پیام پدری که دختر جوانش را هفته گذشته در حمله به دانشگاه کابل از دست داد
مرثیه «جان پدر کجاستی»
22 آبان 1399 ساعت 16:43
پیام پدری که دختر جوانش را هفته گذشته در حمله به دانشگاه کابل از دست داد، جنبشی را در میان فارسی زبانان به راه انداخت.
پیام پدری که دختر جوانش را هفته گذشته در حمله به دانشگاه کابل از دست داد، جنبشی را در میان فارسی زبانان به راه انداخت.
"جان پدر کجاستی؟" جمله ای است که جان فارسی زبانان را آتش زده. سوالی بی پاسخ پدری از دختر جوانش که هفته گذشته در حمله به دانشگاه کابل کشته شد. این اولین و آخرین باری نیست که پدران و مادران افغانستان، به امید آنکه نام فرزندشان در فهرست کشته شدگان نباشد، دست به دعا بلند می کنند و روز بعد، ناامید و دلشکسته تن بی جان آنها را به خاک می سپارند. این مرثیه ای است که هر هفته در کابل، قندهار و ... تکرار می شود.
دانشگاه کابل در آتش و خون
روز دوازدهم آبان ماه، گروهی افراد مسلح به دانشگاه کابل وارد شدند و در عرض شش ساعت آن را به خاک و خون کشیدند تا اینکه به خاطر ورود نیروهای افغان، بمب های انتحاری را در دستان خود منفجر کرده و کشته شدند. طالبان بلافاصله خودش را از این کشتار مبری دانست و به جایش داعش گفت که ترتیب این حملات را داده است. دانشگاه کابل دانشگاه بزرگی است که پیدا کردن راه های خروجی اش آنقدرها ساده نیست. حمله در صبح و از شمال دانشگاه و بخش حقوقی شروع شد.
ساعتی بعد از آنکه مشخص شد 22 جوان غیرنظامی قربانی خشونت گروه های تندرو در دانشگاه شده اند، ویدئویی از محمد راهد، جوان بیست و دو ساله و دانشجو منتشر شد که همان روز در حمله جانش را از دست داده بود. محمد در ویدئویی که دست به دست می شد می گفت:"زندگی پر از چالش، درد، اندوه، فشارها و مشکلات است، اما هنوز هم لبخندی بر این لبها نشسته است." انتشار تصاویر این جوان باعث شد تا کشته شدگان دانشگاه کابل چهره و نام بیابند و دیگر عددی بین عددهای قربانیان جنگ نباشند.
داعش گفت که دو مهاجم این گروه مراسم "فارغ التحصیلی قضات و بازرسان" را هدف قرار داده بودند. امر الله صالح معاون اشرف غنی، بعد از پایان یافتن درگیری در دانشگاه بیانیه داعش را "جعلی" توصیف کرد و گفت سلاحهای یافت شده در صحنه با عکسی که داعش منتشر کرده، مطابقت ندارد. آقای صالح همچنین به "پرچم طالبان" که ظاهرا در محل حمله پیدا شده است، به عنوان مدرکی اشاره کرد که نشان میدهد حمله کار طالبان و نه داعش است.
شعار"زنده باد امارت" بر روی دیوار خونین و گلوله باران شده دانشگاه، حرف های امرالله صالح را تائید می کرد. این گروه در سال 2016 هم به دانشگاه حمله کرده و سیزده دانشجو را به گلوله بسته بودند.
منصور مردی که در حمله سال 2016 در دانشگاه حضور داشته و جان سالم به در برده بود میگوید، حمله کنندگان در آن سال شمایل طالبان را داشتند. اما بعید نیست که اینبار گروه تندروی دیگری مثل داعش که خودش هم با طالبان درگیر است، با هدف خراب کردن این گروه پرچم را به داخل برده باشد و شعار مربوط به طالبان را روی دیوار نوشته باشد. در افغانستان این نوع رفتار سابقه دارد.
جان پدر کجاستی؟
ماجرای جان پدر کجاستی از آنجا شروع شد که نماینده هرات، در توئیتر خود نوشت وقتی یک شهروند در حال جمع کردن تلفن همراه قربانیان از کنار آنها بود، به گوشی موبایلی بر می خورد که 142 تماس از دست رفته داشته و سر آخر پیام پدر بر روی صفحه نقش بسته بوده که" جان پدر کجاستی؟"
این توئیت در فضای فارسی زبان غوغایی به راه انداخت. ایرانی ها، افغان ها و تاجیک ها، هشتگی به نام جان پدر کجاستی؟ ساختند و خیلی زود این همدردی راهش را به خیابان های ایران باز کرد. بیلبوردهایی در تهران و مشهدبرای همدردی نصب شد که در آن تصاویری از این حمله خونبار به همراه جمله"جان پدر کجاستی" نقش بسته بود. فردای روز حملات برخی از ایرانی ها با گل هایی سفید رنگ و شمع به کنار سفارت افغانستان در تهران رفتند تا همدردیشان را به گوش مردم همسایه برسانند.
