یادداشت|
سرمایههای به تاراج رفته
دکتر سید علی سینا رخشندهمند
18 مرداد 1398 ساعت 22:56
پایههای اخلاقی جامعه سست شده است. رواج حیرتانگیز انواع کلاهبرداری و شارلاتانیسم رو به تزاید، نشانه آشکاری از آن است. صفحات حوادث روزنامه را بخوانید، آدم گاه احساس میکند در جامعهای زندگی میکند که همگان بر سر هم کلاه میگذارند. در تاکسی که بنشینید - برخلاف شعارهای پرطمطراق مسئولان - ترجیعبند کلام مردم این است که روزگاری شده است که برادر به برادر رحم نمیکند و آدم به برادرش نمیتواند اعتماد کند.
در عصري كه روابط بين افراد و گروهها شكننده و بهسرعت در حال تغيير است، اعتماد موضوع محوري سازمانهاست که بهمنظور مديريت كارآمد و اثربخش پویاییهای محيطي رشد و حيات آنها را تضمين مینماید. با توجه بهضرورت پاسخگويي سريع به تحولات محيط متلاطم، ايجاد تيم هاي كاري هماهنگ يكي از وظايف مهم رهبران در سازمانهاست كه درواقع به معني فرايند تزريق تدريجي و تشويق اعتماد در سازمانهاست. بهزعم فوكوياما، فرهنگ نيز از عوامل مؤثر بر اعتماد است.
ازنظر زتومکا، فرهنگ اعتماد، بیش از هر نظام سیاسی دیگر، در نظام دموکراتیک محقق میگردد. فرهنگ اعتماد در این نظام، عمدتاً بر پایه دو معیار «پاسخگویی» و «تعهد و التزام پیشین » بنیان گذاشته میشود.
از سوی دیگر باید گفت، نسلها سازنده جامعه هستند، بااینکه رشد نسلها از درون خانواده شروع میشود اما خانوادهها خود را بیش از هر زمان دیگری در تربیت فرزندانشان ناتوان میبینند چراکه واژگون شدن ارزشهای فرهنگی و علم شدن ضد ارزشها سیلآسا بنیان اعتماد مردم را برکنده است برای نمونه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- مردم -گذشته از نگرانی دربارهی اشتغال و درآمد و آینده، نگران حال فعلی فرزندانشان هستند. اعتیاد، در انواع جدیدش، همچون ویروسی سریع الرشد در حال شیوع بیشتر است. سن اعتیاد پیوسته رو به کاهش است. پدیدهی دختران سیگاری که تا همین دو سه سال پیش، پدیده نادری بود اینک دارد رخدادی کاملاً عادی میشود. سیل انواع متعدد و متنوع و بعضاً جديد آسیبهای اجتماعی، با سرعت شگفتی زیرپوست شهر در حال حرکت و ویرانگری است. هرچند مسئولان فرهنگی، کبک وار تلاش میکنند سر زیر برف کنند، اما گه گاه مسئولان بهداشتی کشور، نسبت به رشد مصرف الکل و افزایش بیماریهای ناشی از آن، شیوع ایدز، روابط نامشروع و ... هشدار میدهند. فساد، در همه شقوقش، در حال نهادینه شدن در جامعه است.
۲- پایههای اخلاقی جامعه سست شده است. رواج حیرتانگیز انواع کلاهبرداری و شارلاتانیسم رو به تزاید، نشانه آشکاری از آن است. صفحات حوادث روزنامه را بخوانید، آدم گاه احساس میکند در جامعهای زندگی میکند که همگان بر سر هم کلاه میگذارند. در تاکسی که بنشینید - برخلاف شعارهای پرطمطراق مسئولان - ترجیعبند کلام مردم این است که روزگاری شده است که برادر به برادر رحم نمیکند و آدم به برادرش نمیتواند اعتماد کند. ممکن است این سخن مبالغهآمیز باشد اما برداشت مردم از میزان «اعتماد» در جامعه را نشان میدهد. میزان چکهای برگشتی طبق آمار بانک مرکزی بهطور وحشتناکی رو به افزایش است. موضوع فقط این نیست که به دلیل بحران و رکود اقتصادی چکهای برخی بهناچار برگشت میخورد، موضوع این است که شمار زیادی از آدمها، با نیت کلاهبرداری و با قصد قبلی چکهای بیمحل صادر میکنند. نه خریدار به کاسب اعتماد میکند نه تاکسی به مسافر، اطمینان.
