برای البرز زارعی و محیط بانانی که برای طبیعت ایران جانفشانی کردند
جان برکفان طبیعت
2 تير 1399 ساعت 1:20
آتش که به جان زاگرس افتاد و یکییکی بلوطها را به کام ویرانگر خود کشید، آدمهای بسیاری پیدا شدند که با کمترین امکانات به جنگ با آن شعلههای سرکش و سوزان رفتند. یکی از این افراد، البرز زارعی کوهنورد 38 ساله اهل گچساران بود که مشارکت فعالی برای فرونشاندن آتش کوه دیل داشت.
آتش که به جان زاگرس افتاد و یکییکی بلوطها را به کام ویرانگر خود کشید، آدمهای بسیاری پیدا شدند که با کمترین امکانات به جنگ با آن شعلههای سرکش و سوزان رفتند. یکی از این افراد، البرز زارعی کوهنورد 38 ساله اهل گچساران بود که مشارکت فعالی برای فرونشاندن آتش کوه دیل داشت. اما در روز دوازدهم خردادماه متاسفانه خودش هنگام انجام همین کار، در حادثه حریق مصدوم و به بیمارستان منتقل شد. این جوان فداکار، 18 روز پس از بستری شدن در بیمارستان جان خود را از دست داد. این روزها ویدئویی از او منتشر شده که شعر حماسی فریدون اکبری را که به تقلید از ابیات شاهنامه سروده شده ، رو به دوربین میخواند که: «دریغ است که ایران ویران شود» تا به این مصرع میرسد که «چو ایران نباشد تن من مباد» حالا میدانیم تن او دیگر بین ما نیست اما یادش همیشه سبز است. به همین بهانه در کنار گرامیداشت یاد حدود 130 شهید محیط بان و جنگل بان مروری میکنیم فداکاریهای افراد دیگری را که برای حفاظت و حمایت از طبیعت ایران نام نیکی از خود به جا گذاشتند.
مسئولانی که رویا را ندیدند
آتشسوزیهای زاگرس حوادث دیگری را هم برای داوطلبان مردمی در پی داشت. خانم رویا جانفزا جوان 19 ساله کوهنوردی است که برای خاموش کردن آتش به کوهستان خائیز دهدشت رفته بود. او در روز دوم حضورش در منطقه محل آتشسوزی هنگام مهار آتش دچار سانحهای شد که منجر به آسیب از هر دو پا، شکستگی انگشتان و گذاشته شدن پلاتین برای پای او شده است به گونهای که مجبور شد مدتی را در بیمارستان بستری شود. در شبکههای اجتماعی بارها درباره وضعیت او و مشکل جسمی که برایش پیش آمده ، مطالبی منتشر شد اما ظاهرا چندان مورد توجه مسئولان قرار نگرفت. گویا مسئولان مربوط ، مسئولیتی در قبال نیروهای داوطلب مردمی که به مبارزه با آتش میروند برای خود قائل نیستند. به عنوان مثال خبری به نقل از فرمانده یگان حفاظت محیط زیست منتشر شد که او گفته: «در لایحه حمایت از محیطبانان و جنگلبانان این موضوع را تعریف کردیم تا داوطلبانی که بهویژه برای کنترل حریق میآیند و مصدوم میشوند، هزینه درمانشان را پرداخت کنیم اما شورای نگهبان به دلیل بارِ مالی آن را رد کرد و درنهایت از لایحه حذف شد» و همچنین از ایشان نقل شد که مسئولان کاری جز دعا کردن فعلا نمیتوانند انجام دهند!
صلاحی که سوخت
وقتی صلاحالدین نیمههای شب ۲۲ مرداد 86 همراه پدرش به جنگلهای منطقه حفاظت شده «بوزین» و «مره خیل» باینگان شهرستان پاوه رفت تا در خاموش کردن آتشسوزی مشارکت کند، شاید فکرش را هم نمیکرد که شب بعد از آن با بدترین شکل سوختگی در بیمارستان بستری شود. وضعیت او به شکلی بود که حتی پزشکان از زنده ماندنش به کلی ناامید شده بودند. صلاحالدین میرانی جوان کرمانشاهی در آتشسوزی سال 86 جنگلهای کرمانشاه درگیر 78 درصد سوختگی شد. در همین حادثه سه نفر کشته و 15 نفر زخمی شدند که تعدادی از آنها جنگل بانها و محیطبانها و تعدادی نیروهای داوطلب مردمی بودند. خودش درباره روز واقعه در مصاحبه با رسانهها میگوید: «وقتی از آتشسوزی در منطقه باخبر شدیم، بلافاصله با خودرو بیش از ۴۰ کیلومتر جاده خاکی را پیمودیم تا به مراتع و جنگلهای آتش گرفته برسیم. آنجا، از شدت نور شعلههای آتش، شب را در برابر دیدگان مان، چون روز یافتیم.» او هنگام عملیات مهار آتش ناگهان خود را میان شعلههای آتش گرفتار دید. در این حادثه علاوه بر شکستگی دست چپ، از ناحیه هر دو پا تا زانوها، هر دو دست تا کتف ها، صورت و لاله دو گوش دچار سوختگی های عمیقی شد. او برای هزینههای درمانش نزدیک به 10 سال تلاش و پیگیری کرد تا بتواند فریادش را به گوش مسئولان برساند. در نهایت هزینه دو عمل از 13 عمل او توسط مسئولان بر عهده گرفته شد و بقیه را با هزینه شخصی پرداخت.
