متن مناظره دو فعال دانشجویی در پایگاه خبری کبنانیوز با موضوع «فرصت طلبان سیاست امروز ایران چه کسانی هستند؟»؛
خردمند: فرصت طلبی محصول ساختارهایی است که در آن دموکراسی وجود ندارد / عبدالحسینی: مردم باید بین خواستههایشان و آگاهیشان موازنهای برقرار کنند تا فرصت طلبان نتوانند روی موج احساسات سوار شوند
9 آذر 1398 ساعت 2:38
جامعه ما دچار انسداد اجتماعی شده است، منابع سیاسی و اجتماعی همیشه محدود است. وقتی منابع محدود است رقابت شکل میگیرد و در این شرایط افرادی بصورت مداوم بر سر رسیدن به موقعیتها با هم در تضاد و تعارض هستند. در جامعه تضاد شکل میگیرد. مردم را نباید مقصر کنیم، این افراد فرصت طلب برآمده از مردم نیستند، چون ساخت سیاسی است که شخصیت جامعه را میسازد، وقتی در جامعهای زندگی میکنید که تبعیض به اشکال مختلف وجود دارد، دولت وظایف اصلی خودش را انجام نمیدهد. نیمی از مردم از این امکانات برخوردار نیستند، و در مقابل اقلیتی دسترسی به این فرصتها دارند.
اشاره: هر جوامعی عناصر فرصت طلب را همانند تیرهای زهرآگین عقل گریز و توسعه ستیز بر پیکر خویش تحمل می کند. بعضی از این تیرها که همچنان آتش بر خرمن فرهنگ و عرصه های مختلف می زنند «ریاکاری»، «فرصت طلبی» و «تملق گویی» مهمترین مشخصه های آنان است. انسان فرصت طلب فرزند حوادث است. آنها با نسیمی به راست کج می شوند و با بادی به سمت چپ می افتند و اگر وضع حاکم و موجود را مانند گردبادی ببینند، به دور خود می چرخند. این نان به نرخ روز خورها، نفع خود را بر هر عقیده و اصولی ترجیح می دهند؛ زیرا نه عقیده محکمی دارند و نه اراده ای که بر سر آن عقیده محکم بایستند و فقط منافع کوتاه مدت خود را می بینند. به قول جلال آل احمد «وقتی دیوار باغ فرو می ریزد، سروکله میوه چین ها پیدا می شود». این گونه اند این جماعت که زمان پیروزی می آیند و سهم می طلبند. در تاریخ مطالعه می کنیم که «میرزا علی اصغر خان اتابک» با سه پادشاه قاجار در قبل و بعد از انقلاب مشروطیت کار کرد و در نزد هر سه صدراعظم بود. وقتی ناصرالدین شاه در حرم حضرت عبدالعظیم ترور شد، جنازه اش را با نمایش اینکه هنوز زنده است، در درشکه گذاشت و به کاخ سلطنتی برد و اولین کارش این بود که این شعر را برای مظفرالدین شاهی که سال ها منتظر جلوس بر تخت پادشاهی بود، فرستاد: چرا خون نگریم؟ چرا خوش نخندم؟/ که دریا فرو رفت و گوهر برآمد.
اما مگر نه هر دردی، درمانی دارد و این وضعیت بغرنج نیز باید درمان شود. قدم اول درمان، پذیرش این موضوع است که فاصله بین فرهنگی که نهادینه شده، تا تحول آن به فرهنگ عقلایی، یک فرایند است و نیاز به زمان دارد و البته برنامه ای هدفمند. در یک الگوی مدیریتی صحیح و با به رسمیت شناختن احزاب دارای شناسنامه مشخص، می توان جلوی فرصت طلبی را گرفت یا حتی آن را وارونه کرد. در یک مدیریت تعریف شده و نظام مند نه تنها افراد نمی توانند به زور خود را غالب کنند؛ بلکه این خود نهاد است که با نقشه راهی شفاف، راه را برای به کارگیری نیروهای تازه نفس، خلاق و دارای صلاحیت از هر طیف فکری باز می کند و راه را بر فرصت طلبان می بندد.
پایگاه خبری کبنانیوز با حضور دو تن از فعالین دانشجویی استان کهگیلویه و بویراحمد موضوع «فرصت طلبان سیاست امروز ایران چه کسانی هستند؟» را مورد مناظره، بحث و بررسی قرار داد.
