کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

یادداشت|

باران و بارونی

سروش درست

16 شهريور 1400 ساعت 14:46

امروزه متاسفانه، ساختار زیبای اجتماعی-فرهنگی شکیل و جمیل ایل، مورد تهاجم، تخدیش و تخریب قرار گرفته است. برخی با ناآگاهی و بعضی آگاهانه، اسامی، نامواژگان و پیشوند و پسوندها را رعایت نمی‌کنند و حتا، پا را از گلیم دانش خویش فراتر نهاده و دست به هویت ستیزی می‌زنند. 


«لفظ و معنی را به تیغ از یکدگر نتوان برید/
کیست صائب تا کند جان از جانان جدا»
پدر بارونی است و دخترش، باران؛ دو دنیای متفاوت. الهی مو قربون نومت وابوم «قربونی»! 
«بمونی» ایل باشی و بمانی تا سایه‌ی سر کاشانه‌ای شوی. 
در ایل، هر نامی، حکمتی دارد و هر اسمی، فلسفه ای. 
نام‌ها در دو حوزه فنومنولوژی و مورفولوژی، یا به عبارتی پدیدارشناسی و ریخت شناسی، دنیایی عجیب دارند و نجیب. دلبسته و وابسته به مکانیزم کوچ هستند؛ روابط انسانی، تعامل با طبیعت، حرمت خالق و سپاس خلق. 
در زبان لری، برخی نام ها، با نام خدا همراه است؛ «خوا ویس». و برخی نام‌ها با نام پیامبر خدا: «مَح مَحخان» - محمد خان! نام‌ها از دل سادگی برآمده و بر دل می‌نشینند. 
زیبایی عقیق، معناداری دقیق و فلسفه‌ی عمیق، سه خصلت برجسته نام‌های لری در کهگیلویه و بویراحمد است. 
در این مقال و مجال، پاره‌ای از نامواژگان لری- نام‌های پسرانه و دخترانه- تقدیم نوش نگاه زیبای شما خواننده محترم می‌شود: 
با نام خدا و با نامواژه و پیشوند «خُوا»، سرآغاز سخن، ساز می‌کنیم؛ تا صد مُلک دل به نیم نظر بتوانم خرید. 
«خُوا دوس»، پسری که خدایش او را دوست دارد. «خوایار» یار و یاورش خداست. «خوا نظر» نظر کرده‌ی خداست. معمولا، والدینی که پسرانش را بعد از تولد از دست می‌دادند، این نام را برای پسر خویش انتخاب می‌کردند. «گَیا» یا گدا نیز، نامی ست پسرانه. فلسفه‌ی این نام به نیایش مادری برمی گردد که در آرزوی پسری، گفت: خدایا پسری به من ببخش که گدای راهت باشد و پسر، لطف و عنایت خدا، «گدا» نام گرفت به پاس و سپاس پروردگار. 

