شرق در همین رابطه با دکتر مزدک دانشور، پزشک و انسانشناس پزشکی، گفتوگویی ترتیب داده و چالشهای اخلاقی و اجتماعی واکسیناسیون را بررسی کرده است.
با توجه به سؤالاتی که در جامعه ایران درباره واکسیناسیون وجود دارد، میخواهیم بدانیم که اصالتا چه معیارهایی برای لایهبندی تزریق واکسن وجود دارد یا باید وجود داشته باشد و چالشهای اخلاقی و اجتماعی هر یک از انتخابها به چه صورت خواهد بود؟
در تئوریهای مربوط به عدالت نظریههای مختلفی وجود دارد. مثلا یکی از این نظریهها که در زندگی روزمره همواره به آن برخورد میکنیم، نظریه صف است. چرا کسی که سر صف ایستاده (یعنی زودتر آمده) باید بلیت سینما گیرش بیاید و من که ته صف ایستادهام، بدون دیدن فیلم باید سینما را ترک کنم؟ چون همه پذیرفتهایم که برای دستیابی به منابع محدود نظریه صف کارآمد است. اما آیا این شیوه توزیع منابع در همه موارد با عدالت همراه است؟ مثلا همه ما میپذیریم که وقتی در صف خرید مایحتاج ضروری ایستادهایم، یک خانم باردار پابهماه یا یک پیرمرد محترم میتواند بدون نوبت جلو برود و کارش زودتر از ما راه بیفتد. اما از نظر بسیاری از ما پذیرفته نیست که یک فرد به خاطر اینکه پول بیشتری میدهد یا پارتی معتبری دارد، بتواند از ما جلو بزند و زودتر از ما به منابع دست پیدا کند.
حال که شمهای در باب منطق پشت شیوه توزیع دانستیم به سراغ واکسن کرونا میرویم و این سؤال را مطرح میکنیم که چرا یک فرد در هنگام تزریق واکسن باید سر صف باشد و یک فرد در انتهای آن؟ بهراستی چرا یک خانم پرستار جوان 25ساله باید نسبت به یک پیرمرد 85ساله با بیماریهای زمینهای متعدد در اولویت تزریق واکسن کرونا باشد؟ مگر ویروس کووید19 برای آن پیرمرد خطرناکتر نیست؟ آیا به خاطر فداکاری و ازخودگذشتگی است که کادر درمان باید در اولویت تزریق قرار بگیرند؟ اگر اینطور است که رفتگران، کارگران کارخانههای آبوفاضلاب، برق و تأسیسات زیربنایی که با تلاش و فداکاری جمعی اجازه ندادهاند زندگی روزمره مردم در دوران کرونا سختتر از اینکه هست، بشود؛ باید در اولویت بالاتری قرار داشته باشند.
منطق اینکه پزشکان، پرستاران، دندانپزشکان و دیگر کادرهای درمانی باید در اول صف واکسیناسیون قرار بگیرند، بر این بنا شده است که این کادرهای درمانی بیشتر از سایر اقشار و شغلها در معرض exposure ویروس قرار دارند. یعنی به علت اینکه بیشتر از افراد دیگر در معرض مایعات و ترشحات و همنفسی با فرد بیمار (یا احتمالا بیمار) قرار دارند و این در ذات شغل آنها قرار دارد و نمیتوانند با درخانهماندن، قرنطینه، دورکاری یا حتی ابزارهای محافظتی از این «درمعرضبودن» دور بمانند، باید در ابتدای صف بایستند. (یک نکته که ذکر آن ضروری است به توانایی واکسن در احتمال انتقال ویروس برمیگردد. اگر فرد واکسینه هنوز امکان انتقال بیماری را داشته باشد، باید خانوادههای آنها نیز در اولویت قرار بگیرند). این منطق تقریبا در همه دنیا پذیرفته شده است و بر اساس آن عمل میشود. مشکل بعدی در قدم دوم است.
آیا شغلهای دیگری هستند که در معرض ترشحات و مایعات فرد آلوده قرار بگیرند و نمیتوان با دورکاری از خدمات آنها بهره برد و تعطیلکردن کار آنها نیز میسر نیست؟ جواب بله است. بسیاری از مشاغل هستند که صاحبان آنها را در معرض بیماری قرار میدهد (کارگران آرامستانها، رفتگران، کارگران شرکتهای فاضلاب، رانندگان، کارکنان زندانها و خود زندانیان و دیگر محلهای اجباری تجمع انسانی چون آسایشگاهها و محلهای نگهداری و...) آیا این افراد در اولویت بعدی قرار دارند یا سالمندانی که در این یک ساله روزگار کرونا در تبعید و زندانی اجباری به سر میبرند و از دیدار عزیزان یا رسیدگی به امور درمانیشان محروماند؟ آیا باید به چرخاندن چرخهای اقتصاد فکر کرد و یا سلامت پیرمردان و پیرزنانی را در اولویت قرار داد که سالها برای اقتصاد و اجتماع زحمت کشیدهاند و اکنون از جامعه انتظار مراقبت و مهربانی دارند؟ بهخصوص که همه میدانیم بیشترین میزان مرگومیر برای افراد بالای 65 سال و بهخصوص با بیماریهای زمینهای رخ میدهد.