صیاد خردمند دانشجوی دکتری جامعه شناسی و محمد عبدالحسینی کارشناس ارشد علوم سیاسی مهمان پایگاه خبری کبنانیوز بودند که با حضور این دو موضوع «فرصت طلبان سیاست امروز ایران چه کسانی هستند؟» را مورد بررسی قرار دادیم.
محمد عبدالحسینی در ابتدا به سخن پرداخته و گفت: به نظر می آید فرصت طلبان یک پیش نیازی به نام ایجاد فرصت دارند، اگر بخواهیم موضوع را موشکافانه باز کنیم، فضایی که سبب می شود فرصت طلبان به مقاصدشان برسند را باید بازتر کنیم، اینکه چه زمینه هایی سبب می شود که فرصت طلبان دست به کارهایی بزنند که دنبال منافع خود باشند در مورد فرصت طلبان دو بخش باید مورد بررسی قرار بگیرد، یکی زمینه شخصی است، یعنی یک سری از این افراد به دنبال منافع شخصیشان هستند، و بحث دیگر زمینه بیرونی، که در قالب گروهی و نفوذی کاری را به انحراف میکشانند.
فرصت طلبی دو وجهه مثبت و منفی دارد. در وجه مثبت آن، فرصت طلبی فرصتی ایجاد میکند و این خوب است، ولی برای وجهه منفی اول باید ساختارها را مدنظر بحث قرار دهیم. آیا ساختارهای موجود فضا را برای فرصت طلبی ایجاد میکنند؟ آیا فرصت برای افراد ایجاد میکنند که دنبال فرصت طلبی بروند، و در مرتبه بعد ممکن است ساختارها جایی برای نفوذ نداشته باشند و ساختارهای ما درست هستند و مشکلی ندارند، مباحث اخلاقی پررنگ می شود، با این فرض که فردی که فرصت طلبی میکند زمینههای اخلاقی ضعیفی دارد و این باعث میشود به دنبال فرصت طلبی برود.
صیاد خردمند در ادامه بحث گفت: برای هدفمندشدن بحث من این موضوع را مطرح می کنم که فرصت طلبی در چه فضا و وضعیتهایی امکان بروز دارد؟ محصول چه سیاستها و شرایط اجتماعی و زمینهای است که درون آن زاده میشود؟ به نظر من فرصت طلبی در یک جامعه در حال گذار اتفاق میافتد، جامعهای که نهادهای مدرن مانند احزاب، تحزب گرایی و جامعه مدنی در جامعه ما به شکل نمادین و ظاهری بروز یافتهاند، فضا برای نوعی پوپولیسم ایجاد شده است، شاهد افراد و گروههایی هستیم که به تناسب تغییرات سیاسی چهره عوض میکنند. منافع فردی بر منافع جمعی ارجحیت پیدا میکند، افرادی که صبحانه را با اصلاح طلب، ناهار را با اصول گرا میخورد. عدهای از افراد الان میگویند ما نه چپ و نه راست هستیم، ولی هیچ فردی بدون موضع گیری وجود ندارد. الان افرادی در جامعه هستند که حرف از مبارزه با فساد میزنند، فیگور خیرخواهانهای دارند، که اتفاقاً اینها نقطه اولیه پوپولیسم است، پوپولیسم یعنی اینکه در یک فضای سیاسی که روشنگری وجود ندارد و نهادهای دموکراتیک وجود ندارد، یک سری گزارههایی را در جامعه مطرح میکنید که ما در خارج از سیاست موجود قصد داریم گروههای جدید طبق منافع ملی و جمعی بسازیم. و بعد میبینیم همین افراد در ابتدا فراجناحی هستند، و پس از به قدرت رسیدن کاملاً گزینشی عمل میکنند.
بحثهایی درباره فسادهای اداری، بورسیهها، اعتراض در کارخانهها، میبینیم که اینها فراجناحی شعار میدهند ولی اگر دقت کنیم متوجه میشویم اینها کاملاً دارند جناحی عمل میکنند. یک شکلی از این افراد همنوایی را میخواهند به جامعه بدهند، معتقدند فضای جامعه و سیاست باید فضای همسانی باشد، تضارب آرا نباشد، و میبینیم به شدت علیه اصولگرایی و اصلاح طلبی حرف میزنند و آن را نفی میکنند. من منکر مشکلات درون جناحها نیستم، ولی اعتقادم این است که نباید چنین رفتارهایی با دو جناح شود.