《اعتماد》به طرز غمانگیزی در جامعه آسیبدیده است. بهرغم همه بیکاری موجود در جامعه، هر کارفرمایی بخواهد یک نفر استخدام کند، دستودلش میلرزد. مردم نگران ازدواج فرزندانشان هستند، نه صرفاً ازاینجهت که هزینهها بالاست، اینها را کاندیداها هم میگویند، ازآنجهت که میگویند دورهای شده است که سخت میتوان به کسی اعتماد کرد. چه مرد و چه زن. مردم دستودلشان میلرزد و این ناشی از سقوط ارزش «اعتماد» است که عوارضی بدشگونتر از سقوط ارزش ریال» دارد.
٣- وضع آموزش بهطور بیسابقهای بیسامان است. همگان صاحب مدرک شدهاند و اغلب، کمسواد و کار نابلد. تولید انبوه دانشجو و تولید انبوهتر فارغالتحصیل به یک بیزینس و رقابت میان بخشهای دولتی و خصوصی تبدیلشده است. اعتماد به علم و دانشگاه نیز مانند صور دیگر اعتماد، آسیبدیده است. وضع مدارس هم کماکان بهتر نشده است. کافی است آمارهای افت تحصیلی، ترک تحصیل و شیوع بزهکاری و اعتیاد در میان دانش آموزان را ببینید.
۴- امنیت عمومی مردم آسیبدیده است. وقوع انواع جرائم خشن، زورگیری و سرقتهای مسلحانه را نمیتوان انکار و کتمان کرد. پلیس مرتب به مردم هشدار میدهد که مواظب خودشان باشند، بهویژه جلوی بانکها! انگارنهانگار که مسئولان هم وظیفهای دارند. در همهی مغازهها و ادارات و بانکها و خیابانها دوربینهای مداربسته از همه جهات و زوایا نصبشده، اما آمار جرائم پایین نمیآید. هیچکس هم توضیح نمیدهد که چرا در میان اینهمه شعار و ادعا که بااخلاقترین و سالمترین و... کشور جهان هستیم، به انواع بزهکاری و آسیب دچاریم؟ چرا مردم نباید با اطمینان و امنیت در جامعه زندگی کنند؟
۵- فرهنگ اجتماعی جامعه هنوز رشدنیافته است. روز روشن، در میان پایتخت کشوری که میخواهد بر قله پیشرفت منطقه بنشیند شیشه یک خودرو چند صدمیلیونی پایین میآید و پوست موز یا قوطی نوشابه پرت میشود وسط خیابان. به همین سادگی، نه اینکه معضل فقط این باشد، این نشانهای از وضع فرهنگی جامعه است. رفتار آدمها را باهم در خیابان، بزرگراه، کوچه، پیادهرو، مدرسه. اداره و دانشگاه ببینید! اربابرجوع را که باید ارباب باشد، ببینید که در ادارات بهسان غلام با او رفتار میکنند.
اینکه بخشنامه دولتی نیست. این فرهنگ عمومی جامعه است که در غفلت و خواب ما سیر نزولی پیموده است و البته که دولت هم در این قضیه مقصر و قاصر است. طبیعت دسترسپذیر ما را ببینید که چه بر سرش میآوریم. کافی است روز بعد از سیزدهبدر هرجایی را که دست هموطنان رسیده است، نگاه کنید. خط ساحلی شمال را ببینید که تقریباً زبالهدانی است که مایعی به نام آب زیر آن جریان دارد. فرقی نمیکند، سایت های اینترنتی و شبکههای اجتماعی که جوانان در آن حضور دارند و «کامنت» میگذارند را هم اگر ببینید، متوجه میشوید که رفتار اجتماعی بسیاری از جوانان چگونه است.
چه کسی باور دارد که اگر نرخ تورم کم شود یا دلار ارزان شود یا روابط با آمریکا برقرار شود، این معضلات و آسیبها، خودبهخود از بین میرود؟ اگر واردات کم شود و تولید داخل افزایش یابد، آیا میلیونها معتاد خودبهخود شفا مییابند؟ اگر روابط خارجی بهبود یابد، بیاخلاقی رواج یافته در جامعه، بیاعتمادی و کلاهبرداری و فساد و دهها آسیب اجتماعی شیوع یافتهی دیگر، در طرفهالعینی محو میشود؟
بگذریم. همینکه اشارتی باشد کافیست.
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.
------------------------------------------------
دکتر سید علی سینا رخشنده مند
عضو بنیاد ملی نخبگان ایران
کد مطلب: 411811