دریافت لینک صفحه با کد QR
گفتگو با «جواد نارکی» و اعضای تشکل مردم نهاد سبزگامان؛
داوطلبها برای خاموش کردن آتش کفش و تجهیزات ندارند/ انتقال آب بر اساس سیاستهای میلی است/ پیش بینی کارشناسان این است که زاگرس تبدیل به بیابان میشود/ باید فرهنگ حفظ محیط زیست را نهادینه کنیم
2 آبان 1398 ساعت 21:51
الان صندوق توسعه جهانی تشکلهای مردم نهاد را حمایت میکند، و ایران هم زیر نظر این صندوق قرار دارد. از طرفی اگر تشکلهای محیط زیستی پشتوانه اجتماعی داشته باشند و مردم از این تشکلها حمایت کنند کمتر نیازمند به اعتبار و بودجه دولت میشوند. در حال حاضر ابرازهای اولیه آتش خاموش کردن را نداریم. این اواخر افراد داوطلب و توانمند ما کفش نداشتند و حتی کفشهای شخصیشان توی آتش سوخته بود و میگفتند ما دوست داریم بیاییم و کمک کنیم ولی تجهیزات نداریم.
اواخر شهریورماه مهمان انجمن سبزگامان بودیم، تشکلی مردم نهاد که سال 88 با گروهی چند نفره و کمتر از انگشتان دست ولی با دلسوزی و دغدغه های محیط زیستی بصورت خودجوش فعالیت خود را آغاز کرد. جواد نارکی مدیر تشکل به همراه اعضای تشکل فعالیتش را با هرس درختان پیر و آسیب دیده، حمایت از حیواناتی که شکار شکارچیان میشدند، فرهنگ سازی در زمینه محیط زیست شهری شروع کرد تا اینکه سال 94 این تشکل با اعضایی کمتر از 10 نفر، فعالیت خود را بصورت رسمی و با مجوز وزارت کشور ادامه داده، با انرژی و امیدی دوچندان به فعالیتهایی همچون کاشت نهال، فرهنگ سازی با موضوع محیط زیست در مدارس، پاکسازی فضای شهری پرداخته است.
در این نشست که اعضای جوان تر به همراه چند پیشکسوت در حوزه منابع آب و جنگل حضور یافته بودند به ابعادی از محیط زیست پرداختند که ضرورت پایداری حیات و محیط زیست انسانها را به اندازه «وجود اکسیژن برای نفس کشیدن» پراهمیت میکرد؛ از مشکلات آب و پمپاژهای کارشناسی نشده گرفته گفته شد تا دغدغههایی در مورد از بین رفتن جنگلها و تبدیل به بیابان لم یزرع شدن، تغییر اکوسیستم و مشکلات دیگری که با سر زدن به سایتها و صفحات مجازی پیشکسوتهای محیط زیستی کشور به اهمیت و بحرانی بودن آن میتوان پی برد.
یکی از موضوعات مهمی که مطرح شد ضرورت فرهنگسازی در برخورد با محیط زیست بود و موضوع دیگری که لابه لای دغدغه ها به آن پرداخته شد بحث توسعه پایدار بود. چندی پیش یادداشتی دیدم با این موضوع که آیا توسعه راههای ارتباطی بهتر است یا حفظ جنگل؟ موضوعی که در این یادداشت به آن توجه نشده بود این بود که توسعه را با یک نگاه منسوخ شده و قدیمی می نگریست، در حالی که بیش از چند دهه است مبحث «توسعه پایدار» مبحث مهمی در دنیا شده است، مردم و مسئولان ما نیز باید به توسعه با یک نگاه پایدار و با چشم اندازی طولانی مدت نگاه کنند. بطورمثال وقتی میخواهیم از دریاچه ارومیه بهره برداری کنیم باید به این موضوع توجه کنیم که آیا در صورت بهره برداری از آب دریاچه، دریاچه برای آیندگان می ماند؟ توسعه پایدار به ما میگوید بهره برداری از طبیعت باید از شیوه «خشن» و «سودجویانه» به شیوهای «ملایم و متعادل» با درنظر داشتن آیندگان صورت بگیرد. متنی که در ادامه می خوانید گزیده مباحثی است که از زبان جواد نارکی مدیر تشکل، پیشکسوت های تشکل و دیگر اعضا در این نشست مطرح شد.