عبدالحسینی در ادامه تشریح کرد: با بخش زیادی از سخنان آقای خردمند موافقم، عدهای ابن الوقت هستند و فرصت طلبی میکنند، نه جناح بندی خاصی را میشناسند و پایبند به جایی نیستند و تنها منافع خودشان برایشان ارجحیت دارد. اما سؤال مهم به نظر من این است که چه چیزی باعث میشود چنین افرادی رشد کنند و در جامعه سردرآورند؟ مشخصه اصلی این، شفافیت است. تا زمانی که شفافیت در رفتار، برنامهها، اندیشه، کارکردها وجود نداشته باشد زمینه برای افراد سودجو ایجاد میشود، به نظر من کسانی که از عدم شفافیت دفاع میکنند کسانی هستند که میخواهند تحت هر شرایطی منافع خود را دنبال کنند. نمونهاش را در مجلس داشتهایم. اینکه طرح شفافیت در آرا وجود داشته باشد و مردم بدانند نماینده کدام رأی، کدام موضع و کدام کار را پیش میبرد. خیلیها از رأی دادن به آن امتناع کردند، خیلی از نمایندهها وقتی هم که سوالی از او میپرسند میگوید: به تو چه. میخواهم بگویم فرصت طلبان از خلأ قانونی و ساختاری دارند نهایت بهره برداری را میبرند. دومین موضوع موضوع نظارت است. چطور میشود در یک ساختار منظم و شیکی مثل نظام بانکی اختلاص های بزرگی صورت بگیرد و بعد برای رفع این مشکل، متوسل به بیرونیهایی شویم که بر ما نظارت کنند. چرا به سمت نظارتهای طبیعیتر و بهتر نمیرویم، که زمینهها را بر افراد ببندیم. این نشان میدهد افرادی که صاحب قدرت هستند قطعاً چنین فضایی را دوست دارند و میخواهند از این فرصت ها استفاده کنند.
نکته بعد که ما باید آن را در بین مردم نهادینه کنیم، مطالبه گری است. مطالبه گری باید از کسانی که صاحب قدرت و فرصتهایی هستند که میتوانند از این فرصتها به نحوی استفاده کنند، کما اینکه در همین استان ما هم افرادی هستند که از نبود اخلاقیات درونی و از خلأهای قانونی استفاده کردهاند و شاید لقب ابرمرد اقتصاد هم به انها داده شده، شاید بشود لقب ابرمرد فساد هم از آنها نام برد.
به نظر من اگر این سه ویژگی را داشته باشیم و روز به روز با مطالبه آنها را جلو ببریم میتوانیم گامهای موثرتری را برداریم که جلوی کسانی که از این زمینهها استفاده میکنند را بگیریم.
صیاد خردمند دانشجوی دکترای جامعه شناسی در ادامه اظهار کرد: راه برطرف کردن این عیوب چیست؟ اینکه روح اقتدارگرایی در جامعه ما وجود دارد. همه حکومتهای معاصر ما براین ساس ایل و تبار ایجاد شدند، این یعنی که منافع ایل و تبار از منافع ملی اهمیت بیشتری دارد، بنابراین این در زیست فرهنگی ما وجود دارد و از آن گریزی نیست. زمانی میتوانیم این را اصلاح کنیم که بتوانیم مقابل ساختارهایی که تولید اقتدارگرایی می کنند، بایستیم. شما از نظارت صحبت کردید، ولی به نظر من ما معنی نظارت کردن را بد متوجه شدهایم. ما اجازه میدهیم اتفاقاتی در سازمانی بیفتد و بعد از ان نهادهای نظارتی وارد میشوند، در حالی که این با تعریف نظارت هم خوانی ندارد، نظارت یعنی اینکه ما اجازه چنین تخلفاتی را نداشته باشیم. شما مثالی از آقای تاجگردون زدید، اتفاقاً به نظرم آقای تاجگردون طرح شفافیت را امضا کرده، و من فیگور ایشان را فرصت طلبی نمیدانم، فرصت طلب آنهایی هستند که در قالب جوان گرایی در کهگیلویه فعالیت میکنند. افرادی که در دولت های گذشته مناصبی داشتند که با حرفهای کنونی شان تناسبی ندارد، قاعدتاً منی که جوان هستم با ورود هیچ جوانی مخالف نیستم، ولی این تیپ فرصت طلبی همراه با عوام فریبی انسداد اجتماعی و سیاسی ایجاد میکنند.
