کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

«فارن افرز» پیش‌بینی کرد:

اوج‌گیری قدرت ایران و افول قدرت اعراب

روزنامه مردم سالاری , 20 مهر 1399 ساعت 0:50

کارآترین ابزار کشورهای عرب خلیج فارس در رقابت ژئوپولیتیکی منطقه‌ای، پول است که اکنون با کاهش بهای نفت، ته کشیده است. عربستان و امارات، سی میلیارد دلار هزینه کردند تا دولت ژنرال عبدالفتاح السیسی در مصر را سرپا نگه دارند. اکنون اقتصادهای خودشان به مشکل خورده و همه کشورهای خلیج فارس با انسداد مالی روبه رو هستند. اکنون باید چرتکه بیندازند که چقدر می‌توانند در مصر و اردن خرج کنند، چقدر برای پس زدن نفوذ ایران در عراق و لبنان هزینه کنند و چطور می‌توانند همزمان با پی جویی صلح در یمن، منافع کلیدی خود را حفظ کنند. اکنون باید رویاپردازی درباره ناکار کردن دشمنان ایدئولوژیکی و شکل دادن منطقه مطابق میل خود را کنار گذارند.


مدت زمانی است که روشن شده ایالات متحده باید، با توجه به ریسک‌ها و هزینه‌ها، تقلای کمتری در خاورمیانه داشته باشد. تحولات جنجالی ماه‌های اخیر تاکیدی است بر اینکه آمریکا باید کمتر بر این منطقه تمرکز داشته باشد. این تحولات هزینه‌های درگیر ماندن و نیز خطرات غریبِ رویکرد ترامپ را روشن ساخت. البته در منطقه‌ای که آمریکا، برای دورانی طولانی به عنوان یک هژمون، دست برتر را داشته، برای بسیاری از سیاستگذاران و تحلیلگران آمریکایی پذیرش واقعیت‌های مربوط به کاهش منافع و در نتیجه کاهش نفوذ آمریکا، دردآور است. اما در دورانی که موج همه گیری کروناویروس ادامه دارد، این منطقه متفاوت تر به نظر می‌رسد و در این چشم اندازِ دیگرگون، برای آمریکا فرصت‌هایی هست و خطراتی. چالش آمریکا این است که از باقی مانده منافع مهمش در یک دوران اضطرار و رقابت حفاظت کند بی آنکه بر رویکردهای ناکام گذشته، بیشتر پافشاری داشته باشد. آمریکا هنوز هم فرصت‌هایی را دارد تا در خاورمیانه، منطقه ای پایدار شکل بگیرد که نیازمند پایبندی‌های پرهزینه و درازمدت نباشد. تمرکز بر محدودکردن رقابت ژئوپولیتیکی با منطقه، مقابله موثرتر با رفتار ایران و چاره کردن کشمکش‌های نیابتی تا حد ممکن، می‌تواند واشنگتن را قادر سازد تا نفوذ غالب خود را حفظ کرده و بی‌آنکه بطور کامل کنار بکشد، تقلای کمتری در خاورمیانه داشته باشد.
کارآترین ابزار کشورهای عرب خلیج فارس در رقابت ژئوپولیتیکی منطقه‌ای، پول است که اکنون با کاهش بهای نفت، ته کشیده است. عربستان و امارات، سی میلیارد دلار هزینه کردند تا دولت ژنرال عبدالفتاح السیسی در مصر را سرپا نگه دارند. اکنون اقتصادهای خودشان به مشکل خورده و همه کشورهای خلیج فارس با انسداد مالی روبه رو هستند. اکنون باید چرتکه بیندازند که چقدر می‌توانند در مصر و اردن خرج کنند، چقدر برای پس زدن نفوذ ایران در عراق و لبنان هزینه کنند و چطور می‌توانند همزمان با پی جویی صلح در یمن، منافع کلیدی خود را حفظ کنند. اکنون باید رویاپردازی درباره ناکار کردن دشمنان ایدئولوژیکی و شکل دادن منطقه مطابق میل خود را کنار گذارند.
هرچند توانش مالی خاورمیانه، گاهی هم علیه منافع آمریکا به کار گرفته شده اما اغلب ابزاری بوده برای واشنگتن که با تکیه بر آن، از شرکای ضعیف‌تر حمایت کرده و چرخ‌های دیپلماسی آمریکا را روغن کاری کند. از دست رفتن این اهرم، تلاش‌های آمریکا برای یک منطقه پایدار را مختل می‌کند. در واقع، دوران پساکرونا، شاید به نفع ایران و به هزینه کشورهای عرب باشد.
