یادداشت ارسالی:
شرمتان باد ای خداوندان قدرت بس کنید
بشارت جعفری
6 اسفند 1398 ساعت 0:41
اگر چه آرمان اصلاح طلبی رسیدن به جامعهی بی رنگ و نژاد و قوم بوده اما متظاهران به اصلاح طلبی در توجیه حمایت از کاندیداهای اصولگرا و بدتر از آن کاندیداهای با پایگاه رأی قومیتی در کسوت شورای نگهبان اصلاحات نشستند و با تفاسیر و تأویل شخصی قال و مقالها در رد اصلاح طلبی دیگران نوشتند و گفتند.
متن ارسالی: به گواه تاریخ از مهمترین آفات جنبشهای مردمی عارضهی " شهوت قدرت" است. قدرت به خودی خود مذموم نیست اما تحرکات قدرت طلبانه، تشکیل باندهای قدرت و مصادرهی، شعارها و آرمانهای جریانهای فکری به نفع اشخاص برای جنبشهایی که ماهیت وجودیشان در مذمت و نقد سوء استفاده کنندگان از نهادهای واجد قدرت است، آفتی بنیان بر کن است.
اصلاح طلبی ایرانی در مقام نظر واجد ساحات ارزشمندی همچون " اصلاحات اجتماعی و " اصلاحات فرهنگی" است. در این میان اما عدهای از اصلاح طلبان معتقدند تنها مسیر اصلاحات از معبر نشستن بر مسند قدرت و فتح نهادهای انتخابی میگذرد.
کشش بیش از اندازهی اصلاح طلبان به سمت قدرت سبب ساز به محاق رفتن ساحات ارزشمند و میراث گران مایهی اصلاحات اجتماعی و فرهنکی شد. به گونهای که امروز اصلاح طلبی هم سنگ لیست انتخاباتی و ریاست جمهوری و مجلس و در مجموع اصلاحات همچون یک حزب سیاسی با هدف فتح قدرت و به طبع آن ثروت دیده و خوانده میشود.
قرار بود حضور اصلاح طلبان در قدرت فرع باشد آن هم، با پشتوانه معرفتی و آسیب شناسانهی فرهنگ و تاریخ جامعهی ایرانی و صد البته به منظور و هدف آگاهی بخشی و اصلاح نهادها و فرآیندهای نهادساز.
قرار بود این حضور مبتنی بر نگاههای فرهنگی، مصلحانه و در جهت ترمیم و تصحیح ایرادهای فرهنگِ جامعهی ایرانی باشد، اما بر عکس در مواردی در هم افزایی و بازتولید زوائد و بیمارهای جامعهی ایرانی گام برداشته است.
قرار بود اصلاح طلبان با آسیب شناسی جامعهی ایرانی و در نتیجه حاکمیتهای برآمده از این جامعه در میانهی حاکمیت و مردم بایستند، برای کاهش تصلب قدرت تلاش کنند
و هم زمان با صدای بلند ایرادها و موانع فرهنگی انعقاد "قرار داد اجتماعی" با کیفیت، توسعه یافته و البته متناسب با ظواهر و زوایای جامعهی ایرانی را در گوش مردم نهیب زنند.
خلاصه کردن ساحات اصلاح طلبی در باریکهی معطوف به قدرت آن باعث شد جای "هدف " و "وسیله" عوض شود.
بدین شکل که اصلاح طلبان و روشنفکران (و مشخصاً) حوزهی بویراحمد و دنا به جای تمرکز بر اصلاح فرهنگِ معمول پیروزی در انتخابات با در نظر گرفتن مؤلفهی اخلاق (که اصلاح طلبان همواره داعیه سیاست وزی متخلقانه را دارند)، همهی هم و غم خود را برای کسب کرسی مجلس و از میان برداشتن رقیب معطوف و متمرکز داشتند.
هدف اصلاح طلبی، تمرین و ممارست متخلقانه برای نهادینه کردن رقابت اندیشهها، احزاب و نهایتا برنامههای برآمده از اندیشهها در فرآیند انتخابات -عنوان یکی از لوازم انتقال مسالمت آمیز قدرت برای گذار به جامعهی دموکراتیک- بود نه فتح قدرت آن هم در قالب و قامت رقابتهای طایفهای و تهییج احساسات قبیلهای و به قیمت تاراج نهال نورسته و نحیف اصلاح طلبی.