جامعه اقتدارگرا گرایش به این دارند که مردم یکسان و شبیه به هم باشند، تفاوت و تمایز را برنمی تابد. منظور از اقتدارگرایی فقط در سیاست نیست، بلکه یک پدر در خانواده خودش، و یک معلم در سر کلاس درس می تواند اقتدارگرا باشد و روح اقتدارگرایی است که تفاوت را برنمی تابد. هانا آرنت تعبیر جامعه ذرهای شده را استفاده میکند، یعنی جامعه ما همراه با نوعی اقتدار است، جامعهای از هم جدا است، از نظر سرمایه اجتماعی دچار فرسایش شده است. بنابراین باید ابتدا پیوندهای اجتماعی را برقرار کنیم، تشکلها و احزاب شکل بگیرد. هر کدام از کنشگرهای سیاسی در جایگاه خودشان قرار بگیرند. اصلاح طلب در جای خود و اصولگرا در جای خود باشد. مثلاً در آمریکا وقتی می گویند جمهوری خواه، یا دموکرات، مشخص است درباره چه فردی صحبت میشود. ولی در این شرایطی که ما هستیم عقلانیت اضمحلال میشود و افراد فرصت طلب سوار بر احساسات جمعی مردم میشوند. در انتخابات احساسات مردم را بکار می گیرند، با این شعارها که مثلا « تا الان نه چپ و نه راست برای ما کاری انجام نداده اند». هر جایی که اسم مردم میآید شما بدانید که اقتدارگرایی ظاهر میشود، چون اینها فقط به اسم مردم است. اولین گزاره برای کارهای پوپولیستی مقدس کردن مردم است. اول مردم را مقدس کن، بعد انها را فریب بده، و بعد در پشت ان شعارها مطامع خود را پیش ببر.
عبدالحسینی در جمع بندی سخنانش گفت: فرصت طلبان دو دستهاند. اساساً چیزی که فرصت طلبان دنبال میکنند بحث قدرت در شاخههای مختلفی است. یک دسته کسانی هستند که قدرت را در دست دارند و میتوانند از راههای ساختاری و خلاهای موجود کار خود را جلو ببرند، دسته دوم کسانی هستند که پایبند به اخلاقیات نیستند، خود را به اصحاب قدرت متصل میکنند که نمونه ان اقازاده ها هستند و دیده ایم که از فرصت های سیاسی استفاده کرده اند. اما وجه مشترک همه اینها این است که هر دو از عوام بودهاند و رسیدهاند به خواص. با استفاده از زمینه هایی به فرصت هایی دست یافته اند و تبدیل شده اند به افرادی که یا قدرتمند هستند یا با قدرتمندان ارتباط نزدیک دارند.
درست است وجود ایل و طایفه را منکر نمیشویم و جنبههای خیلی مثبتی هم دارند،مثلا اینها شبیه «تشکل های مردم نهاد طبیعی» عمل می کنند و نیازی به تلاش به تشکیل این تشکل ها هم نیست. اما آیا میتوانیم اینها را به مسیرهای درستی هدایت کنیم؟ امروز قومیت گرایی در استان ما علیه جمهوریت شده است. از شعارهای اصلیمان فاصله گرفتهایم، به سمتی رفتهایم که ایل و طایفه و قوم برای ما محور شده است ولو اینکه اندیشه فرد نماینده را هم قبول نداریم. یک فرد حزب اللهی با یک طرز تفکر خاص دارد به سمت افرادی میرود که صرفاً وجه اشتراک قومیت دارند. به نظرم وجه خوب قومیت را نتوانستهایم کار کنیم. اما نکتهای که درباره سلبی بودن رخدادها و نظارت فرمودید را من قبول ندارم، یعنی اینکه بگذاریم یک اختلاصی شود و بعد ببینیم چه باید بکنیم! نه اتفاقاً نگاه من نگاه ایجابی هست، وقتی حرف از ساختار و نظارت و شفافیت میزنم به دنبال این هستم که میتوان نگاه پیشگیرانه به خیلی مسائل کرد. نکته دیگری اینکه من با نگاه حزبی موجود در شرایط فعلی به شدت مخالفم، چون رویکردهای حزبی فعلی به نفع مقاصد عده ای عمل کرده اند، نگاه حزبی ما پایه و اثول درستی ندارد، اصولگرا و اصلاح طلب، شاخه ائتلافی، شاخه انقلابی. وقتی هنوز لوازم دقیق حزب مشخص نیست، صرفا با یک برچسپ و انگ اصلاح طلبی و اصولگرایی می توانید یک نفر را از یک حزب خارج یا وارد یک حزب کنید. چون نتوانستهایم با شرایط زمان این دو حزب و تفکر را سازمان دهی کنیم و ان را در کشورمان بومی کنیم، اتفاقاً خسارتی که نظام حزبی به کشور وارد کرده است بیشتر است. تا اینکه بیاییم و دفاع کنیم و بگوییم یا باید این حزب باشی یا ان.
