یادداشت ارسالی؛
سعید محمد در خاطرهها ماندگار شد
لیلا حسین زاده
5 خرداد 1400 ساعت 13:01
جالبش این بود که دکتر محمد را هیچکس از نزدیک ندیده بود، همه دلی کار میکردند، مسئول و هزینه و زمان و مکان؛ نه بود و نه مهم بود. هربار که صحبت میکرد امید تازهای و نوید تازهتری را مطرح میکرد. حاشیهها براش درست کردند اما با صبر و متانت و آرامش منحصر به فرد به همه بیمهریها و کینهها و زخم زبانهای چپ و راست و تهمتهای ناروا؛ لبخند میزد. او سه تا ویژگی داشت که گناهانی نابخشودنی بودند و عامل همه کینهها بود.
ورودش به قرارگاه خاتم الانبیاء سپاه همراه با نسیمی بود که در دل جوانان وزیدن گرفت. قرارگاه خاتم همواره میدرخشید اما این بار حضور چهرهای جوان، دانشگاهی و نخبه در رأس این بازوی اقتصادی و سازندگی نظام، نشاط و تلاش و جهاد دیگری را نوید میداد، خصوصاً که این قرارگاه را در اذهان جوانان زیباتر هم نمایش میداد. کارهایش را نمیدانم، اما برای مدتی لگوی قرارگاه سازندگی خاتم عجین شده بود با جوانی نخبه، انقلابی و جهادی که روایت سازندگی را رساتر از همیشه فریاد میزد. هر روز صحبت از افتتاح طرحی و شروع طرحی دیگر بود تا اینکه زمزمه ورودش به معرکهی سیاست و کارزار انتخابات ۱۴۰۰؛ امید و شوردیگری را به اردوگاه جوانان مؤمن و انقلابی منتقل کرد تا جوانان خسته از سیاستها و سناریوهای تکراری و رانده شده از موانع پدرخواندههای همیشه طلبکار را دوباره به صحنه بیاورد تا شاید به امید تشکیل دولت جوان انقلابی، مد نظر ولی امر بتوانند کورسویی از امید را در دل جوانان تحصیل کرده بیکار و با کارگران اخراج شدهی کارخانههای تعطیل زنده نماید. در مدتی کوتاه شبکهای عظیم و بی سابقه از جوانان در سراسر کشور شکل گرفت و با ذوق و شوق میرفتند. این شبکه بی سابقه و بی بدیل بود، جالبش این بود که دکتر محمد را هیچکس از نزدیک ندیده بود، همه دلی کار میکردند، مسئول و هزینه و زمان و مکان؛ نه بود و نه مهم بود. هربار که صحبت میکرد امید تازهای و نوید تازهتری را مطرح میکرد. حاشیهها براش درست کردند اما با صبر و متانت و آرامش منحصر به فرد به همه بیمهریها و کینهها و زخم زبانهای چپ و راست و تهمتهای ناروا؛ لبخند میزد. او سه تا ویژگی داشت که گناهانی نابخشودنی بودند و عامل همه کینهها بود.
اولاً؛ جوان بود، جوانی برای بازار سیاست تنیده در قدرت، گناه کمی نیست و در میان جامعه پدرخواندگی یک فضولی است در میان شیوخ.
دوماً؛ در سوابق خودش به جاهایی سرکشید و پروندههایی را به دست گرفت که حکم شرکت در جنگ علیه دیگرانی را داشت که به نوعی خواسته یا ناخواسته درگیر ماجرا بودند.
سوماً؛ اطرافیان او از آقازادهها و خاندان هاو کاخ نشینان و همنشینان با مافیاهای مثبت و منفی نبودند، بلکه جوانان و کوخ نیشنانی بودند که با اتوبوس از شهرستانها به پایتخت میرفتند و بر میگشتند. و این برای عدم احراز کافی بود.
حال ایشان صلاحیتش برای ریاست جمهوری احراز نشد.
بالخره ورود به عرصه سیاست تنیده در قدرت، بدون پشتوانه جریانی و حزبی چیزی جز برد و باخت ندارد.
محمد چیزی ازش کم نشد ۳۲ سال خدمت کرد در بازنشستگی به یک چهره کاریزما تبدیل شد و در خاطرهها ماندگار شد.
قطعاً خدا دوستش داشت وگرنه عرصه ریاست جمهوری در این مملکت رفتن رو مین هست و انفجار اگر او میآمد قطعاً یه امیدی در جوانان و نخبگان مملکت بوجود میآمد همانگونه که در مدت کوتاه در قرارگاه بوجود آورد و جوانان نخبه سراسر کشور را وارد کرد و حرکت داد.
این ما هستیم و فرزندان ما که از نبودن افراد نخبه و متخصص در صحنه اجرایی ضرر میکنیم.
از آن روز که رهبر عزیزتر از جانم در جمع جوانان فرمود ((امسال این را هم نمیگویم)) دلم شکست که چرا، ولی با امت حرف نمیزند.
با توجه به فتنههای آخرالزمانی، به حکم قانون و رأی شورای نگهبان و مصلحت بزرگتر راضی هستیم و با همان شورو نشاط ودلی شکسته به پای صندوقهای رأی خواهیم رفت و به جبههی انقلاب و حریم جمهوری اسلامی رأی خواهیم داد.
و به قول ز نده یاد حسین پناهی:
ما تماشا چیانی هستیم
که پشت درهای بسته ماندهایم
دیر امدیم خیلی دیر
پس به ناچار
حدس میزنیم
شرط میبندیم
شک میکنیم
و آن سوتر
در صحنه
بازی به گونهای دیگر در جریان است
--------------------------------------------------------
لیلا حسین زاده
مسئول کمیته فرهنگیان
سعید محمد در استان کهگیلویه و بویراحمد
کد مطلب: 434636