به مناسبت روز جهانی کارگر؛
شرمنده فرزندانم هستم/ نان کارگر قرضی است
12 ارديبهشت 1400 ساعت 22:30
فرزندم میگوید پسر همسایه دوچرخه دارد من هم دوچرخه میخواهم؛ اما من حتی نان شب خانواده را به زور تأمین میکنم. همسرم به طلاهای زنهای دیگر خیره میشود اما از خواستههایش نمیگوید.
به مناسبت ۱۱ اردیبهشت ماه روز جهانی کار و کارگر به سراغ یکی از کارگران زحمتکش شهر دیشموک رفتیم و گفتوگویی داشتیم: از سختیهای زندگی کارگری میگوید، از بی پولی و فقر و نداشتن تا آرزوهایی ک تبدیل به رویا شده است: «چقدر سخت میگذرد؛ بارها و بارها به چشمان فرزندانم خیره شدم و گفتم که ندارم.»
او ادامه میدهد: «گفتن کلمهی ندارم، به حسرت تبدیل شده و فرزندانم خجالت میکشند؛ دوست داشتم به مدرسهی فرزندانم بروم و جویای اوضاع درسی آنها شوم اما فرزندانم از ترک پوست و زخمیهای دستان من پیش دوستان و معلمهایشان خجالت میکشیدند.»
این کارگر دیشموکی افزود: «فرزندم میگوید پسر همسایه دوچرخه دارد من هم دوچرخه میخواهم؛ اما من حتی نان شب خانواده را به زور تأمین میکنم. همسرم به طلاهای زنهای دیگر خیره میشود اما از خواستههایش نمیگوید. اینها را من متوجه میشوم اما چه کنم چه بگویم؟»
او ادامه میدهد: «غرورم! اوضاع روحی روانی خود و فرزندانم را چگونه توصیف کنم تا شرح حال یک کارگر را بفهمید.» «مردم مرا بیشتر برای کارهای سخت سر کار میبرند، یکبار در ماه کار پیدا میشود و نانمان قرضی است.» «با تمام کموکاستیهای دنیای کارگری اما هنوزم راضیام ک توان در بدن دارم که بتوانم کار کنم و نانی حلال سر سفره فرزندانم بگذارم و سری راحت بر بالش بگذارم.»
----------------------------------------------
گزارشگر: ریحانه وحیدیخواه
کد مطلب: 433716