بهبهانه «25 آذر 1329»، سالروز پیشنهاد طرح ملی شدن صنعت نفت و منافع آن برای مردم ایران بررسی شد
درآمدهای نفتی قربانی ناکارآمدی
26 آذر 1397 ساعت 9:47
از چندماه قبل آقای دکتر مصدق به بیماری سرطان فک مبتلا شد و بلافاصله تحت درمان قرار گرفت. با وجود معالجات منظم و دو بار عمل جراحی در بیمارستان نجمیه، متاسفانه حال ایشان از غروب چهارشنبه روبه وخامت گذاشت و این بار در ناحیه معده نیزخونریزی شروع شد و بلافاصله بار دیگر به بیمارستان نجمیه منتقل شد، تا آنکه سحر گاه امروز چشم از جهان پوشید
رنج و شکیب «دکتر محمد مصدق» برای آزادی و استقلال ایران، بر کسی پوشیده نیست. هم خود و هم ایدههایش الگویی شد برای کشورهای منطقه تا بتوانند علیه آنچه که استعمار خوانده میشد و بر همه جا بال گشوده بود، مبارزه کنند،
آنها به تعبیری با مفاهیم مصدق علیه استعمار درون کشور خود دست به مبارزه زدند. «نهضت ملی ایران» این ظرفیت را پیدا کرد که بتواند بر جنبشهای آزادیبخش آنزمان تاثیر بگذارد. از جمله بر نهضت ملیشدن کانال سوئز در مصر یا هم چنین موجب شد تا مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامهای را تصویب کند که به موجب آن حاکمیت ملتها بر منابع طبیعی کشورشان به رسمیت شناخته شود. به نظر میرسد یکی از تعبیرهای مهم در وصف مصدق و دامنه فعالیتهای سیاسی و ایدههای او را دکتر «داود هرمیداسباوند» بیان کرده است.
سال 1384 دکتر داود هرمیداس باوند در سخنرانی بر مزار «دکتر محمد مصدق» در قلعه احمدآباد، «ملی شدن صنعت نفت را «رنسانس سیاسی» برای ملت ایران و وسیلهای برای تحقق استقلال سیاسی و اقتصادی ایرانیان دانست». جالبتر اینکه سالهای رنج و سختی، فریاد و خروشها برای احقاق حقوق مردم ایران در عرصههای داخلی و خارجی، کار حقوقدان احمدآباد را به «سرطان فک» کشاند. اکنون با توجه به اینکه در روزی مانند دیروز در سال 1329 پیشنهاد طرح ملی شدن نفت به مجلس ارائه شد، تصمیم گرفتیم تا با بررسی این روز، به این موضوع بپردازیم که، از ملی شدن این صنعت پرحاشیه یعنی نفت تا تحریم کنونی توسط آمریکا و دیگر کشورهای متحد آن، ملت ایران تا چه حد توانستهاند از عایدات نفت سود ببرند؟ این صنعت که مفهوم ملی را به دنبال خود یدک میکشد، تا چه حد در خدمت مردمان این سرزمین بوده است؟ اگر نبوده، آیا مردم، این طلای سیاه را بر سر سفرههای خود خواهند دید؟ و پرسشهای دیگری که میتوانند فکر هر ایرانی را مشغول کرده باشند.
بنابراین، به همین مناسبت به سراغ دکتر «داود هرمیداس باوند»، استاد روابط بینالملل دانشگاه علامهطباطبایی رفتیم تا نظراتش را در باره اوج و حضیض این روزها جویا شویم. از او به عنوان کسی که در زمینه حقوق بینالملل نیز فعال است، خواستیم تا نسبت این صنعت ملی را با ملت ایران بررسی کند. هرمیداس باوند به عنوان کسی که معتقد است: «دکتر مصدق با جهانبینی خود و آگاهی که از دوران جنگ سرد و پدیدار شدن شکاف بین شرق و غرب داشت، بر آن شد که با بهرهگیری از تضاد بین کشورهای بزرگ، برنامه ملی خود را پیش ببرد و با ملی کردن صنعت نفت توانست از بعد حقوقی در اهداف خود پیروز شود». در ادامه، شرح مفصل گزارش تقدیم خوانندگان محترم میشود».
روزهای آغازین ملی شدن
برخی از اقتصاددانان بر این باورند که ملی شدن صنعت نفت به ضرر مردم تمام شد و نهضتی بود که «چه از نظر اقتصادی و چه به لحاظ سیاسی، نه اهداف درستی را دنبال میکرد و نه عملا میتوانست به آن اهداف برسد. در نتیجه، به بنبست خورد و دفتر آن، حداقل در چارچوب سیاستهای دکتر مصدق، با وقایع ٢٨ مرداد بسته شد». درحالیکه برخی دیگر آن را یک تحول مهم سیاسی در ایران هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ سیاسی میدانند. البته روزهای آغازین که این پیشنهاد به مجلس ارائه شد، مردم بسیاری به حمایت این طرح به خیابانها ریختند و از مصدق و طرح ملی شدن صنعت نفت حمایت کردند. بنابر اسناد و کتب منتشر شده توسط مورخان وطنی، روزی که دکتر مصدق نماینده اول تهران و ده تن از یارانش به عنوان اعضای کمیسیون نفت گزارش خود را به مجلس دادند و «پیشنهاد کردند که قرارداد سال 1933 ایران و انگلستان لغو و صنعت نفت ایران ملی و در دست دولت قرار گیرد و درآمد این ثروت ملی صرف عمران، پیشرفت کشور و ارتقاء سطح زندگانی ایرانیان شود». این در حالی است که مصدق و یارانش معتقد بودند که این ثروت ملی به عنوان حقوق کارمندان و همچنین هزینههای جاری دولت خرج و مصرف میشود.
