یادداشت|
روان جامعه امروز، غرق در گرداب بیتوجهی
ضرورت فراموش شده
9 مهر 1399 ساعت 20:59
امنیت روانی، دولت و مردم ندارد. هم وزیری که میخواهد فسادی را فاش کند امنیت روانی ندارد و هم آن کارمندی که فاصله ارقام روی فیش حقوقیش با اجاره بهایش روز به روز بیشتر میشود.
از جمله شاخصهای پیشرفت و توسعه در هر کشوری، دستیابی به حد قابل قبولی از امنیت است. ضربالمثل است که: «مردم، از میان «نا امنی» و «فقر»، مسلما فقر را برمیگزینند. چون وقتی امنیت نباشد، دارایی و غنا معنایی ندارد.» حال، سوال اینجاست که امنیت چیست؟ امنیت به دو نوع فیزیکی و روانی یا درونی و بیرونی؛ تقسیم میشود. امنیت فیزیکی گستره تعریف شده و مشخصی دارد که در اینجا موضوع سخن ما نیست. اما امنیت روانی، حوزه وسیعی دارد که پارهای از آن، ناشی از امنیت فیزیکی و بخش اعظم آن، متاثر از عوامل دیگری است که حتی درصورت وجود و احساس کامل امنیت فیزیکی، باز میتواند آسیبپذیر و متزلزل باشد؛ چرا که از میان مباحث امنیت، امنیت روانی یکی از مهمترین و در عین حال اساسیترین موضوعات زندگی انسانها است که تامین و توجه به آن ضرورتی اجتناب ناپذیر است. همان گونه که انسان موجودی پیچیده و شگرفی است، امنیت وی نیز از پیچیدگی خاص و شگرفی برخوردار است. این مساله بهویژه در بخش امنیت روانی، خود را بیش از پیش نشان میدهد؛ زیرا روان آدمی تحت تاثیر همه علل و عوامل درونی و بیرونی واکنش نشان میدهد. به تعبیر مقام معظم رهبری:« امنیت مثل هوا برای انسان، به طور مستمر لازم است. اگر جامعه امنیت نداشته باشد، حالت اختناق پیدا میکند؛ مثل مجموعهای که هوا در اختیار نداشته باشد. این اهمیت امنیت است.»
امنیت روانی جامعه، ثمره روابط، کنش و واکنش و نوع تعاملات میان مردم با مردم، مردم با حکومت و حکومت با مردم است. امنیت فقط به معنای مشایعت و حفظ جان مسئولان نیست. متغیرهای تاثیرگذار بر امنیت روانی نظیر شغل، طبقه اجتماعی، امید بهزندگی، سیاست، عشق، اعتبار اجتماعی و بسیاری از موارد دیگری که میتواند امنیت روانی افراد را تضمین یا مختل نماید، ساحتها و حوزههای گستردهای را بهخود اختصاص داده است. امنیت یعنی وقتی شهروندی از خانه خارج میشود، اگر کیفی بر دوش داشته باشد، در دل هراسی نداشته باشد. وقتی سخن از امنیت روانی جامعه میشود، ممکن است برخی به اشتباه گمان کنند، این نوع امنیت میتواند در اثر تلاطمات شدید و توفانهای عظیم امنیتی و سیاسی و نظامی، به هم بریزد و لاجرم برای کنترل آنها، نیروی عظیم و قاهری لازم و ضروری است، اما حکایت امنیت روانی با این فرضیه بسیار متفاوت است. گاهی شیوع یک بیماری منحوس و هولناک مثل کرونا میتواند امنیت روانی جامعه را مختل کند، که البته مختل هم کرده است! در واقع برخلاف عوامل مختل کننده امنیت فیزیکی که بسیار محدد و کنترلپذیر است، عوامل مختل کننده امنیت روانی جامعه حد و حدودی ندارد! تصور کنید بیم از کاهش ارزش پول ملی، تدوام افزایش قیمتها، نیافتن شغل و درآمد یا از دست دادن شغل، بیم از آینده فرزند، بیم از آلودگی غذا یا آب، بیم از وضع تحصیلی، سلامت جسمی و روحی، آینده، ازدواج، سعادت و سلامت و... همه اینها، بخشی از عوامل اثرگذاری بر امنیت روانی جامعه است. وقتی کسی یا گروهی یا مردمی بر وعدههای کنترل تورم- که مدام و مرتب قدرت خرید اقشار متوسط به پایین جامعه را تحلیل