دریافت لینک صفحه با کد QR
چالش بر سر «عادل»؛ اصولگرايان هم منتقد شدند
15 آبان 1399 ساعت 10:41
آنچه در ماجراي حذف افراد مورداعتماد و محبوب جامعه رخ ميدهد محروم کردن کشور از يک تفکر اصلاحگر و سازنده است. زماني که فردوسيپور ميگويد: «دلم براي گزارشگري تنگ شده است» يا چهرههاي نخبه سياسي در طيف اصلاحطلب که از عملکرد برخي اصولگرايان در کرسيهاي قدرت ناراضي هستند و ميگويند: «اگر به ما اجازه حضور در قدرت داده ميشد راهکارهاي خوبي براي اداره کشور داشتيم» يعني حرکتي برخلاف انتظار جامعه؛ انتظاري که ميداند راه پيشرفت با اصلاح و فعاليت نخبگان تمام عرصههاست و حذف اين نيروها تنها کمک بزرگي به پسرفت و انباشته شدن مشکلات ميشود.
سـرنـوشـتـش مشابه اصلاحطلبان؛ دلسوز و مردمي است. ميخواهد آنچه مردم ميخواهند را اجرا کند و زير بار فشارهايي نرود که خواست اکثريت برايشان بياهميت است. همين ويژگيها او را محبوب کرد و همين محبوبيت را تاب نياوردند و دستور به کنار گذاشتنش دادند. اگر اين شرايط با وضعيت اصلاحطلبان واقعي مقايسه شود، بدون شک شباهتها بسيار فراوانتر از تفاوتهاست و محور رفتار و عملکرد هر دو در رضايت مردم خلاصه ميشود. اصلاحطلبان زيادي بودند که بهخاطر تن ندادن به خواست اقليت دلواپس و خودداري از سکوت تحميلي در سيبل هجمهها و اتهامزنيها و... قرار گرفتند تا جايي که از عرصه خدمت محروم شدند اما اينان هم مانند فردوسيپور راضي به ترک وطن نشدند. عادل ميگويد: «من شخصا براي افرادي که ترجيح دادند از ايران بروند احترام قايلم، اما خودم عِرق وحشتناکي به وطنم دارم و تمام تلاشم اين بوده که در کشورم کار کنم.» او آنچه را بيان کرد که بسياري از اصلاحطلبان اصيل بدان پايبند هستند بهنحويکه باوجود سختيهاي زيادي که به آنها وارد شد چنين اعلام کردند که اصلاح کشور تنها در داخل مرزها ممکن است و نميتوان اميدي به خارج از کشور داشت.
شعار حذفکنندگان چيست؟
اما چه شده که نيروهاي متعهد زماني که در اوج محبوبيت قرار ميگيرند از گردونه خارج ميشوند؟ بهطور طبيعي تکليفي که آنها در مسير اصلاحات براي خود در نظر دارند، پاياني ندارد که اگر به آن نقطه رسيدند بهصورت خودخواسته ترک مسئوليت کنند، بلکه نيروهاي پنهان درصدد حذف آنها هستند. اين روال در صداوسيما و سياست يکسان است و تفاوتي با هم ندارد علاوه بر اين انگيزه طردکنندگان هم مشابه يکديگر است. شعار نيروهاي پنهان و پيدا در حذف نيروهاي متعهد «با ما باش تا بماني» است.
تبعات حذف نخبگان در کشور
آنچه در ماجراي حذف افراد مورداعتماد و محبوب جامعه رخ ميدهد محروم کردن کشور از يک تفکر اصلاحگر و سازنده است. زماني که فردوسيپور ميگويد: «دلم براي گزارشگري تنگ شده است» يا چهرههاي نخبه سياسي در طيف اصلاحطلب که از عملکرد برخي اصولگرايان در کرسيهاي قدرت ناراضي هستند و ميگويند: «اگر به ما اجازه حضور در قدرت داده ميشد راهکارهاي خوبي براي اداره کشور داشتيم» يعني حرکتي برخلاف انتظار جامعه؛ انتظاري که ميداند راه پيشرفت با اصلاح و فعاليت نخبگان تمام عرصههاست و حذف اين نيروها تنها کمک بزرگي به پسرفت و انباشته شدن مشکلات ميشود.