بنابراین در پی اعلام این طرح حمایتها و پشتیبانیهای مردمی سربرآورد و همه یکصدا خواهان اجرایی شدن طرح شدند. آنگونه که در تاریخ آمده، «از روز بعد تشکیل اجتماعات و ایراد نطقها و انتشار مقالات به پشتیبانی از آن آغاز شد. سیام آذرماه دهها هزارتن و عمدتا جوانان در میدان بهارستان اجتماع و فریاد نفت ما باید ملی گردد سر دادند. این اجتماعات و حمایتها با وجود مخالفت «رزم آرا» نخستوزیر وقت با ملی شدن صنعت نفت ادامه یافت و سرانجام رزم آرا جان خود را برسر این مخالفت گذارد و نفت ملی شد. حوادث بیشماری در این برهه از تاریخ رقم خورد که میتوان آن را نقطه عطفی در تاریخ سیاسی معاصر ایران خواند».
مبنای تحولات سیاسی معاصر
دکتر «داود هرمیداس باوند» استاد حقوق بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی با بررسی تاریخی طرح ملی کردن صنعت نفت ایران، گفت: «زمانی این طرح به مجلس ارائه شد که انگلیس، آمریکا و شوروی ایران را تیول خود میدانستند و هرطور که دلشان میخواست با آن برخورد میکردند. زمانی که واقعا از ایران به عنوان مستعمره خود استفاده میکردند. اما با ارائه این طرح و ملی شدن صنعت نفت، دست کشورهای خارجی از نفت ایران قطع شد».
هرمیداس باوند در ادامه و در پاسخ به این سوال که از ملی شدن صنعت نفت تا تحریم نفت، عایدات ملت ایران از نفت ملی چه بوده است به گفت: « به نظر من، سیاستهای کلی و تصمیمگیرانی که بعداز مصدق به روی کار آمدند، در ملی بودن یا غیر ملی کردن این صنعت نقش اساسی دارند. همه میدانیم هنوز اقتصاد ما و بیشتر درآمد ما، از نفت است. هنوز بودجه دولت با توجه به میزان فروش و در آمد نفت تنظیم میشود و این را میتوان از عایدات آن برشمرد. اما اینکه نتوانسیتم از این صنعت در راستای توسعه کشور به نحو احسن استفاده کنیم، یک تفسیر و تحلیل دیگری است. البته چرایی این سوال همانطور که اشاره کردم به سیاست های حاکمان در سطح کلان بر میگردد. بخشی از این نقصان نیز به کودتای 28 مرداد و شکست نهضت ملی ایران مربوط است، که باید آسیب شناسی شود».
این استاد دانشگاه در ادامه افزود: «محمد مصدق نفت را ملی کرد تا همه ایرانیان از آن استفاده کنند و ایران را به سمت و سویی پیش برد که بین قدرتهای جهانی حرفی برای گفتن داشته باشد. مصدق ثابت کرد ما قدرتی هستیم که می توانیم از پس مشکلات خود برآییم. یکی از فرآیندهای ملی شدن صنعت نفت که شاید مهمترین هدف این طرح در آن زمان نیز بود «متوقف کردن نفوذ مستمر قدرت خارجی انگلیس در روند سیاسی و اجتماعی ایران، احیای مشروطه و توسعه اقتصادی، تامین رفاه عمومی و روند مردمسالاری در ایران بود».
به هر حال ملی کردن نفت در ایران یک مکانیسم در جهت خیر و مصلحت و توسعه اقتصادی و اجتماعی و رفاه عمومی بود که به ثمر ننشست. اگر این صنعت راه خود را درست طی میکرد شاید اکنون، ایران، از لحاظ توسعه تعریف دیگری مییافت.
سرطان فک تنها عایدی مصدق از ملی شدن صنعت نفت
اما در نهایت این همه تلاش، درگیری، رنج و سختی که برای مصدق پیش آمد، در اسفند سال 1345 روزنامه اطلاعات خبری با این عنوان منتشر کرد: «باکمال تاسف اطلاع یافتیم که امروز آقای دکتر محمد مصدق در سن ۸۷ سالگی دار فانی را بدرود گفت». همان روز این روزنامه در اینباره با فرزند دکتر مصدق یعنی دکتر غلامحسین مصدق که معالجات پدر را زیر نظر داشت در مورد کسالت پدرش گفته بود: «از چندماه قبل آقای دکتر مصدق به بیماری سرطان فک مبتلا شد و بلافاصله تحت درمان قرار گرفت. با وجود معالجات منظم و دو بار عمل جراحی در بیمارستان نجمیه، متاسفانه حال ایشان از غروب چهارشنبه روبه وخامت گذاشت و این بار در ناحیه معده نیزخونریزی شروع شد و بلافاصله بار دیگر به بیمارستان نجمیه منتقل شد، تا آنکه سحر گاه امروز چشم از جهان پوشید».
کد مطلب: 405485