این دوراهی البته وقتی رخ میدهد که منابع در مضیقه باشند. زیرا اگر قرار باشد ما با سرعت انگلیس، امارات متحده عربی یا حتی ترکیه واکسیناسیون را پیش ببریم، به سرعت میتوانیم اقشار در معرض و همچنین سالمندان را واکسینه کنیم و آنها را به داخل اجتماع بفرستیم. به این ترتیب هم کارایی بخشهای حیاتی اقتصاد را حفظ میکنیم و هم احتمال مرگومیر شهروندان سالمند را پایین میآوریم. روز اول فروردین سه میلیون نفر در آمریکا واکسینه شدند و میزان واکسیناسیون در این کشور به 100 میلیون نفر رسید، حال آنکه کادر درمان ما در تعلیق و انتظار است... خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.
آیا شما به عنوان یک ناظر روندهای بهداشتی- درمانی که انتقادات زیادی به طرح تحول سلامت داشتید، به نحوه تهیه، تولید و توزیع واکسن با شرایط فعلی انتقاد دارید یا این رویه را مناسب میدانید؟
ما در دو ماه گذشته سخنان بسیار متناقضی را از مسئولان دولتی درباره میزان واکسنی که قرار است وارد شود یا نوع قرارداد با کواکس (یک تعاونی و یا بازار کنترلشده برای وصلکردن شرکتهای تولیدکننده واکسن و کشورهای مصرفکننده تحت نظارت WHO) شنیدهایم. قرار بود تا آخر اسفندماه حداقل چهار میلیون واکسن وارد شود و گروه هدفی که در بالا مشخصات آن ذکر شد، واکسینه شوند. اما به اعتراف مسئولان وزارت بهداشت تا پایان اسفند فقط اندکی بیش از 120 هزار واکسن وارد و توزیع شده است.
این میزان واردات قطرهچکانی به چه علت است؟ چرا با توجه به رابطه خوبی که ما با چین و روسیه داریم، ترکیه (که مشتری همین انواع واکسن است) تا این حد از ما جلو زده و ما در ته صف ماندهایم؟ اگر میگویند که دارو و غذا از تحریمها مصون است و با توجه به واردات دارو و مواد اولیه آن در سالی که گذشت، چرا تهیه واکسن از بازارهایی که دوست ما محسوب میشوند تا این حد سخت بوده؟
دومین نکته این است که آیا برخی از مسئولان منتظر واکسن ایرانی هستند و به همین دلیل به واردات تمایلی ندارند؟ آیا تولیدکنندگان این واکسنها با توجه به گردش مالی عظیمی که واکسن به همراه میآورد، درصدد جلوگیری از واردات واکسن هستند و از توان و امکانات خود در این راستا بهره میبرند؟ اگر دوز لازم برای واکسیناسیون کامل را برای جمعیت ایران و شهروندان مقیم این کشور حدودا 170 میلیون دوز برآورد کنیم، خواهیم دید که اگر هر واکسن را فقط پنج دلار قیمتگذاری کنیم، 850 میلیون دلار یعنی معادل 212500000 ریال ارزش داخلی آن است که عدد بسیار بزرگی است و بسیاری را میتواند وسوسه کند. در عین حال تولیدکنندگان ماسک و الکل، آزمایشگاههای تشخیص ویروس و واردکنندگان کیتهای تشخیصی مطمئنا پس از فروکش اپیدمی دچار ضرر میشوند. آیا ضرر این گروههای تولیدی در خرید و توزیع واکسن محاسبه شده است که تا این حد واردات با تأخیر انجام میشود؟ بهطورکل میخواهم بگویم که نقش گروههای اقتصادی-سیاسی در این زمینه بسیار مبهم است و باید تقاضا برای شفافیت آن شکل بگیرد.
