چگونه تعریف عقلانیت به معنای عقب نشینی در برابر دشمنان خارجی باعث تجربه برجامی، تحمیل خسارات گسترده و ایجاد وضعیت اقتصادی فعلی در کشور شده است؟
مزد ترس
وطن امروز , 24 مهر 1399 ساعت 0:32
اگر روزی بلندگوهای انتخاباتی دولت «فردای بی روحانی» را آشفته بازاری با دلار 8 هزار تومانی و سکه 5میلیون تومانی توصیف میکردند، حالا رسیدن به چنین نقطه ای برای مردم نه یک«هراس» بلکه یک آرزو و «امید» است
نسبت میان کارنامه مدیریتی دولت روحانی که با شعار اعتدال آغاز به کار کرد با ۲ گزاره «عقلانیت» و «شجاعت» میتواند در قضاوت نهایی پیرامون عملکرد دولت یازدهم و دوازدهم حیاتی باشد، تا جایی که برخلاف ادعای این روزهای برخی اطرافیان دولت در تفسیر این ۲ گزاره، میتوان خلأ آن را در مجموعه فکری و عملی دولتمردان مشاهده کرد.
دولت دوازدهم ماههای پایانی خود را در فضایی متمایز از آنچه میپنداشت میگذراند؛ انباشت نارضایتیها از عملکرد دولت، در روزهایی که قیمت دلار از کانال 30هزار تومان نیز عبور کرده و تمام ایدههای دولت در مواجهه با حیطه وظایفش شکست خورده، باعث شده دیگر گزاره ایجابی چندانی در دفاع از عملکرد روحانی باقی نماند. چند ماه پیش بود که علی ربیعی در واکنش به انتقادات از عملکرد دولت مهمترین دستاورد دولت را جلوگیری از بدتر از این شدن اوضاع توصیف و ادعا کرده بود اگر رقبای دولت امور اجرایی را به عهده میگرفتند مردم شرایطی سختتر از این را تجربه میکردند(!) گویا دولتی که کمتر از یک سال از عمر اجراییاش باقیمانده هنوز در حال و هوای سخنرانیهای انتخاباتی و ادعاهای سالهای نخستینش سیر میکند. با این تفاوت که دیگر در واکنش به هیچکدام از نقایص نمیتواند مشکلات را حواله به «دولت قبل» دهد و دست روی مصداقی بگذارد که وضعیتش در دولت پیشین به مراتب بهتر از وضعیت کنونی نبوده باشد. اگر روزی بلندگوهای انتخاباتی دولت «فردای بیروحانی» را آشفتهبازاری با دلار 8 هزار تومانی و سکه 5 میلیون تومانی توصیف میکردند حالا میدانند رسیدن وضعیت کشور به آن نقطه برای مردم نه رنگ «هراس» که رنگ «امید» دارد. با این حال دولتمردان کماکان قصد عقبنشینی ندارند و سعی میکنند با تدارک دیدن حملات جدید به دیگر دستگاههایی که رنگ و روی فعالیتشان پیامی متفاوت از «بیعملی» دولت را به جامعه مخابره میکند، همه را همرنگ خود کنند.
دولت اعتدال و بحران شجاعت و عقلانیت
برای شناخت الگوی مدیریتی هر دولت میتوان به مهمترین پروژههای تعریف شده برای آن پرداخت؛ پروژههایی که اساسا به عنوان محور فعالیت یک دولت به حساب میآیند و باقی کارویژهها در محور آن تعریف میشوند. با چنین تعریفی «تغییر رویکرد سیاست خارجی» به عنوان مهمترین پروژه دولت یازدهم و دوازدهم تعریف میشود که «برجام» را به عنوان ماحصل آن میتوان به حساب آورد.