همان شب فاجعه افغان ها پلاکاردهایی را در دانشگاه نصب کردند که بر روی آن نوشته شده بود:"فردا به دانشگاه بر خواهیم گشت." آنها بازگشت به کلاس های درس را به مبارزه با تندروهای مسلح تبدیل کردند. افغانستانی ها حمله به دانشگاه و مدرسه را حمله به مراکز فکر و اندیشه و نوگرایی می دانند. این تمام چیزی است که داعش و طالبان حتی اگر قدرتش را از دست داده باشد، برای ستیز با آن تلاش خواهد کرد.
محبوبه در افغانستان می گوید: مردم در کابل عصبانی هستند. مستقیما دولت را مسئول این اتفاق می دانند. پنجشنبه در کابل ما تظاهراتی علیه طالبان و دولت داشتیم که نتوانسته امنیت را تامین کند. دولت است که این جرات را به آنها داده تا مردم را بکشند.
او به مذاکرات با طالبان اشاره کرده و می گوید: از وقتی مذاکرات شروع شده، حملاتی که به کشته شدن غیرنظامیان انجامیده، پنجاه درصد افزایش داشته است. دولت به مردم می گوید که این مذاکرات قرار است صلح را به افغانستان بیاورد. اما چگونه؟
عالیه زن دیگر افغان است که از تهران حوادث کشورش را دنبال می کند. او می نویسد: عجیب است که همه تندروها را در فاجعه کابل تکفیر می کنند و یکی زبان باز نمی کند که مگر اینها محصول چه هستند؟ سربرآورده از کدام قدرتند؟ مگر وقتی هزار قلاده طالب از زندان با صلح آمریکایی رها شدند، نمی دانستیم چه خواهد شد؟
ناامنی در افغانستان بیشتر شده است
حمله به دانشگاه تنها فاجعه در هشت روز گذشته نبود. "یما سیاوش" مجری برنامه های سیاسی شبکه طلوع، چهار روز بعد از در انفجار اتوموبیل به همراه سه نفر دیگر کشته شد. او از محبوبیت زیادی برخوردار بود و کشته شدنش همدردی زیادی برانگیخت و در عین حال به افغان ها یادآوری کرد که هیچ کس در این جغرافیا از انتحاری و بمب در امان نیست.
اما به غیر از کابل در گوشه و کنار دیگر افغانستان هم اوضاع مشابه است. دوشنبه در قندهار بر اثر انفجار بمبی که در یک ماشین کار گذاشته شده بود، سی نفر کشته و زخمی شدند. طالبان مدتی است که در سه روستای اطراف این شهر، جا خوش کرده و در حال پیش روی است. پاسگاه های پلیس در منطقه جنوبی افغانستان که منطقه ای گرمسیری است یکی پس از دیگری در حال تسلیم شدن هستند.
در افغانستان طالبان و داعش با یکدیگر درگیرند. دولت پیش از این از درگیری آنها خشنود بود چرا که به نظر می رسید این دو گروه چنان به خود مشغولند که دیگر وقتی برای عملیات تروریستی علیه مردم را ندارند. اما با شروع مذاکرات بین طالبان و ایالات متحده، برخلاف انتظار بر میزان حملات افزوده شد. با آزاد شدن صدها زندانی طالبان که در میان آنها برخی از چهره های خطرناک دیده می شدند، این گروه جرات بیشتری برای ایجاد ناامنی پیدا کرد.
در افغانستان روز به روز از میزان طرفداران صلح با طالبان کاسته می شود. در شهرهای جنوبی و کابل ناامنی آنقدر افزایش داشته که مردم به این نتیجه برسند، خبری از صلحی واقعی با حمایت ایالات متحده نخواهد بود و راه آسودگی از این جنگ مسیری متفاوت خواهد داشت. با روی کار آمدن بایدن امیدهایی در افغانستان ایجاد شد که شاید دولت جدید این کشور راه حل بهتری برای حل بحران افغانستان داشته باشد و مسیر پمپئو و ترامپ را که به کاهش قدرت دولت و افزایش توان طالبان انجامید، دنبال نشود.