سکوتي پر از معنا
سکوت اعضاي گعده حذفشدگان مهمتر از سخن گفتن آنهاست، چراکه اين سکوت پر از حرفهاي ناگفته است و جامعه تفاسير زيادي از اين سکوت دارد که براي اصحاب قدرت و دلواپساني که سببساز اين سکوت شدهاند خوشايند نيست. عادل فردوسيپور يکي از اين چهرههاي تاثيرگذار است که تصميم به سکوت داد و ميگويد: «سکوت سرشار از ناگفتههاست.» سال گذشته هم گفته بود: «در اين 22 سال، در رسانه صادقانه و پاک کار کردم. خوشحالم در سختترين سال کاريام که در رسانه خودم هم به من بيمهري شد، ديده شدم؛ هم از طرف مردم و هم از طرف اهالي رسانه. جايزه دوم که مردم به من دادند بسيار برايم ارزشمند است و نميدانم با چه زباني از مردم تشکر کنم. براي سختيهايي که امسال کشيدم منقلب شدم، ولي اين جايزه که لطف مردم و سازمان بود، مثل يک اکسير است و تمام غمهايم را کنار ميگذارم.» در عرصه سياست هم ناطقنوري شخصيتي است که گنجينه اسرار زيادي است اما تا به امروز سکوت کرده و با آنکه ميداند پايان سکوت او کليدي براي گشودن بسياري از قفلهاست اما بهخاطر آرامش کشور ترجيح ميدهد به اين سکوت ادامه دهد.
اصولگرايان در صف انتقاد به صداوسيما
صداوسيما يکي از ارگانهايي است که خود را محق به عدم پخش واقعيات شخصيتهاي ساکت ميداند و کار اين رسانه در اين روزها به جايي رسيده که اصولگرايان در صف نخست انتقاد از جامجم قرار گرفتهاند، مانند صراطنيوز که ديروز نوشت: «متاسفانه سالياني است که صداوسيما بهعنوان تنها متصدي انحصاري پخش تلويزيوني کشور، نهتنها نتوانسته بهطور شايسته پاسخگوي سلايق گوناگون جامعه ايراني باشد بلکه بعضا با کپيکاريهاي ناشيانه از برنامههاي شبکههاي خارجي و ماهوارهاي موجبات ريزش شديد مخاطبان خود را نيز فراهم آورده است. در عين حال، بازپخش چند دَهباره فيلمها و سريالهاي قديمي از شبکههاي «آيفيلم» و «نمايش» در طول سالهاي اخير باعث شده تا حتي فضايي تمسخرآميز در قبال رسانه ملي در شبکههاي اجتماعي به راه بيفتد. اوضاع اما درباره سريالهاي جديد و درحال پخش به مراتب اسفبارتر است چراکه اين سريالها بهطور ميانگين سه بار از شبکههاي سراسري تکرار شده و همزمان سه مرتبه نيز از شبکه «تماشا» بازپخش ميگردند تا يک قسمت از يک سريال، 6بار آنتن حداقل دو شبکه از رسانه ملي را پُر کند! پسرفت روزبهروز کيفيت برنامههاي توليدي رسانه ملي بهحدي بوده که اخيرا بر طبق جديدترين نظرسنجي صورتگرفته از سوي مرکز تحقيقات صداوسيما، برنامههايي همچون «راز بقا» و «سمت خدا» در صدر پربينندهترين برنامهها شبکههاي تلويزيوني قرار گرفتهاند که خود جاي هيچگونه حرف و حديثي باقي نميگذارد! حال جاي شبهه و ابهام اينجاست که صرف هزينههاي ميلياردي از بيتالمال در سازماني که مواضعش در مواقع حساس، بيش از آنکه به سود نظام و کشور باشد، زيانآفرين بوده است؛ چه توجيهي دارد و تاکنون کدام منفعتي را در پي داشته است؟!»
منبع: آرمان ملی
کد مطلب: 427232
کبنانیوز
https://www.kebnanews.ir