موقعیت کنونی برجام و شکست آشکار سیاست خارجی دولت روحانی در شناخت دشمنان خارجی و نحوه تعامل با آنها با نیت بر هم زدن پازل دشمنیشان را میتوان شاهد مثالی از نسبت «عقلانیت» و «شجاعت» با عملکرد دولت دانست. خلاصه عملکرد و سیاستگذاری دولت یازدهم و دوازدهم در طول 7سال گذشته را میتوان به مشروط کردن هر گونه بهبود داخلی به گشایش خارجی و تعریف گشایش خارجی در عقبنشینی نسبت به حقوق ملی دانست؛ سیاستی که از نخستین روزهای تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری سال92 از سوی حسن روحانی بارها تکرار شد و شعار چرخش همزمان سانتریفیوژ و چرخ زندگی مردم را میتوان در قالب آن تعریف کرد. از همین رو روحانی از نخستین روزهای آغاز به کار دولت خود تمام اهتمامش را به منعقد کردن توافق هستهای در هر شرایط و موقعیتی معطوف کرد.
برجام؛ سنجه مدیریتی دولت!
مذاکرات هستهای میان ایران و 1+5 که منتهی به توافق برجام شد در ادبیات سیاسی دولتمردان با فراز و نشیبهای زیادی تفسیر و تعبیر شد. آنها روزی جریان رقیب خود را به عدم شناخت مناسبات و زبان حاکم بر دنیا متهم میکردند و مدعی بودند که به جای نگاههای اخلاقی و ایدئولوژیک، مسیر مذاکرات را بر مبنای واقعیتها طی میکنند و حتی پس از انعقاد آن نیز حرف از اضافه شدن برجام به کتب درسی کشور زدند اما پس از شکست برجام و بیثمری مطلق آن مدعی شدند که برجام یک پیروزی اخلاقی برای ایران بوده است! میوه ندادن درخت برجام تا جایی پیش رفت که رئیسجمهور چندی پیش با بیان اینکه تحریمهای اقتصادی مربوط به دولتهای قبل بوده است، مدعی شد دولت به این افتخار رسیده است که کشور را در شرایط «جنگ اقتصادی» مدیریت میکند.
بر این مبنا بهتر است هر مقام دولتی پیش از متهم کردن فعالیتهای هر فرد و جریان دیگری، نسبت «برجام» و سیاستهایی که پیش و پس از آن پیگیری شد را با ۲ مفهوم «عقلانیت» و «شجاعت» بسنجد. محوریترین اقدام خلاف عقلانیت در پیگیری مذاکرات هستهای ارسال مداوم این پیام به طرف خارجی بود که ایران برای رسیدن به این توافق اضطرار دارد و حاضر است بیشترین عقبنشینیها را در مقابل کمترین امتیازات بپذیرد. برای مثال روحانی در ابتدای کار دولتش مدعی شده بود در شرایطی کار خود را آغاز کرده که با یک خزانه خالی و انبوهی از بدهکاریها مواجه بوده است. وی بدون توجه به آثار چنین سخنانی از سوی رئیس دولت، بار دیگر ۲۲ مهر ۹۲ و درست ۲ روز مانده به آغاز مذاکرات ایران و ۱+۵ در دانشگاه تهران و در جمع دانشجویان بار دیگر بر تحت فشار بودن دولت تاکید میکند. حسن روحانی در نطق خود در جلسه رای اعتماد نمایندگان دولت دوازدهم نیز اذعان کرده بود: «یک وقتی میگفتم خزانه خالی تحویل گرفتیم؛ بعد دیدیم صندوقهای ما هم علاوه بر خزانه خالی بود». ۲ ماه پس از اظهارات مهرماه ۹۲ روحانی بود که محمدجواد ظریف در دانشگاه تهران حاضر شد و در اظهاراتی عجیب مدعی شد آمریکا میتواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی کشور را از کار بیندازد. مهرماه سال93 و در بحبوحه مذاکرات هستهای بود که کمپینی با شعار «هر توافقی بهتر از عدم توافق است» در واکنش به شعار طرف مقابل یعنی «عدم توافق بهتر از توافق بد است» از سوی تعدادی از هنرمندان شکل گرفت و در نهایت مشخص شد که این کمپین با پیشنهاد دستگاه سیاست خارجی تشکیل شده است. مضاف بر اینها اظهاراتی همانند وابسته بودن حل مشکل آب خوردن مردم به برجام و... همگی پیامهایی به طرف مقابل میرساند که آنها را به طراحی یک توافق حداقلی با ایران بیش از پیش راغب میکرد.