ایران دیرزمانی است که زندگی بدون درآمد نفتی را آموخته و اعمال نفوذ ارزان در منطقه را به خوبی تمرین کرده است. سپاه با دور زدن تحریم‌ها و با دخالت در بخش‌های مختلف اقتصاد ایران، هزینه خودش را در می‌آورد. بنابراین، زمانی که بحران کروناویروس به پایان برسد، نفوذ نسبی ایران در جاهایی مثل عراق، لبنان و سوریه، احتمالا بیشتر و نفوذ کشورهای عربی، کمتر خواهد شد. این دگرش، بازنگری در رویکرد بی حاصل ترامپ در برابر ایران را ضروری تر می‌سازد. ترامپ، فشار اقتصادی و نظامی بر ایران را به سطوح تنبیهی افزایش داد اما هرگز درخواست‌های واقع بینانه ای نداشته یا روشن نکرده که کدام خواسته، اولویت دارد… دستاورد اصلی کارزار فشار حداکثری ترامپ، انزوای بین المللی آمریکا در رویارویی با بلندپروازی هسته‌ای ایران، فشارهای تازه بر دولت عراق برای اخراج نیروهای آمریکایی و چالش‌های یکسره امنیت دریانوردی و نیز حفظ زیرساخت‌های انرژی منطقه بوده است.  در دو دهه گذشته، آمریکا نه چندان به خاطر یک حضور نظامی بلکه بیشتر با ترکیبی از تحریم‌ها، اطلاعات، فشار چندجانبه و بکارگیری هدفمند نیروی نظامی در صورت ضرورت، توانسته ایران را باز بدارد. همین بسته سیاستی موثر، مسیری را برای ترغیب ایران به بازنگری کردارهای منطقه ای و سرانجام رهاکردن آنها به سود تعامل بین‌المللی پیش پای آمریکا می‌گذارد بی آنکه بر نیروی نظامی به عنوان یک گزینه دم دست تکیه شود. اجرای این رویکرد، به یک فرایند مستحکم بین سازمانی و همکاری نزدیک با متحدان نیاز دارد.
آمریکا همچنین باید آتش دیگر کشمکش‌های منطقه ای را که به دردسرآفرینانی همچون ایران و روسیه، فرصت‌هایی برای گسترش نفوذ می‌دهد، فرونشاند. کمبودهای مالی کشورهای خلیج فارس هم ممکن است علاقه آنها به بلندپروازی منطقه ای را کاهش دهد. سیاست‌های ترامپ در یمن، لیبی و سوریه به بازیگران منطقه ای امکان پی جویی اهدافشان را داده است. جنگ یمن، بهترین فرصت برای آمریکاست تا راهی را به سوی حل و فصل منازعه بگشاید. هم امارات و هم سعودی‌ها، اندک اندک می‌فهمند که بهای درگیری شان در جنگ یمن قابل تحمل نیست. آنها نه تنها در رسیدن به هدف خود برای بازگرداندن دولت منصور‌هادی ناکام ماندند بلکه ثبات یمن و منطقه را هم عمیقا تضعیف کردند که به سود ایران و القاعده است.     
اولویت‌های نظامی آمریکا در منطقه باید با اهداف راهبردی‌اش تعیین شود. جیمز آندرسون، یک مقام ارشد رسمی پنتاگون این اهداف را اوایل سال جاری در کنگره، ترسیم کرد: اینکه منطقه به پناهگاه امن تروریست‌ها تبدیل نشود، هیچ قدرتی که دشمن آمریکاست بر آن مسلط نشود و این منطقه نقش خود را در بازار جهانی انرژی ایفا کند. حال مشکل این است که چگونه بطور موثری به این اهداف برسیم.
یک تلاش فعال دیپلماتیک برای گردآوردن بازیگران محلی بر گرد میز گفت وگوی امنیتی منطقه می‌تواند به تحقق این اهداف کمک کند. یادمان باشد که آمریکا در بیشتر تاریخ حضورش در خاورمیانه، بیشترین تاثیر را از گذر دیپلماسی داشته است. با این حال، چنین کاری می‌تواند به بازنگری در حضور نظامی آمریکا در منطقه هم یاری رساند بویژه اکنون که کسری بودجه فدرال به یک و نیم تریلیون دلار نزدیک می‌شود. هزینه حفظ دو گروه ناو هواپیمابر در منطقه، قابل تحمل نیست بویژه زمانی که آمریکا توانمندی هوایی و دریایی کافی در این منطقه دارد.
پنتاگون همچنین باید روش رسمی‌تری برای سنجش تاثیر حضور منطقه ای اش بر بازدارندگی داشته باشد. واشنگتن نباید تصمیم‌های مربوط به حضور نظامی‌اش در منطقه را در انفعال به یک بحران یا بعنوان راهی برای آرامش دادن به شرکای هراسانش اتخاذ کند بلکه استقرار نیروها باید با توجه به اهداف راهبردی صورت گرفته و هرگاه لازم است بازسنجی شود.
