یادداشت| سروش درست
کوه «نیر»
مرد راهم باش تا شاهت کنم/ صد چو لیلا کشته در راهت کنم...
4 اسفند 1399 ساعت 13:35
دره سرد، در دامنهی نیر، غریو مردان جنگی، غرای سواران کهر سوار و نالهی برنوهای بلند در نوای حزن انگیز شیههی مادیانهای کتل کرده، حاکی از نبردی در این آوردگاه تاریخی ست.
درود بر یاران ندیم.
کوه «نیر»
کوه نیر، از جنوب شرقی تا غرب و جنوبغربی منطقهی تاریخی «لو» امتداد یافته و به سانِ قلعهای مستحکم، سر به سپهر نیلی فام ساییده است.
این کوه، خواهر خوانده دنای سترگ است.
در دامان و بلندی های نیر، رِن*های متعددی از جمله «رن برف پیر»، «رنِ گِلویی»، «رن دُو شلواری» ریزشگاه برف و بهمن در چلههای بزرگ و کوچک، در زمستانهای پر برف سال است. برف سنگین فرو میریزد بیهیچ حرف...
«اشْکَفتِ بایمک» از غارهای دلانگیز این کوه زیباست.
سنگی بزرگی به عبارتی، «بردِ ساچمه ای» از دگر شگفتیهای این کوهستان دیدنیست.
در ورای نیر، منطقه ایست به اسم «سَرْپاریو» و بخشی از منطقهی دلآرای «چروم».
نیر، رویشگاه انواع و اقسام گونههای گیاهی از جمله چویل، چوک، جاشیر خَرا، جاشیر و ... است.
در یال شرقی و بر فراز ضلع نزدیک به «جغونه» که سحرانگیز است و مستانه، چاهی عمیق، مشهور به «چَه نِزِلْ» دیده را به حیرت وا می دارد و دل را به تپش!
اطراف آن، منطقه ایست بکر با طبیعتی توریستی با اکوتوریسم فرحانگیز.
اردیبهشت نیر، بهشت است و اردیبهشتی!
در دامان کوه، رمه ها و گله ها به چرایند و چرا.
پلنگ، خرس، گراز، کل، روباه، گرگ، ززوک (خارپشت)، جولَه (جوجه تیغی)، کفتار و... و انواع پرندگان و چرندگان از جمله کموتر گاهک (نوعی کبوتر کوهی)، کموتر کِریک (یاکریم)، کبگ و... در دامان نیر، هرا میکشند و هورا!
در پاییندست نیر، اشک زلال این کوهسار عاشق از چشمهایش، چشمه میریزد و
سر چشمه...
نغمهی چشمان نیر، گلبانگ رهایی ست...
چشمه «رِیون*»، چشمه «دره نباتی» زایشگاه کرمهای ابریشمیست که به سان نشخوارگاهشان بلوط، زخمتند و البت، رنگارنگ و زیبا.
بر فراز سرچشمهی چشمه نباتی، درخت کهنسال بلوطی ست که آب چشمه از دل آن، میتراود و سرچشمه گیران، بر خود میبالد.
آبی دارد شیرینتر از نبات و چه فریبا، نباتی، نامیست شیرینتر ز عسل و البت، نامی!..
هر گوشه ای از دل زنگاه تو هست نگارین!
...
در این منطقهی بکر و گردشگری، در فصل کوچ و ییلاق، ایلات کوچرو از طوایف کیل هفت تا و سادات امام زاده علی سادات (علیه السلام) به وردوی دلانگیز، دل میسپارند و دیده!
کوهسار نیر، راز دار رازهای سر به مهر تاریخی و سیاسی ایل و ایلیاتی ست.
دره سرد، در دامنهی نیر، غریو مردان جنگی، غرای سواران کهر سوار و نالهی برنوهای بلند در نوای حزن انگیز شیههی مادیانهای کتل کرده، حاکی از نبردی در این آوردگاه تاریخی ست.
درّه سرد، رخ در رخِ کوه «کَلوتِیْ»
به نیایش ایلبانوانی گوش سپرده که بر فراز کوه در کنار دار کهنسال تی - درخت توتی که افزون بر چهارصد سال عمر دارد- به ستایش نشستهاند و نیایش.
یاقوتهای خوش آب و رنگ توت را در دامن صدچین و هزار رنگ خویش ریخته تا دل دخترکان ایل را بربایند و از لپهای گل انداختهی شرمشان، بوسهای.
کوه نیر، سرآغاز و سرانجام زیباییهاست...
شوق دیدار ترا چلچلهها میفهمند!...
برد شیخ حسنی، حکایت سختیهای ایل است و روزگاران صعب. بردی یا سنگی کوه پیکر در دامان «کوه نِوِردَکْ»
گویا شیخ حسن نامی، در دامان کوه به کاری مشغول بوده که سنگ از کوه جدا و آن مرد در زیر سنگ برای ابد آرامیده است. و چنین حکایتی تلخ، در یک کیلومتری روستای حیدر آباد سفلی رخ داده است....
برای دیدن و دل سپردن به کوه سترگ نیر، از اردیبهشت تا مهر ماه، هم مهربانی هست و هم، سرسبزی...
دو مسیر از یاسوج به منطقهی گردشگری «لوا» و کوهساران نیر، دو مسیر دلدادگی ست و عاشقی...
بر فراز نیر نشسته و فریاد می زنم، پژواک صدایم :
مرد راهم باش تا شاهت کنم/ صد چو لیلا کشته در راهت کنم..
یاحق!
سروش درست
کد مطلب: 431167