تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۳ دی ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۳۴
کد مطلب : ۴۲۹۶۴۳
یادداشت| سروش درست
جامعهشناسی خودمانی
۱
کبنا ؛یادداشتی از سروش درست؛ درود بر یاران ندیم و دوستان قدیم!
ما مردم بویراحمد، ملت عجیبی هستیم. شاید بپرسید چرا؟!؟
عجله نکنید! همین نداشتن آستانه تحمل یکی از ویژگیهای ژنتیکی ماست.
خُبْ، اگر من بویراحمدی به فرض کاشی کاری را بیاورم تا آشپزخانه کاشانهام را کاشی کند؛ پس از اتمام کار دوحالت بیشتر ندارد:
1. اگر بسیار قشنگ کار کرده بود و حرفهای؛ بلافاصله می گوییم: "کَکا سَگْ چِ قَشنگْ کارشْ کِرده!!!
2. اگر بد کار کرده باشد و غیر اصولی، بلا درنگ می گوییم: " ککاسَگْ چِ بَیْ کارِشْ کِرْدِهْ!
ما اگر در منزل دوستی دعوت باشیم، اگر جمعمان جمع باشد و از قضا، تلویزیون در مبحث بودجه ایران در سال 1400 خ. میزگردی را پخش کند، بی درنگ همه در قامت یک کارشناس کارکشته اظهار وجود و جود میکنیم. اگر دور از جان! بر سر مزاری حاضر شویم و آن روز قرار باشد، سنگ قبر متوفا را نصب کنند، یا علی! همه معمار و مهندس سازه و متخصص نصابِ سنگِ مزارْ میشویم. به هر روی، درپی اظهار فضلِ علوم و بذلِ وجود هستیم. بی توجه به اینکه در هر مقوله و مؤلفهای، این متخصص آن موضوع است که میتواند اظهار نظر نماید؛ آن هم اظهار نظرِ علمی با نگری بر پایه اشراف بر اصول و مبانی آن رشته و موضوع مورد بحث. البته، هر فردی در ایراد نظر آزاد است و مخیِّر، به شرطی که ارتباط آن نظر شبیه داستان " گودرز" و "شقایق" نشود.
داشتم عرض میکردم ما مردم بویراحمد مردم عجیبی هستیم. هرگاه آدم پولداری را میبینیم بی توجه به شخصیت طرف، در مقابلش دولا و راست میشویم. برای تبیین بهتر موضوع مثالی میزنم: " اگر فردی متمول اراجیفی را تحویل ما بدهد به دقت گوش میدهیم؛ اما اگر زیباترین و حکیمانهترین جملات از دهان آدمی فقیر- فقیر مادی- بیرون بیاید نه تنها به درستی گوش نمیدهیم، بلکه رغبتی به شنیدن حرفهای حکیمانهاش نداریم. از منظر جامعه شناختی عجیب است. آخر اگر من پولی داشته باشم مگر قرار است آن را بین اطرافیانم تخس کنم که اینگونه عسل میشوم. معلوم است که هرکی هرچی داره مال خودش هست و عاقلانه هم نیست که بین دیگران پخش کند. البته این معجون الغریب فارغ از مبحث خیران نیک اندیش است.
ما مردم این سامان از ایران، عادتهای عجیبی داریم. درست حدس زدید:
همه سیاسی هستیم و یه پا ماکیاولیِ سیاسّْ؛ بسیار عالی!!! مولای متقیان میفرماید:
" المؤمِنُ کَیِّسْ".
تمام خیابانهایمان فاقد آسفالت مناسب است. مبلمان شهری دچار اشکال است، در بلوارهای مرکز شهر " کالُو"، " بِرنْجاس" سبز شده است. بیشترین آمار جوان بیکار، نبود سینما، نبودسالن تئاتر، نبود کارخانه و مراکز تولیدی و بسی نبودها و قرارگیری در آخرین رتبه از منظر شاخصهای توسعه در تمام ابعاد آن، نتیجهی رجل سیاسی است.
از عجایب روزگار، بشنوید که در دگر شهرها و استانها اگر کسی از فرزندان آن شهر خواست از دیوار ترقی و پیشرفت بالا برود، همشهریان آن فرد بااحترام دو دست خود را در هم گره زده و زیر پای همشهری خویش میگذارند تا با مساعدت آنها از دیوار ترقی بالا برود. بسیار عالی!!! اما در بویراحمد و حتی استان کهگیلویه و بویراحمد، عجیب است که هرفردی که قصد داشت از دیوار ترقی و پیشرفت بالا برود، دگر خبری از همشهریان عزیز (!) و دستهای به هم گره خورده و کمک نیست. باید جوان جویای نام و کام و نشان از دیوار ترقی فاصله گرفته، به قول ما بویراحمدیها " غیز" کند و به عبارتی خیز بردارد و با تمام توان و تاب بپرد تا بلکه دستش به دیوار ترقی برسد. وقتی موفق شد تماشاگرانی که تاکنون فقط نگاه میکردند به سوی آن جوان هجوم برده و پایش را میگیرند. به سمت پایین میکشند؛ نه تنها قصد پایین کشیدن از دیوار تنها غرض آنهاست، بلکه سعی میکنند که شلوار آن جوان از پایش پایین بیاید و آبرویش بریزد.
اکنون شما که این مطلب را مطالعه کردی، گل لبخند بر لبهایت شکوفا شد. این خود نشان میدهد که ما مردم عجیبی هستیم وگرنه متأمل میشدیم و متأثر.