دیر به سراغ آتش میرویم
بزرگترین چالش جنگلهای ایران آتشسوزی است. مدیریت بحران کشور ما برای این چالش از لحاظ بودجهای و نیروی انسانی آماده نیست. حتی در آمریکا نیز وقتی جنگلهای آمازون دچار آتشسوزی شد مدیریت بحران خوبی نداشت. بیشتر از 5 سال هست که بصورت میدانی آتش خاموش میکنیم، این تجربه را بدست آوردهایم که اگر 20 نیروی انسانی آماده داشته باشیم آتش خاموش میشود، ولی زمانی سراغ آتش میرویم که آتش به تنگهها و ارتفاعات رفته و همه چیز را نابود کرده است. مدیریت بحران کشور، استان و شهرستان چه ردیف بودجهای دارد و چطور است که در زمان آتش سوزی 20 نفر آماده نداریم که آتش را خاموش کنند و به آنها اجرت دهیم.
آتش افروزی ها در طبیعت عامل انسانی دارد
بخش زیادی از آتش افروزی هایی که در طبیعت میشود عامل انسانی دارد، گاها در ارتفاعات رعد و برق باعث آتش سوزی میشود. محل شروع آتش سوزی اگر در ارتفاعات نباشد مشخص است که جاهایی است که گردشگرها هستند و عامل انسانی دارد و به دلیل عدم آگاهی چنین اتفاقی می افتد.
یک پنجم ذخیره گاه خامی نابود شد
در همین قسمت مارین یک ذخیره گاه جنگلی وجود دارد که به آن «لبه» می گویند که تبدیل به خاکستر شد. سال 96 بیشتر از 4 هزار هکتار از جنگلهای خامی سوخت، رعد و برق این آتش سوزی را ایجاد کرد و یکی از روستاییها میگفت از همان ساعت ابتدایی اگر چند نفر بودیم میتوانستیم آتش را خاموش کنیم. جنگلهای خامی بدون حاشیه و دامنه 25 هزار هکتار هست، اگر دست کم هم بگیریم یک پنجم ذخیره گاهها در آن آتش سوزی سوخت، اگر الان ارتفاعات خامی را از دور مشاهده کنیم دیگر هیچ جنگلی وجود ندارد و هیچ رویشی نداشتهایم.
انتظار همکاری مسئولان را داریم
وقتی آتش سوزی رخ میدهد همه از جمله مسئولین ناراحت و نگران میشوند اما تدبیری برای اینکه یک مدیریت بحران قوی ایجاد کنند ندارند. من آمار دادهام که 20 نفر برای خاموش کردن آتشها جان فدا هستند، همکاری کنید و ستادی را دایر کنید تا ما هم بتوانیم به عنوان نیروهای فعال اجتماعی در خاموش کردن آتشها کمک کنیم، ولی کسی با ما همکاری نکرد. انتظار همکاری داریم.
در قانون هست که به تشکلهای محیط زیستی فعال اعتبار داده شود ولی تا به حال ما به عنوان تشکل محیط زیستی فعال هیچ اعتباری دریافت نکردیم. انتظار ما این است که حداقلهای امکانات را فراهم کنند، سال گذشته معاون استاندار ما را دعوت کرد و گفت وسایل و تجهیزاتی از جمله کفش و کوله پشتی برای افرادی که در خاموش کردن آتش همکاری میکنند فراهم کردهایم. ولی در عمل هیچ اتفاقی نیفتاد.
داوطلبها برای خاموش کردن آتش کفش و تجهیزات ندارند
الان صندوق توسعه جهانی تشکلهای مردم نهاد را حمایت میکند، و ایران هم زیر نظر این صندوق قرار دارد. از طرفی اگر تشکلهای محیط زیستی پشتوانه اجتماعی داشته باشند و مردم از این تشکلها حمایت کنند کمتر نیازمند به اعتبار و بودجه دولت میشوند. در حال حاضر ابرازهای اولیه آتش خاموش کردن را نداریم. این اواخر افراد داوطلب و توانمند ما کفش نداشتند و حتی کفشهای شخصیشان توی آتش سوخته بود و میگفتند ما دوست داریم بیاییم و کمک کنیم ولی تجهیزات نداریم.