اگر چه آرمان اصلاح طلبی رسیدن به جامعهی بی رنگ و نژاد و قوم بوده اما متظاهران به اصلاح طلبی در توجیه حمایت از کاندیداهای اصولگرا و بدتر از آن کاندیداهای با پایگاه رأی قومیتی در کسوت شورای نگهبان اصلاحات نشستند و با تفاسیر و تأویل شخصی قال و مقالها در رد اصلاح طلبی دیگران نوشتند و گفتند.
به همین استناد در دیاری که زمان زیادی از به زمین گذاشتن تفنگ نگذشته بود قلمها و زبانها به نام منورالفکری در نقش تفنگها نشستند و هر آنچه که از خشونت سازی، نفرت پراکنی، انتقام و تخفیف رقیب در چنته داشتتند را بر صحن و سرای تریبونها و فضای رسانهای و مجازی کاشتند و نگاشتند.
ناگهان واژهها و معانی لطیفشان در جهت قدسی سازی اشخاص مورد حمایت ظاهر شدند و هر آنچه که میراث اصلاح طلبی در قدسی زادیی از رفتار و کردار انسانی در بر داشت را بر باد بنیان بر کن قدرت طلبی داد و نهاد.
از برف دنا تا آفتاب و غزل سرایی برای روحیهی جنگ آوری و تیر و تفنگ کشی گرفته تا همهی نمادهای اسطوره ساز به هم بافته شد و بدین وسیله با تهییج احساسات این بار با کلمات به جای تفنگها لشکر خدایان و اسطورههای مقدس را در یک سوی میدان تصویر کردند و از انسو، از آتش فتنه و روان پریشی را در حق رقیب روا داشتند تا لشکر شیطان در سوی دیگر تصویر شود.
قرار بر کوچ از اسطورهها و احساسات تشدید کنندهی اسطوره ساز بود نه مسلح کردن خشاب خشونت و نفرت برای پیروزی اسطوره.
این بار اما با قلم به جای تفنگ.
قرار بر کوچ از تفنگها و کاهش شکافهای قومی و نژادی بود نه تعمیق گسلهای قومی و نژادی با گسیل حفظیاتی از کتب و مکاتب.
قرار بود وجه اشتراک و افتراقمان اندیشه باشد نه نسب و ریشه.
بیش از همه اما در این میان اصلاح طلبی مظلوم است مثل همیشهی تاریخ.
روشنفکران نماها بر تلی از کتب و مکاتب نشستند و خشاب تفنگهای پدری را این بار با فشنگ فریبای واژهها آذین بستند و از هیچ تلاشی برای تحقیر و تخفیف یک شخص و ترفیع و توجیه دیگری دریغ نکردند.
قرار بر نهاد سازی بود نه قداست.
دردا و دریغا که استبداد هزار چهره دارد و هر چهره هزار لشکر دنباله دار...
نژاد و قومیت به یک باره از دل کت و شلوارهای اتو کشیده و کتابهای قفسه بسته سر بر میکشد و همچون آتشی که از دهان اژدهای هزارسر بیرون میدمد خرمن بی دفاع خِرد را به خاکستر می نشاند.
ناگهان واژها به صف میشوند تا کسابکاران روشنفکری دست به انبان حفظیات ببرند و همهی مرزهای اخلاق و داشتههای اصلاح طلبی از قدسی زدایی و لوازم و جوانب رقابت خردورزانه و مصلحانه را به مسلخ ببرند، بی آنکه بدانند بر چه آتشی هیزم ریختهاند.
اینک ماییم و دو گانهی دوبارهی خدایان و شیاطین خود ساخته و بازتولید استبداد و اسطوره و داستان آشنای آشنایانِ دشنه از پشت کشیده...
با مشیری میزنم فریاد بعد از سالها
با چنین شعری که جا ماندست از او در یادها
((شرمتان باد ای خداوندان قدرت بس کنید
بس کنید از این همه ظلم و قساوت بس کنید))
--------------------------
بشارت جعفری
کد مطلب: 418214