آمریکا همچنین باید در شراکت‌های منطقه ای اش بازبینی کند. گشایش دیپلماتیک میان امارات و اسرائیل، نشان می‌دهد که دوستان آمریکا در منطقه آماده همکاری نزدیکتر علیه تهدید ایران هستند. بر این بنیان است که آمریکا باید اطمینان حاصل کند که متحدانش به گونه ای همکاری نمی‌کنند که منافع و ارزش‌های آمریکا به خطر افتد؛ مثلا با افزایش توانمندی دولت‌های خودکامه برای سرکوب شهروندان یا مخالفانشان.
آمریکا همچنین باید در روابطش با سعودی‌ها دگرش‌هایی صورت دهد و بر رفتار خشونت بار عربستان در داخل و بیرون سخت بگیرد. آمریکا باید این رابطه را بر چاره کردن تهدیدهای مشترک امنیتی از ناحیه ایران و بازیگران خشونت طلب غیردولتی تمرکز دهد و حرفه ای گری نظامی را بر فروش سلاح، اولویت دهد یعنی نیروهای سعودی را آموزش دهد تا موثر عمل کنند.                                               آمریکا باید از گسست بیشتر بین اسرائیل و فلسطینی‌ها جلوگیری کند و کار طاقت فرسای فراهم کردن شرایط گفت وگو را از سر گیرد. ترامپ با چراغ سبز به اسرائیل برای پیوست کردن کرانه غربی، هرگونه امید به حل و فصل منازعه را از میان برد، رهبری فلسطینی را رویگردان کرد و کمک‌هایی را که برای پایایی، رفاه و سلامت فلسطینیان حیاتی است، قطع کرد. آمریکا باید روابط با فلسطینی‌ها را از سرگیرد و در برابر هرگونه اقدام اسرائیل به ضمیمه کردن کرانه باختری محکم بایستد.
آمریکا نباید از لبنان و سوریه کنار بکشد. هرچند تعامل آمریکا هم تاثیر محدودی دارد. حفظ حضور شمار کمی از نیروهای آمریکایی در مرز سوریه و عراق و ادامه تحریم‌ها بر سوریه و ایران در ماه‌های آینده، اهرم بیشتری برای شکل دادن به دستاوردهای امنیتی و سیاسی فراهم می‌کند. اسد بطور جدی تری به دنبال منابع مالی برای بازسازی است و ایران و روسیه، بر سر سلطه بر رژیم ضعیف اسد با هم درگیرند و نیز بطور فزاینده ای زیر فشار کسری منابع قرار دارند. آمریکا شاید از این تنش‌ها بتواند بهره ببرد.
در لبنان آمریکا باید در همکاری با فرانسه، کمک‌های اقتصادی را بسیج کرده و به اصلاح سیاسی و اقتصادی مشروط کند، از جامعه مدنی لبنان حمایت کند و به سرمایه گذاری در ارتش لبنان برای مقابله با تهدیدهای مشترکی همچون داعش، ادامه دهد.
واشنگتن نباید نقش خود در خاومیانه را تنها از لنز رقابت ژئوپولیتیک با روسیه و چین ببیند. دلیلی ندارد که فکر کنیم دولت‌های منطقه باید دست به انتخاب بزنند؛ چین و روسیه هنوز هم روابط چندسویه ای با بازیگران منطقه ای دارند و در پی گسترش کووید19، آنها هم چه بسا محدودیت‌های خانگی ای دارند که شاید به محدود شدن حضور و تعاملشان در منطقه بیانجامد. روس‌ها رویه ای فرصت طلبانه دارند اما چینی‌ها به دنبال برقرار کردن پیوندهای درازمدت اقتصادی با منطقه و با اسرائیل هستند و کمتر علاقمندند دست خود را در کشمکش‌های منطقه ای آلوده کنند.
کوتاه آنکه، آمریکا هنوز هم از فرصت‌هایی برای شکل دادن به یک منطقه پایدارتر که تعهدات درازمدت یا پرهزینه را هم الزامی نکند، برخوردار است. تمرکز بر محدود کردن رقابت ژئوپولیتیکی در منطقه، رویارویی موثرتر با رفتار ایران و چاره کردن درگیری‌های نیابتی به واشنگتن این امکان را می‌دهد که تقلای کمتری داشته باشد بی آنکه سلطه منطقه ای اش تهدید شود. خطرات برای منافع آمریکا، همچنان باقی خواهد ماند؛ همه گیری و بحران اقتصادی پیامد آن نشان داد که چگونه حاکمیت شکننده و بحران خدمات اجتماعی همچنان در بخش‌های زیادی از این منطقه ماندگار خواهد بود و چالش درازمدتی را متوجه پایداری و امنیت آن خواهد کرد. حتی اگر آمریکا هم موفق شود که برای خلاصی از این برزخ راهی به بیرون بیابد، روشن نیست که این سیر به کجا خواهد انجامید.  


کد مطلب: 426433

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/news/426433/اوج-گیری-قدرت-ایران-افول-اعراب

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1