تولید واکسن در ایران نیز با ابهاماتی روبهروست. شرکتهایی که به تولید واکسن روی آوردهاند، از شرکتهای بسیار پرقدرت به حساب میآیند که دولت گاه از مقرراتگذاری بر آنها ناتوان است. وزارت بهداشت نیز به عنوان نهاد ناظر در این یک ساله نهادی قابل اعتماد و اتکا نبوده است و وزیر به جای سخنان علمی مداوم در حال التماس یا نفرین است و از جان نزدیکانش برای تصدیق سخنانش مایه میگذارد. وزارتخانه که نمیتواند بر تولید سیگار عنبرنسارا نظارت کند؛ شیادانی را که به نام طب اسلامی از اعتقادات صمیمی عامه مردم سوءاستفاده میکنند به دست عدالت بسپارد؛ یک سخن انتقادی خطاب به جمهوری خلق چین بگوید؛ آیا خواهد توانست بر شرکتهای واکسنساز نظارت علمی کافی داشته باشد؟
توزیع واکسن نیز تابع همین منطق بیمنطق است. وزارت بهداشت در چه کاری شفافیت داشته که در امر توزیع عادلانه واکسن بتوان به آن اعتماد کرد؟ آیا در طرح تحول سلامت و توزیع نابرابر و مفسدهانگیز منابع شفاف عمل کرده است؟ آیا در مورد میزان مرگومیر ناشی از همهگیری کرونا با مردم صادق بوده است؟ آیا سیاستها و روندهایی که در یک ساله اخیر پی گرفته به اعتماد مردم انجامیده است؟ این مسئله را میتوان به توزیع واکسن نیز تسری داد. برای خود وزارت بهداشت نیز بهتر است که تا زمانی که تعداد واکسن تا این حد محدود و اندک است، با ذکر نام، کد ملی، جایگاه شغلی، محل و زمان تلقیح واکسن افراد واکسینهشده را مشخص کند. این شفافیت ضد فساد است و باعث میشود که افراد با صبوری نوبت خود را در صف تلقیح واکسن انتظار بکشند وگرنه خلاف این امر و ایجاد حس بیعدالتی میتواند موجد و موجب سوءظن شود.
در این چند ماه که از شروع واکسیناسیون میگذرد، شاهد جدال بر سر واکسن هستیم و میبینیم که کشورهایی چون آمریکا و انگلستان تقریبا اکثر واکسن تولیدی جهان را مصرف کردهاند و واکسن چندانی به کشورهای جهان سوم نرسیده است. این مسیر را تا چه حد راهحل پاندمی کرونا میدانید؟
متولدین دهه 1340 و 50 ایران اکثرا یک نشان و علامت روی بازوی خود دارند که نشان از واکسیناسیون سراسری علیه آبله است. کودکان دهه 1360 و 70 هم قطرههای فلج اطفال را به یاد دارند و ریشهکنی تقریبی آن از ایران به عنوان یکی از اهداف هزاره مطرح بوده است (هر چند به صورت اندمیک و محدود در برخی کشورهای همسایه ما این معضل وجود دارد و تا وقتی این بیماری در نزدیکترین مرزهای مهاجرپذیر ما وجود دارد، ما نیز از آن مصون نیستیم) چرا در آن سالها برنامههای واکسیناسیون تا این حد موفق بوده و اکنون در رابطه با کرونا ما تا این حد با مشکل برخورد کردهایم؟
علت اصلی آن غلبه سرمایهداری نئولیبرال بر جوامع پیشرفته و در حال توسعه است. در کشورهای پیشرفته به جای دولتها، شرکتهای خصوصی در حال تولید واکسنها هستند و به دلیل سود بالایی که واکسنهای موفق دارند، این شرکتها حاضر نمیشوند که فرمول و نحوه ساختن آن را به دیگر کشورها بدهند. دولتهای قدرتمند سرمایهداری هم با خرید مقادیر زیاد واکسن از این شرکتها و به نوعی ایجاد انحصار در خرید واکسن، مانع رسیدن این واکسنها به کشورهای دیگر شده و اولویت اصلی را مردم خود اعلام کردهاند. آنها سادهباورانه فکر میکنند که با واکسیناسیون سریع میتوانند اقتصاد خود را به ضرر دیگر مناطق جهان توسعه بدهند و به اصطلاح زودتر از دیگران بجنبند. حال آنکه در بعد جهانی، هر چقدر واکسیناسیون در مناطق دیگر با تأخیر انجام شود احتمال جهشهای ویروس بالا میرود و ممکن است واکسنهای فعلی نتوانند مردم را در برابر این «سوشهای» مهاجم (یا انواع جهش یافته) محافظت کنند. چنانکه واکسن آکسفورد-استرازنکا در مقابل گونه مهاجمی که در آفریقای جنوبی متولد شده، کمتوان ظاهر شده است. بدین ترتیب واکسیناسیون ملیگرایانه و سودمحور بر ضد خود عمل میکند و دوباره این کشورها را گرفتار خواهد کرد و موجی در پی موجی دیگر خواهد آمد.
باید یک برنامه جهانی، همانند برنامه ریشهکنی آبله در جهان اجرا شود و آنوقت کودکان این روزها به این بیماری همهگیر بهعنوان یک خاطره نظر خواهند کرد و نه یک واقعیت مستمر.