از سوی دیگر گروه طالبان خود دچار مشکلات عدیده ای شده است. بعد از مرگ ملاعمر این گروه همبستگی خود را از دست داد و به همین دلیل دست به خشونت های بیشتری زد، چرا که هر دسته از آنها از رهبران محلی جداگانه دستور می گیرند و اغلب تلاش های خطرناکی برای بازگشت قدرت خود دارند. این چند دستگی طالبان را خطرناک تر از یک دهه اخیر کرده است.
مردم در افغانستان دولت را مسئول اصلی مشکلات می خوانند و می گویند برای آنها کشته شدن غیرنظامیان اتفاقی است که زود فراموش می شود و اهمیتی ندارد. آنها برنامه ای برای بعد از صلح با طالبان ندارند و با انتخاب شیوه های غلط دفاعی مردم را در خطر می اندازند. با سرد شدن هوا وضعیت در مناطق جنوبی خطرناک است و دولت با لاپوشانی خبرهایی که از قندهار و حوالی آن می آید سعی دارد تا افکار عمومی را مدیریت کند. اما خشم مردمی که هر روز جانشان را از دست می دهند، مستقیما به سوی ارگ متمرکز است.
حامد عسکری از شاعران کشور در صفحه شخصی اینستاگرام خود از سفرش به افغانستان و اتفاقات اخیر نوشت.
حامد عسکری در صفحه شخصی اینستاگرام خود نوشت: سه و نیم شب است. خیلی شب. توی اتاقی سرد در گوشهای از کابل زخمی و زیبا دراز کشیدهام، دندانم تیر میکشد، باطری گوشی رو به اتمام است، برق نیست، اینجا برق نمیرود فقط گاهگاهی میآید، از دور دست صدای لاییدن غمگین سگها میآید، چند ساعت دیگر خروسها که بخوانند، خیل دوچرخه سوارهای کابل میزنند بیرون…زنهای کابلی نمیتوانند قرصی نان و مشتی بادام بقچه کنند و خندیدنا به مردشان بگویند: مراقب خودت باش…این جمله اینجا هیچ کارکردی ندارد.
تو از امروز دیگر رئیس جمهور ایالات متحده نیستی. دیگر دوربینها تحویلت نمیگیرند، دیگر بیلت گِلی ور نمیدارد…الان آن ور دنیا جایی بسیار دورتراز کابل و تهران و دمشق و بیروت و بغداد روز است. احتمالاً بیدار شدی، قهوهات را نوشیدهای، صبحانهای مفصل خوردهای و رفتی توی زمین گلف، همین روزها باید از اتاق بیضی خداحافظی کنی…خیلی دلم میخواهم بدانم از این به بعد آن دقایق قبل از خواب، آن یکی دو ثانیهای که کلهات از پایین میرود توی تیشرت و از یقه بیرون میآید، آن ثانیههایی که چشم بستی زیر دوش که چشمت کف نرود به خونهایی که ریختی و خانوادههایی که بی مرد و مدد کردی فکر میکنی یا نه؟ تو دیگر مسترپرزیدنت نیستی، تو دیگر هیچ چیز نیستی! کابل بیبرق و آب و امنیت، تهران بی حاج قاسم و دارو و هستهای… بغداد بی ابومهدی و آسایش و بیروت بیگندم…پای همهاش امضای توست، چند هزار پدر دیگر بهخانه برنگشت؟ سعید میگفت ما توی افغانستان نظامی بازنشسته نداریم، همه کشته میشوند، چند دختر با سری شکوفهزده از گلدان پلیوری یقهاسکی مثل اناری از خورجین افتاد و دانه دانه شد… چند پدر پیامک داد: جان پدر کجاستی؟ چند پیامک و تماس بی پاسخ ماند…دستهایت را بوکن! این بوی خون و باروت و خاک است!، دیگر نه الکل بوی دستهایت را میبرد نه گرانترین عطرهای شرکت دخترت… آقای ترامپ من برای کسانی که انسان را رعایت نمیکنند آرزوی طول عمر میکنم، آرزو میکنم اینقدر عمر کنند و اینقدر مهربانی ببینند که از عذاب وجدان دنبال سنگ باشند که دندانهای خودشان را خرد کنند و پیدا نکنند، از بس همه گل دستشان میدهند. امشب به دختری ایرانی فکر میکنم که نتوانست به ایران برگردد و پدرش دق کرد… به داروهایی که نگذاشتی بیایند و اینجا مادری آب شد جگرش، به زینب و فاطمه سلیمانی که تو پدرشان را کشتی… پدرمان را…به همه لبخندهای به جامانده از هواپیمای اوکراین… به صاحبان دمپاییهای قرمز کف میدان آزادی کرمان در تشییع حاجی… زنده بمان آقای ترامپ!!زنده بمان جهان خیلی با تو کار دارد.