پس عجیب نیست که با حذفِ مدیر نخبهای، بر او میتازیم و به نقدهای غیر منصفانه روی میآوریم.
یاحق!
ما مردم بویراحمد، ملت عجیبی هستیم. شاید بپرسید چرا؟!؟
عجله نکنید! همین نداشتن آستانه تحمل یکی از ویژگیهای ژنتیکی ماست.
خُبْ، اگر من بویراحمدی به فرض کاشی کاری را بیاورم تا آشپزخانه کاشانهام را کاشی کند؛ پس از اتمام کار دوحالت بیشتر ندارد:
1. اگر بسیار قشنگ کار کرده بود و حرفهای؛ بلافاصله می گوییم: "کَکا سَگْ چِ قَشنگْ کارشْ کِرده!!!
2. اگر بد کار کرده باشد و غیر اصولی، بلا درنگ می گوییم: " ککاسَگْ چِ بَیْ کارِشْ کِرْدِهْ!
ما اگر در منزل دوستی دعوت باشیم، اگر جمعمان جمع باشد و از قضا، تلویزیون در مبحث بودجه ایران در سال 1400 خ. میزگردی را پخش کند، بی درنگ همه در قامت یک کارشناس کارکشته اظهار وجود و جود میکنیم. اگر دور از جان! بر سر مزاری حاضر شویم و آن روز قرار باشد، سنگ قبر متوفا را نصب کنند، یا علی! همه معمار و مهندس سازه و متخصص نصابِ سنگِ مزارْ میشویم. به هر روی، درپی اظهار فضلِ علوم و بذلِ وجود هستیم. بی توجه به اینکه در هر مقوله و مؤلفهای، این متخصص آن موضوع است که میتواند اظهار نظر نماید؛ آن هم اظهار نظرِ علمی با نگری بر پایه اشراف بر اصول و مبانی آن رشته و موضوع مورد بحث. البته، هر فردی در ایراد نظر آزاد است و مخیِّر، به شرطی که ارتباط آن نظر شبیه داستان " گودرز" و "شقایق" نشود.
داشتم عرض میکردم ما مردم بویراحمد مردم عجیبی هستیم. هرگاه آدم پولداری را میبینیم بی توجه به شخصیت طرف، در مقابلش دولا و راست میشویم. برای تبیین بهتر موضوع مثالی میزنم: " اگر فردی متمول اراجیفی را تحویل ما بدهد به دقت گوش میدهیم؛ اما اگر زیباترین و حکیمانهترین جملات از دهان آدمی فقیر- فقیر مادی- بیرون بیاید نه تنها به درستی گوش نمیدهیم، بلکه رغبتی به شنیدن حرفهای حکیمانهاش نداریم. از منظر جامعه شناختی عجیب است. آخر اگر من پولی داشته باشم مگر قرار است آن را بین اطرافیانم تخس کنم که اینگونه عسل میشوم. معلوم است که هرکی هرچی داره مال خودش هست و عاقلانه هم نیست که بین دیگران پخش کند. البته این معجون الغریب فارغ از مبحث خیران نیک اندیش است.
ما مردم این سامان از ایران، عادتهای عجیبی داریم. درست حدس زدید:
همه سیاسی هستیم و یه پا ماکیاولیِ سیاسّْ؛ بسیار عالی!!! مولای متقیان میفرماید:
" المؤمِنُ کَیِّسْ".
تمام خیابانهایمان فاقد آسفالت مناسب است. مبلمان شهری دچار اشکال است، در بلوارهای مرکز شهر " کالُو"، " بِرنْجاس" سبز شده است. بیشترین آمار جوان بیکار، نبود سینما، نبودسالن تئاتر، نبود کارخانه و مراکز تولیدی و بسی نبودها و قرارگیری در آخرین رتبه از منظر شاخصهای توسعه در تمام ابعاد آن، نتیجهی رجل سیاسی است.
از عجایب روزگار، بشنوید که در دگر شهرها و استانها اگر کسی از فرزندان آن شهر خواست از دیوار ترقی و پیشرفت بالا برود، همشهریان آن فرد بااحترام دو دست خود را در هم گره زده و زیر پای همشهری خویش میگذارند تا با مساعدت آنها از دیوار ترقی بالا برود. بسیار عالی!!! اما در بویراحمد و حتی استان کهگیلویه و بویراحمد، عجیب است که هرفردی که قصد داشت از دیوار ترقی و پیشرفت بالا برود، دگر خبری از همشهریان عزیز (!) و دستهای به هم گره خورده و کمک نیست. باید جوان جویای نام و کام و نشان از دیوار ترقی فاصله گرفته، به قول ما بویراحمدیها " غیز" کند و به عبارتی خیز بردارد و با تمام توان و تاب بپرد تا بلکه دستش به دیوار ترقی برسد. وقتی موفق شد تماشاگرانی که تاکنون فقط نگاه میکردند به سوی آن جوان هجوم برده و پایش را میگیرند. به سمت پایین میکشند؛ نه تنها قصد پایین کشیدن از دیوار تنها غرض آنهاست، بلکه سعی میکنند که شلوار آن جوان از پایش پایین بیاید و آبرویش بریزد.
اکنون شما که این مطلب را مطالعه کردی، گل لبخند بر لبهایت شکوفا شد. این خود نشان میدهد که ما مردم عجیبی هستیم وگرنه متأمل میشدیم و متأثر.
پس عجیب نیست که با حذفِ مدیر نخبهای، بر او میتازیم و به نقدهای غیر منصفانه روی میآوریم.
یاحق!