الگوی رفتاری تیم مذاکرهکننده هستهای و دولت حسن روحانی در نهایت روی متن برجام نیز موثر واقع شد تا جایی که در نهایت عبور از این توافق و پشت پا زدن به تعهدات را برای طرف آمریکایی بسیار تسهیل کرد. در همین زمینه منتقدان برجام که البته بابت پیشبینی نهایی آنچه اتفاق افتاد محکوم به همراهی با رژیم صهیونیستی شده بودند، بارها نسبت به ظرایف موجود در این توافق که با سهلانگاری و خوشبینی تیم مذاکرهکننده نادیده گرفته شد متذکر شده بودند و جواب درخوری از سمت دولتمردان دریافت نکرده بودند. برای نمونه میتوان به پرسش و پاسخ میان وزیر امور خارجه و برخی اساتید دانشگاه در جلسه شورای روابط خارجی پیرامون برجام که مدت کوتاهی پس از انعقاد این توافق برگزار شد اشاره کرد که ظریف در پاسخ به سوال فؤاد ایزدی که پرسیده بود: «پس از 18 ماه باقیمانده از دوره ریاستجمهوری اوباما هیچ یک از نامزدهایی که کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا شوند و رأی بیاورند به توافق هستهای پایبند نخواهند ماند همچنان که کری این موضوع را تأیید کرد که توافق را پس از اوباما نقض خواهند کرد. وزیر خارجه آمریکا 20 اسفند پارسال[94] گفته بود توافق هستهای از نظر حقوقی الزامآور نیست. آیا جز مکانیزم قطعنامه روش دیگری برای الزام طرف مقابل برای اجرای برجام داریم؟» از مقبولیت قطعنامه شورای امنیت و عدم توانایی آمریکا در ایستادن مقابل آن خبر داد و عملا چشم به بستری که نهایتا منجر به وضعیت فعلی شد بست. عملکرد سیاست خارجی در روزهای پسابرجامی و خروج آمریکا از این توافق نیز تغییر چندانی نکرد تا جایی که دولتمردان از گزاره «کدخدایی آمریکا» عقبنشینی کردند و پیشبرد برجام با حضور اروپا را به عنوان گزینه جایگزین طرح کردند. بیخاصیت کردن برجام و مضاعف کردن فشارهای خارجی در دوران پسابرجامی دقیقا زمانی حادث شد که مقامات دولتی بیش از هر زمان دیگری نسبت به تحلیل واقعیتهای بیرونی در فضایی خارج از منظومه فکری خود امتناع کردند.
آشفتگی و تناقض میان گزارههای تحلیلی دولتمردان در زمینه مهمترین پروژه سیاسی دولت یازدهم و دوازدهم را میتوان به عنوان یک گزاره عام در نظر گرفت و مجموعه عملکرد دولت را بر مبنای آن مورد قضاوت قرار داد.
پایان عقلانیت به مثابه وابستگی
تجربه دولت روحانی در مدیریت 7 ساله خود را میتوان به عنوان یک آینه تمامنما در زمینه تفسیر جریان غربگرا از «عقلانیت» دانست. به گونهای که اعتراف رئیسجمهور بر گذار از «تحریم اقتصادی» به «جنگ اقتصادی» موید این نکته است که هرگونه تفسیر «عقلانیت» به امری در تضاد با «شجاعت» نهایتا به خسارات محضی منتهی میشود که وضعیت فعلی گویای آن است.
پایان دولت دوازدهم فارغ از جابهجایی قدرت و روی کار آمدن چهرههایی جایگزین، میتواند به مثابه نقطه پایانی بر تفسیر عقلانیت بر مبنای وابستگی خارجی نیز به شمار آید.
کد مطلب: 426559