«جان پدر کجاستی» تکرار میشود اگر...
آرمان ملی نوشت: حادثه خونبار و تکاندهنده حمله وحشيانه به دانشگاه کابل چيزي نيست که بهسادگي از يادها برود يا رويدادي استثنايي باشد و بشود آن را نادر شمرد و به جبر روزگار نسبت داد. البته آن اتفاق شنيع مورد توجه ايرانيان و کشورهاي فارسيزبان منطقه قرار گرفت ولي سايه اخبار انتخابات آمريکا نگذاشت که دنيا را تکان دهد و توجه جهانيان را جلب کند! چند سال پيش وقتي داعش در حملهاي در فرانسه عدهاي از شهروندان اين کشور را به خاک و خون کشيد چندين رئيسجمهور و نخستوزير و مقامات بلندپايه کشورها از آمريکا گرفته تا اروپا در يک راهپيمايي بيسابقه در پاريس شرکت کردند تا ضمن همدردي با خانواده قربانيان عزم خود را براي مبارزه با تروريسم به نمايش بگذارند. اين نشان ميداد که خشونت داعشي دنيا را تکان داده بود و اميدي فراهم شد که کشورهاي قدرتمند همه مساعي خود را در جهت خشکاندن ريشههاي تروريسم به کار گيرند و بشريت در مقابل خشونت و تروريسم نفس راحتي بکشد. ولي اينچنين نشد و غربيان فقط تلاش کردند تا امنيت شهروندان خود را تامين کنند و ديديم همان تروريستها در خاورميانه حتي تا نسلکشي هم پيش رفتند و از کشتهها پشتهها ساختند و هنوز هم هراز چندي جنايت ميکنند و دنيا از کنارش بهسادگي ميگذرد! آمريکا با طالبان توافقنامه صلح امضا کرده و اصليترين امتيازي که بهدست آورده اين است که طالبان نخواهد گذاشت از خاک افغانستان به منافع و شهروندان آمريکايي حمله شود! بقيه توافقنامه هم جز تعارفات چيزي براي ملت افغانستان ندارد و اگر اين گروه يا هر گروه ديگري در اين کشور حمام خون راه بيندازد البته آمريکا حاضر است که در حد يک اعلاميه آن را محکوم کند! بگذريم، داستان حمله به دانشگاه کابل که جز با منطق درندگي و سبوعيت کوچکترين ارزش نظامي و سياسي نداشت بايد براي مردم منطقه عبرتي عظيم توليد کند. اين ميزان از خشونت و حمله کور که ناشي از تنور داغ جهالت و عقبماندگي است البته غيرقابل باور است ولي بايد سرچشمه آن را مورد جستوجو قرار داد. کشتن عدهاي از جوانان دانشجو که گناهشان درس خواندن است از بدويتي خبر ميدهد که هنوز در اين سوي جهان زنده است و معرکه ميآفريند. از زنده بودن اين بدويت بايد ترسيد و پيرامونش سخنها گفت و چارهيابي کرد. به نظر ميرسد ريشههاي اين نوع از تروريسم به تلقي ما از زندگي و ارزش جان انسانها بازميگردد. البته اين حادثهها ناشي از عمق انحطاط فکري است ولي انواع سهلتر آن را در بسياري از روشها و رفتارها ميتوان ديد. گويي جان انسان متاع ارزاني است که اگر از دست برود به حسرتي کوتاه سزاست و به تامل و تفکر و عبرت و تشريک مساعي جهت حفظ آن نياز نيست! وقتي آن کوتهفکر نادان ايمان پيدا کرده است که در حمله انتحاري آن هم به افراد بيگناه فاصلهاش با پيوستن به رسول خدا در بهشت به اندازه کشيدن ضامن يک بمب است، چگونه ميشود او را سرزنش کرد و عمق ظلوم و جهول بودنش را تفهيم ساخت؟ ظاهرا به ارزش جان انسان که به اندازه جان يک ملت است، نرسيدهاند! تا زماني که ارزش جان انسان در ميان بهدرستي تبيين نشود و روح حاکم در صدها و هزاران فتوا و کتاب و سخنراني و گفتار و نوشتار عالمان ديني ملموس و تئوريزه نشود القاعده برود، طالبان ميآيد و طالبان برود داعش سر برميآورد و تسلسل حوادث خونبار منقطع نخواهد شد. چرا راه دور برويم؟
کد مطلب: 427477