چکاری باید کرد و به چه سمتی برویم که اجازه فرصت طلبی را به این افراد ندهیم؟ اول اصلاح ساختارها، و دوم به نظرم هر چه فاصله بین امت و امام امت بیشتر بشود زمینه را برای فرصت طلبان بیشتر میکند. اول آنکه باید مردم پرسشگر بشوند، مردم باید بین خواستههایشان و آگاهیشان موازنهای برقرار کنند تا فرصت طلبان نتوانند روی موج احساسات سوار شوند.
خردمند در جمع بندی صحبتهایش گفت: جامعه ما دچار انسداد اجتماعی شده است، منابع سیاسی و اجتماعی همیشه محدود است. وقتی منابع محدود است رقابت شکل میگیرد و در این شرایط افرادی بصورت مداوم بر سر رسیدن به موقعیتها با هم در تضاد و تعارض هستند. در جامعه تضاد شکل میگیرد. مردم را نباید مقصر کنیم، چون به نظر من این افراد فرصت طلب برآمده از مردم نیستند، چون ساخت سیاسی است که شخصیت جامعه را میسازد، وقتی در جامعهای زندگی میکنید که تبعیض به اشکال مختلف وجود دارد، دولت وظایف اصلی خودش را انجام نمیدهد. نیمی از مردم از این امکانات برخوردار نیستند، و در مقابل اقلیتی دسترسی به این فرصتها دارند. الان حتی شکل های فرصت طلبی هم دارد عوض می شود، ما در رسانه هایمان هم شاهد چنین مسائلی هستیم، رسانههای ما غوغاسالاری میکنند، شخصیت سازی میکنند و تبلیغات سیاسی و پروپاگاندا می سازند در این شرایط منطق سیاست، منطق رقابتی تبدیل شده است که افراد بصورت نابرابر دارند در این شرایط زیست می کنند.
عبدالحسینی: خوب، همین نگاه حزبی هم دارد به این موضوع دامن میزند.
خردمند: نه نگاه حزبی نیست. فرض کنید دو تیم فوتبال دارند با هم رقابت می کنند. ولی احزاب ما نه تعداد افراد مساوی دارند و نه در زمین مساوی می جنگند.احزاب در شرایط بسیار نابرابری هستند. آیا آزادی بیان به معنای واقعی وجود دارد؟ می خواهم مطرح کنم که احزابی که بهش اعتقاد دارم احزابی است که بتوانی نگاهت و تفکرت را وارد عرصه اجتماعی کنی، دفاع کنی، نقد و بررسی شود و تبدیل به یک سیاستگذاری شود، من فکر می کنم این نگاه برای احزاب وجود ندارد و شعار احزاب دارای ساختارهای قالبی و خارج از رده شده اند و در سطح شعار باقی مانده است، مردم مجبورند دنبال یک سری فرصت طلبی هایی باشند، فرصت طلبی محصول یک سری ساختارهای است که در آن دموکراسی وجود ندارد و امکان حیات نباشد.
متن کامل این مناظره را در فیلم زیر میتوانید، ببینید.
لازم به ذکر است که این مناظره در تاریخ 22 آبان ماه 98 در پایگاه خبری کبنانیوز انجام گرفت.
کد مطلب: 414741