میدهد و چون سرطانی است که پیکر این اقشار نحیف را تکیدهتر و بیرمقتر میکند،- ایجاد درآمد، اعطای مسکن و ایجاد شغل حساب میکند و زندگی و آینده و امیدشان را بر آن مبنا میبندند و بعد هیچ یک از آنها یا اغلب آنها محقق نمیشود، دیگر نمیتواند به حرف و سخن و وعده دیگری اعتماد کنند، در حقیقت امنیت روان آنها منکوب و درهمشکسته میشود! اگر چه عوامل اصلی آفت و گزند امنیت روانی جامعه، مسائل اقتصادی است، در عین حال همه آنها هم برخاسته از اقتصاد نیست، مثلا مردمی که برای تهیه غذا هر روز سبزی و صیفی تهیه میکنند و بلاخره درنیافتند که اینها تا چه حد آلوده و تا چه حد پاکیزه است، سرطانزا است یا نه! سرب و نیترات دارد یا ندارد! امنیت روانیشان آسیب میبیند. با مقایسه سخن دولتمردان در دوران تبلیغات قبل از انتخابات با نوع رفتار و عملکرد آنها بعد از انتخابات متوجه میشویم که بسیاری از وعدههای داده شده، انجام نشدنی است. این مساله، یاس و سرخوردگی و از بین رفتن امنیت روانی را در پی دارد. وقتی مسئولی صحبت از مالیات بر سپردههای بانکی میکند، معلوم است که همه اقشار متوسط که اندک پساندازی دارند، نگران میشوند و اعتراض میکنند. اما اگر به نیکویی و درستی تشریح شود که دولت از ثروتهای افسانهای گریزان از مالیات، بدون تسامح و ملاحظه مالیات میستاند، و در مقابل مثلا نظام درمانی کشور را رایگان میکند و این دغدغه را از دوش خانواده ها- که دغدغه بزرگی است- برای همیشه برمیدارد، معلوم است که عموم مردم استقبال میکنند.
فضای اقتصادی و احتمال ورشکستگی فعالان اقتصادی یا ضرر و زیان کلان، فضای سیاسی و امکان ناملایمات، فضای فرهنگی و اجتماعی و احتمال نزول فرهنگی و انحطاط فکری و مجموعه رخدادهای قابل پیشبینی و حتی غیر قابل پیشبینی میتواند بر امنیت روانی جامعه اثراتی ژرف بگذارد.
امنیت روانی، دولت و مردم ندارد. هم وزیری که میخواهد فسادی را فاش کند امنیت روانی ندارد و هم آن کارمندی که فاصله ارقام روی فیش حقوقیش با اجاره بهایش روز به روز بیشتر میشود و هم آن پیر زن و پیرمردی که از ترس شکستگی استخوان و زخم بستر، جرات نمیکند در پیاده روهای آبله دار خیابان شهر دو قدم راه برود! امنیت روانی یعنی مدرک تحصیلی معرف شایستگی افراد باشد، امنیت روانی یعنی آنهایی که برای گرفتن مدارک، مدارج عالی را با زحمت و تلاش و شب زندهداری و گذشتن از عافیت و آرامش خود، طی کردهاند و به اندازه گواهی تحصیلی خود، دانش تحصیل کردهاند، مغموم و سر خورده نشوند و نگویند ازطلا گشتن پشیمان گشته ایم...
سلب امنیت روانی به حذف انسانیت میانجامد. خلاقیت و استعدادهای انسان در پرتو امنیت شکوفا میشود. هیچ جامعه ای یک شبه ره صد ساله را طی نکرده و هر چه در این باب میگویند، افسانه است. رشد و پیشرفت جوامع حاصل «تلاش مستمر و مداوم در جهت درست» است.
از این رو دغدغه امنیت در همه شاخههای آن بهویژه امنیت روانی و آرامش جمعی، مهمترین مسئولیت دولتها و خواسته ملتها و جوامع به شمار میرود. زیرا انسان پیش از آن که به غذا توجه داشته باشد، نیازمند امنیت روانی است. «به امید تلاش و کوشش برای برقراری هرچه بیشتر این امر بسیار مهم و حیاتی»
سایۀ حق بر سر بنده بود
عاقبت جوینده یابنده بود
=====================
دکتر سید علیسینا رخشندهمند
عضو بنیاد ملی نخبگان ایران
مدرس دانشگاههای تهران
کد مطلب: 426100