کلاسهای آموزشی برای مقابله با آتش کمرنگ برگزار میشود، مثلاً در چند ماه گذشته جلسهای برگزار شد که از دهیارها خواسته شد که وقتی آتش سوزی اتفاق می افتد خبر بدهند و دهیاری و شورا هم فعالیت کنند و کمک کنند ولی آموزش کمرنگ بوده است. با این حال گروه سبزگامان امیدوار است که مردم و مسئولین همیاری و همدلی بیشتری با محیط زیست داشته باشند. در سال 98 ذهن افکار عمومی بازتر شده است با این حال خیلی هم دیر شده است.
جنگلهای بلوط ما در حال مرگ هستند/ زاگرس در حال نابودی است
دکتر عزت الله سحابی سال 48 مطرح کردند که بز را باید از جنگلها خارج کنیم، ولی به خاطر مسائل سیاسی این موضوع نادیده گرفته شد. الان بعد از 20 سال در جمهوری اسلامی مثل روز روشن شد که بزها نباید در جنگل چرا کنند. چون دانهای که روی زمین می افتد تا 10 سال نیاز به مراقبت دارد ولی بز تا 5 سال اول آن را نابود میکند. الان جنگلهای بلوط ما به دلیل خشک سالی در حال مرگ هستند.
بارندگی زیاد برای از بین بردن آفتهای جنگلهای ما مؤثر هستند. بصورت میدانی آمار گرفتم یک سوم ذخیره گاههای ما در زاگرس میانی و قسمتهای گرمسیری در حال نابودی است و تردید نکنید تا 5 سال دیگر تراکم جنگلهای ما به یک دوم میرسد. خیلی اسفناک است و ممکن است جبران نشود، با توجه به اینکه زادآوری وجود ندارد، و دام ما در جنگل به چرا میرود و بارندگی کم است و خشکسالی داریم زاگرس دارد نابود میشود. نسل جدید درخت در دامنههای پایین نداریم. زمانی بود که خار و خاشاک و گیاخاک زیاد بود و دانهها راحتتر ریشه میگرفتند، ولی الان بارندگی مناسب نیست، و دانه تبدیل به نهال نمیشود. ولی الان درخت بن و درخت بلوط جوان نداریم.
پیش بینی کارشناسان این است که زاگرس تبدیل به بیابان میشود
پیش بینی کارشناسهای ارشد جهانی و کشوری ده سال پیش این بوده که زاگرس تبدیل به بیابان میشود. الان احتمالاً این زمان کوتاهتر شده است. سال 1998 بحث توسعه پایدار مطرح شد. مهندس حق گو دو نسل روی بلوط کار کرده و بیست سال قبل دو مقاله علمی به ستاد جنگلها و منابع کشور و راه تکثیر بلوط را هم در آن مقالات مطرح کردیم. ولی هیچ اتفاقی نیفتاد و توجهی نشد. در حال حاضر درختهای بلوط ما دانه نمیکنند. در گناوه لری صدها درخت وجود دارد که دانه نمیکنند، یا دانهها نارس است، و قدرت و توانمندی تبدیل شدن به نهال را ندارند. در سالهای کم آبی، جاهایی که بارندگی کم بوده، درختهای کنار هم نمیتوانند رطوبت لازم را از زمین بگیرند و وارد درخت کنند و به همین دلیل هم میوه نمیدهند.