«خوا رحم» فرزندی که مورد ترحم خدا قرار گرفته است. «خوا کَرم»، کَرم و لطف خدا، عطای پسری به پدر و مادری که در آرزوی پسری بوده و پس از این اعطای الهی، خواکرم، نامش نهادند. 
«خوارضا» رضای خدا برتولد پسریست که مورد رضایت خداست. پس نامواژه‌ی خدا یا به عبارتی «خوا» پیشوندی برای اسامی پسرانه در کهگیلویه و بویراحمد است. 
نامواژه‌ی عربی محّمد، در زبان لری، «مَحمی» تلفظ می‌شود و تکلم. گاهی اوقات تنها دو حرف نخست «مح» تلفظ می‌شود. «مَح باقر»، «مح کاظُم»، «مح مَسین» - همان محمدحسین است– «مح جَعفر»، «مح رضا»، «مح مَسَن»، «مح تقی» و… نام هایست مرکب که از ترکیب دو اسم شکل یافته و مرسوم است. 
نامواژه‌ی «علی» نیز پس از ورود اسلام به ایران و پذیرش دین اسلام توسط لرزبان ها، نامی ست که به تعدد در میان گویشوران لر زبان به کار می‌رود. البته علاقه لر‌ها به امیرالمؤمنین امام علی (ع) و حضرت عباس (ع)، عاملی ست که این دو اسم در پیشوند‌های متعدد کاربرد داشته باشند. «علی مَحمی»، «علی حسن»، «علی یار»، «عباسعلی» و ترکیب نامواژه علی، عباس ونام ائمه اطهار (ع) با ترکیب دیگر واژه ها، نامهای مختلفی آفریده است: «رضا قلی»، «جعفر قلی»، «علی حسین» و… اسامی از این دست است. 
برخی از نامواژه‌ها ارتباط تنگاتنگی با طبیعت دارند: نام «تریاک» که نام گیاهی ست. خاصیت پادزهری این گیاه، دلیل مناسبی برای انتخاب اسم پسری با این نام است. این نام را انتخاب می‌کردند تا پسر در آینده، مرهمی بر دردهای خانواده، مال و پادزهری بر زهر رنج‌های ایلیاتی باشد. 
«بِنگِشت»، «تهی»، «موری» و «کَموتَر» چهار نام دیگر در زبان لری است. «گُمبِگُل» - ترکیب گمب به علاوه گل به معنای غنچه گل- است. «آبگُل» - به معنای عطر و عصاره‌ی گل- و «سَربِگُل» - از ترکیب دو درخت سرو و گیاه گُل- شکل یافته است. 
«جانگُل» - نامی دخترانه و زیبا، به معنای جان و حیات و روح و روان گل است. «گُلبَناز» نامی دخترانه، گلی که به ناز می‌خرامد؛ نازِگُل، - «گل تاج»، «تاجگُل» و «نازگل» از دگر نام‌های ترکیبی با گل سرخ است. «هَمه ناز» سراپا ناز است و دلبری! 
«ناریگُل» - نامی دخترانه و دڶنشین به معنای گل انار است. «گُل اندوم» - به رعنای گل اندام– و «گل نِسا» به معنای گل و سرسبد زنان است؛ زنی که بسان گل زیبا و خوش بَر و رو و دلرباست. 
«گل عمبر» نامی مرکب و از ترکیب گل و ماده خوشبوی عنبر است. «گلرُخ» گلرخانه است در زیبایی و رخی چون گل دارد. 
نامواژه گل با ترکیب نامواژه‌های دیگر در زبان لری اسامی زیبا، دلپسند و نگارین دخترانه می‌سازد. اسامی که به تعدد در ایل دیده می‌شود و امروزه به دلیل تهاجم فرهنگی داخلی و خارجی، کمتر به آن توجه می‌گردد. 
«بارونی» لطف خداوند به خانواده‌ای لر زبان است و به پاس رحمت باران، بارونی نامی پسرانه بر تارک فرزند ایل است. بارونی‌هایی که زبل و زرنگ و مایه رحمت بودند.
امروزه، برخی‌ها با گرته برداری فرهنگی از فرهنگ‌های مهاجم، نام «باران» را برای دختران خویش انتخاب می‌کردند. «تیفونی» نامی پسرانه است. پاره‌ای از تیفونی ها، از طوفان قدرتمندتر و جانبخش‌تر بوده اند. 
«زرتُشت»، نامی پسرانه و کهن است که ریشه در اوستا دارد. 
«تاجماه»، «تاجگُل»، «نیمتاج»، «عالمتاج»، «ماهتاج»، «گُلتاج»، «تاج بانو»، «تاجمهر» و… نام‌های دخترانه ایست که از ترکیب نامواژه‌ی «تاج» با اسامی و صفات دیگر، نامی دخترانه می‌سازد. 
«ماهیجان» و «ماهیگُل»، دو نامند که از ترکیب نام آبزی ماهی و صفات و اسامی، اسمی دخترانه می‌سازند. 
«اسکندر»، «فریدون»، «سیاووش»، «گردآفرین»، «تهمینه»، «برزو»، «فرامرز»، «تهمتن»، «گُستَهم»، «کشواد»، «رستم»، «سهراب»، «فریبرز»، «آرش»، «منیژه» - منیجه تلفظ می‌شود-، «رودابه» و… اسامی هستند که ارتباط مستقیمی با همزیستی شهنامه و لرزبانان دارد. 
شاهنامه فردوسی، کتابی ست که در کنار قرآن مجید در کاشانه‌ی هر کهگیلویه و بویراحمدی دیده می‌شود. آنچه‌ پور است و پسر، و آنچه دخت است و دختر، و نامشان در شاهنامه فردوسی خردمند آمده است، در میان پسران و دختران ایل دیده می‌شود. عاشقی لر وشهنامه، روایت دل و دلدادگی و حکایت عاشق و معشوق است. ایلبانوان و ایلمردان بیشمار کهگیلویه و بویراحمدی، هفت لشکر خوانانی برجسته هستند. برخی حتی سواد نوشتاری ندارند؛ اما هفت لشکر را ازبرند به چندین روایت.