پایی که جا ماند
۲۶ فروردین ماه امسال بود که چهار سوداگر طبیعت به صورت مسلحانه به دلایل نامعلوم به پاسگاه محیطبانی اداره حفاظت محیط زیست در نزدیکی روستای دوپیران در بخش مرکزی شهرستان گتوند حمله کردند و پس از درگیری با سید امین هادی پور از محیط بانان شهرستان گتوند، پای راست او را با اسلحه شکاری هدف قرار دادند. این محیطبان مظلوم، توسط کادر درمان تحت درمان قرار گرفت اما در نهایت مجبور به قطع پای او شدند. شهرستان گتوند هفت هزار هکتار منطقه حفاظت شده محیط زیست دارد و به گفته رئیس اداره حفاظت محیط زیست این شهرستان تنها پنج محیط بان و یک سرباز حفاظت از این مناطق را برعهده دارند. البته کمبود محیط بان تنها مشکل طبیعت و جنگل ایران نیست بلکه کمبود امکانات حفاظتی، نداشتن دوربین درپاسگاههای محیط زیست و مشکلات وسایل نقلیه و نبود حمایتهای لازم حقوقی از معضلات پیش روی محافظان طبیعت ایران است. هادی پور در رنجنامهای با گله از وضع موجود نوشت: «آخر به چه گناهی باید ناقص شوم، مگر چه کردم جز خدمت به کبوتری که لانه نداشت به کَلی که گرسنه بود و با چشمهای معصومش طلب غذا میکرد، به گُلی که زیر صخره روییده بود و آب میخواست... حقم نبود خدا...».
پیروی که پیرو حق بود
۷ اردیبهشت 84 در جریان یک پست ایست و بازرسی ساختگی، شش فرد ناشناس، ناصر پیروی، جنگل بان و رئیس اداره منابع طبیعی ماسال را ربودند. آنان پس از بستن دست و پای وی، سرش را با تیغ جدا کردند. سرکردگی این ترور با دو تن بود. یکی از دستگیر شدگان درباره نحوۀ قتل گفتهاست: «او مرد سرسختی بود و به جنگل حساسیت خاصی داشت. من و همدستانم مدتی بود به خاطر مالکیت بخشی از جنگل با جنگل بانی کشمکش داشتیم و او سرسختانه مقابل ما ایستاده بود. ما هم تصمیم گرفتیم برای رسیدن به اهدافمان او را از سر راه برداریم. به همین دلیل تصمیم به کشتن او گرفتیم و آن را عملی کردیم». پیروی از افرادی بود که به دلیل امتناع از برآوردن خواستههای گروهی از سودجویان قربانی این ترور شد. او به شهید مبارزه با مفاسد کوه خواری و جنگل خواری مشهور شده و از وی به عنوان یکی از خوشنامترین و شجاعترین جنگل بانان ایران نام برده میشود. پیروی در طول مدت فعالیت خود با قاچاقچیان چوب و زمینخواران درگیریهای فراوانی داشت. در ماههای آخر خدمت، وی با یک گروه چهار نفره برای جلوگیری از تصرف غیرقانونی ۵ هکتار جنگل درگیر شد. قاچاقچیان پس از بیاثر واقع شدن تطمیع پیروی، او را تهدید کردند اما وی پس از مواجه شدن با تهدیدها به سازمان قضایی نیروهای مسلح شکایت برده بود که تا هنگام قتل وی پیگیری نشد. در نهایت، قاتلان پس از دو ماه توسط پلیس آگاهی دستگیر شدند. (خراسان)
کد مطلب: 422354