کارشناسان حقوقی باید با جرمهای محیط زیستی آشنا شوند
الان در مناطقی بین تلچگاه و باشت، در تنگ هنگون بیشترین زغال تولید میشود. چطور با جرم به این واضحی برخورد نمیشود؟ چرا این افراد را وقتی معرفی میکنند برخورد قانونی لازم با آنها نمیشود و در برخورد با این افراد مسامحت میشود! بند قانونی برای برخورد با چنین جرمی وجود دارد، چطور است که برای ارگانها و اصناف مختلف دادگاههای ویژه وجود دارد ولی برای محیط زیست چنین دادگاههایی را نداریم و چه بسا دستگاههای نظارتی با اینکه چه حکمی برای این جرمها باید صادر شود آشنا نباشد! دادگاه باید ویژه باشد و تخصص داشته باشند. اینها چالشهایی است که قابلیت طرح و انجام گیری دارند. متاسفانه برخی فکر میکنند برای بهره وری سیاسی باید از طبیعت سوء استفاده کنند در صورتی که اگر این طبیعت را نداشته باشیم و از بین برود سکونت گاه نخواهیم داشت.
در اروپا 60 سال پیش همین اتفاقها افتاد و تخریب طبیعت توسط انسانها صورت گرفت ولی جامعه کم کم بیدار شد، تشکلهای محیط زیستی ایجاد شدند. تغییرات ایجاد کردند و قوانین ایجاد کردند، رویکردهای تازه به وجود آمد. در شرایط کنونی جامعه اگر حمایت از محیط زیست صورت بگیرد و حمایت افکار عمومی را داشته باشد، اینها حل میشود.
طرح طوبی در عمل تبدیل به زمین خواری شد/ انتقال آب بر اساس سیاستهای میلی است
طرح طوبی را داشتیم برای آنکه از طبیعت حراست و نگهداری کنیم و جنگل کاری را ارتقا دهیم. این قانون برای دهه 70 بود، اما این تبدیل به جنگل خواری شد، جنگل را از بین بردیم و درختهای میوه کاشتیم که پس از مدتی اینها هم خشک شد و طبیعت نابود شد. بعد از آن به فاصله 30 متری ایستگاه پمپاژ قرار میدهند و آبهای زیرزمینی را از بین میرود. حیات را به خطر میاندازد. نباید آب را به زور از طبیعت بگیریم. اینها باعث نشست زمین میشود. انتقال آبها از حوزهای به حوزه دیگر بر اساس کارشناسی زیست محیطی نیست. اینها آینده نگری نشده است، اینکه آیا آبی وجود دارد یا نه! پیش بینی نشده است و این ممکن است نزاعها و اختلافات زیادی را دامن بزند. انتقال آب باید بر اساس منافع ملی باشد نه سیاستهای میلی. مثلاً آقای رفسنجانی در دوره ریاست جمهوریاش آب را به رفسنجان و کرمان رساند، زمانی که اقای خاتمی آمد آب را به یزد انتقال داد، زمانی که آقای احمدی نژاد آمد، آب مازندران را به گرمسار انتقال داد. وقتی چنین تصمیمهای دستوریای گرفته میشود کارشناسها واکنش نشان میدهند، چون این تصمیمها بر اساس اطلاعات کارشناسی گرفته نشده است.
فرهنگ؛ حلقه گمشده در میان مردم
ما در دورهای زندگی میکنیم که رسانهها ما را احاطه کردهاند، مردمی که تمام ذهن و فکرشان شده مسائل ظاهری. ما باید مسئول بودن در قبال محیط زیست و تمیز نگهداشتن و حفظ محیط زیست را باید بین خودمان جا بیندازیم و نهادینه کنیم. وقتی یک معلم با رفتار خود به دانش آموزش نشان دهد که باید زباله را روی زمین نیندازد، بچههای ما در قبال محیط خود مسئولیت پذیر میشوند. اما وقتی مسئولان ما به این امور بی توجهی کنند چه توقعی از بچهها میتوان داشت. به نظر میآید که فرهنگ سازی در این زمینه خیلی کم است و از طرفی فرهنگ زباله نریختن در بزرگترها درونی نشده است، و ما باید این را با زبان خوش، رفتار درست، تبلیغات مناسب شهری به مردم آموزش دهیم.
...........................................
خبرنگار: سیده زهرا حسینی فر
کد مطلب: 414174
کبنانیوز
https://www.kebnanews.ir