در این سامان، «هفت لشکر» نامی ست سترگ برای شاهنامه. رستم و سهراب، قصه پر غصه‌ی مادر لر برای شب‌های دراماتیک ایل و ایلیاتی ست. 
«تفرقه» یا همان «تَرفَقِه»، نام پسری ست که معمولا تک و تنها یا به قول امروزی ها، تک فرزند بوده است. 
مادری که در آرزوی فرزندی پسر، در نیایشگاه پرشکوه شاه بلوطی به نیایش می‌نشست؛ نام «عَوض» یا «عیوضی» را پس از برآورده شدن نذر و نیایش خویش، برای پسرشان انتخاب می‌کردند. به این معنا «عیوض خدا»ست. خدا عوضِ نیایش‌ها و ستایش ها، پسری به خانواده عطا می‌کرد و عوض یا عیوضش می‌نامیدند. 
«لُهراس»، «کُشتاس»، «کُهیار»، «مَهیار»، «آتش»، «آذر»، «کوشعلی»، «مُختار»، «درویش»، «قَلندر»، «جَهرُم»، «بَهرُم» - همان بهرام -، «گُرجی»، «قِلی»، «مُندنی»، «مَمیرو»، «سُرخاب»، «سَرتیپ»، «سَردار»، «سَرهنگ»، «سَروان»، «شُمشیر»، «خَنجر»، «بویراحمد» و… نام‌های مردانه‌ای ست که هریک، فلسفه‌ی خاصی برای خود- در دو حوزه فرم و معنا– دارند. البته برخی، اسم خاص هستند. 
اسامی ایلبانوان، «مهربانو»، «بانو»، «جان جان»، «خانم جان»، «شَهناز»، «مَهناز»، «گل بی»، «شاه بی»، «ماه بی»، «بَگُم جان»، «خیرن سا» - همان خیرالنساء-، «بلقیس»، «بلور»، «کتون» - یا کتان-، «پَنبه»، «نازی»، «گوهر»، «تموم»، «حُسنی»، «اغدس»، «خانغزی»، «آسیه»، «آفی»، «ماه ملوس»، «زیبا»، «لیلا»، «فرخانه»، «میهانه»، «ایران»، «کشور»، «توران»، «ماه ماه» - و گاه با تلخیص ماما–، «گل شاه»، «ماه گُلی»، «خاتون»، «نزاکت»، «شرف»، «ماه شرف»، «مَلکه»، «فَتانه»، «سوگلی»، «صُغری»، «فرنگی»، «فرانک»، «ایلدا»، «ایلماه» و… هزاران نام دخترانه و شایسته دیگر است. 
در استان کهگیلویه و بویراحمد، برای نام مردان، پیشوند «کا» برای افراد بیسواد، به کار می‌رود. پیشوند «کی» برای کی زادها و کدخداهای هر طایفه‌ای به کار می‌رود. پسوند «خان» برای خوانین ایل به کار می‌رود. «ملا» برای افراد باسواد ایل به کار می‌رود. اگر کسی هم» کی» بود و هم «ملا»، ملا ارجحیت داشت، چرا که دانش ارجح بود و دانشوری، اصلی مهّم در ایل. 
میر «و» سَی «و» میرزا برای سادات به کار می‌روند. اگر فردی از ایل، مادرش سید باشد؛ او را نیز «میرزا» صدا می‌زنند. البته، نام، لقب و پیشوند پدری اصل است. پیشوند «شیخ» برای طایفه کهن مشایخ به کار می‌رود. پیشوند «درویش» برای طایفه‌ی درویش به کار می‌رود. پیشوند «آغا» برای طوایف آغا به کار می‌رود. 
پیشوند «خواجه» برای مردان طایفه‌ی خواجه به کار می‌رود. پیشوند «با» برای طایفه خطیر- به عبارتی سلمانی- به کار می‌رود. 
در طایفه سلمانی-، پیشوند «دَ» برای بانوان این طایفه، پیشوند «کَکا» یا «ککا سِه» برای طایفه کاکاسیاه ها، به کار می‌رود. 
پیشوند «اِسا» - به معنای استاد- برای طایفه غربت و آهنگر و پیشوند «مِهتر» برای اسامی طایفه مهترها- هنرمندان ساز و نقاره زن-در ایل بویراحمد و دیگر نقاط استان کهگیلویه و بویراحمد به کار می‌رود. 
پیشوند «بی»- معادل بی‌بی - برای بانوان برجسته و بی‌بی ها، به کار می‌رود. بیشتر زنان طوایف مختلف را با پیشوندهای «دَیه»، «دَ»، «دَدَه» منادا قرار می‌دهند. 
امروزه متاسفانه، این ساختار زیبای اجتماعی-فرهنگی شکیل و جمیل ایل، مورد تهاجم، تخدیش و تخریب قرار گرفته است. برخی با ناآگاهی و بعضی آگاهانه، اسامی، نامواژگان و پیشوند و پسوندها را رعایت نمی‌کنند و حتا، پا را از گلیم دانش خویش فراتر نهاده و دست به هویت ستیزی می‌زنند. 
پیشوندهایی مثل «حاج»، «کَلی»، «مَشَیی» نیز به ترتیب برای حاجی ها، زوار کربلا و زایران مشهدالرضا به کار می‌روند. 
پیشوندهای اداری، ورزشی و سیاسی که با سطح تحصیلات، مشاغل و مناصب مختلف، مرتبطند نیز، رایج است: «مهندس»، «دکتر»، «استاد»، «وکیل»، «دبیر»، «قاضی»، «پهلوان»، «قهرمان» و… پیشوندهای پرکاربردی ست که در استان شنیده می‌شوند. 
سخن آخر: نام و نشان، نشانی برای شناخت هر انسانی است. بزرگی هر شخصیتی به نام و نشان نیست؛ به انسانیت و آداب ادب آن شخص است. 

نام به شخصیت، حیات نمی‌بخشد؛ این شخصیت ما انسان هاست که به نام‌مان حیات می‌بخشد…. 
تا گاه دگر و پردازش
فرهنگی دگر 
بر کُج دیده جا دارید
وبر رُنج دل، مأوا! 

کیا ماندگار

یاسوج نابختیار
سیزدهم شهریور
۱۴۰۰ خورشیدی


کد مطلب: 438716

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/news/438716/باران-بارونی

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1