، همان وقتی که نیروهای خودش را مرتّب میکرد، تشویق و تحریض میکرد، خودش دست به سلاح میبرد و فرماندهیِ قاطع میکرد، یا آنها را تعلیم میداد که چه کار کنند، روی زانو میافتاد و دستش را پیش خدای متعال بلند میکرد و جلوِ مردم بنا میکرد به اشک ریختن و با خدا حرف زدن: پروردگارا! تو به ما کمک کن؛ پروردگارا! تو از ما پشتیبانی کن؛ پروردگارا! تو خودت دشمنانت را دفع کن. نه دعای او موجب می شد که نیرویش را به کار نگیرد؛ نه به کار گرفتن نیرو، موجب می شد که از توسل و تضرّع و ارتباط با خدا غافل بماند؛ به هر دو توجّه داشت.
استواری در گفتگو و برخورد با دشمنان
آیهی قرآن میفرماید: محمّدٌ رسول الله و الّذین معه اشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم. اشداء بر کفّار معنایش این نیست که با کفّار دائم در حال جنگند. اشداء، شدّت، یعنی استحکام، استواری... استحکام یک وقت در میدان جنگ است، یک جور بروز میکند؛ یک وقت در میدان گفتگوی با دشمن است، یک جور بروز میکند. شما ببینید پیغمبر در جنگهای خود، آنجائی که لازم بود با طرف خود و دشمن خود حرف بزند، چه جوری حرف میزند. سرتا پای نقشهی پیغمبر استحکام است؛ استوار، یک ذرّه خلل نیست. در جنگ احزاب پیغمبر با طرفهای مقابل وارد گفتگو شد، امّا چه گفتگوئی! تاریخ را بخوانید. اگر جنگ است، با شدّت؛ اگر گفتگو است، با شدّت؛ اگر تعامل است، با شدّت؛ با استحکام. این معنای اشداء علی الکفّار است.
دعوت به علمآموزی و تعلیم
پیغمبر، انسان را به علم دعوت کرد. اوّلین آیاتِ قرآن، تجلیل از علم است: اقرأ باسم ربّک الّذی خلق. خلق الأنسان من علق. اقرأ و ربّک الأکرم. الّذی علّم بالقلم. ابتدا تعلیم را مطرح کرد. دانش، وسیله ی نجات و رستگاری انسان است که به زمان و مکانی خاص بستگی ندارد.
استقامت خود و یاران در مسیر حق
یک قلم از تعلیمات پیامبر... مسئلهی استقامت و ایستادگی است. در سوره ی «هود» خدای متعال به پیغمبر میفرماید: فاستقم کما امرت و من تاب معک و لا تطغوا. یک روایتی از پیغمبر هست که فرمود: شیّبتنی سوره هود؛ یعنی سورهی «هود» من را پیر کرد؛ از بس بار این سوره سنگین بود. کجای سوره ی هود؟ نقل شده است که مراد، همین آیهی فاستقم کما امرت است. چرا پیغمبر را پیر کند؟ چون در این آیه می فرماید: همچنانی که به تو دستور دادیم، در این راه ایستادگی کن، استقامت کن و صبر نشان بده... پیغمبر فقط مأمور نیست که خودش ایستادگی کند؛ باید خیل عظیم مؤمنان را هم در همین راه به ایستادگی وادار کند.
-----------------------------------------
[۱] انسان ۲۵۰ ساله، ص۳۲
[۲] الکافی، شیخ کلینی، ج ۱، ص ۳۲
[۳] انسان ۲۵۰ ساله، ص۳۳
[۴] انسان ۲۵۰ ساله، ص۳۲
[۵] سوره بقره، آیه ۳
[۶] بیانات در دیدار کارگزاران نظام جمهورى اسلامى (۲۹/۹/۱۳۷۴)
[۷] ر.ک: آیتالله خامنهای؛ تفسیر سوره ملک؛ آیه ۱ و ۲ (۱۸/۸/۱۳۶۳)
[۸] سوره آل عمران، آیه ۱۵۹
[۹] سوره فتح، آیه ۲۹
[۱۰] انسان ۲۵۰ ساله، ص۳۳
[۱۱] برگرفته از بیانات رهبر انقلاب در تاریخهای (۲۱/۷/۱۳۹۸) و (۲۰/۲/۱۳۹۶)
[۱۲] ولایت فقیه، ص ۳۴
[۱۳] انسان ۲۵۰ ساله، ص۳۳
[۱۴] همان
کد مطلب: 440478