تحلیل نامه نگاریهای تاجگردون و حسینی:
پاسخ سیدقدرت به نامه تاجگردون
25 مرداد 1394 ساعت 7:17
بعد از انتقادات آتشین سه نفر از کاندیداهای احتمالی مجلس هشتم در گچساران تصمیم گرفتم نقدی سیاسی بر آن وارد کرده و به لحاظ تاکتیک و استراتژی های جنگی آن را تحلیل نمایم. سان تزو در کتاب هنر جنگ می آورد: «در جنگ باید همیشه به جای قدرت، از عقل استفاده کرد و اگر راه دیگری وجود داشته باشد، هیچوقت نباید از روبرو به دشمن حمله نمود».
به نظر می آید جعفری، سید قدرت و تاجگردون، این کتاب را نخوانده اند، که اینچنین بی محابا دیگری را به آتش انتقاد همدیگر می سوزانند.
جنگ رسانه ای این سه درحالی است که هیچکدام هنوز فعالیت رسمی شان را در عرصه انتخابات آغاز نکرده و فقط به سر کشی به مراسمات حوزه انتخابیه بسنده کرده اند.
هر چند آنها باید به عوارض فرهنگی و اجتماعی رویکردهای ویرانگرشان به مقوله انتخابات، نگاهی مجدد داشته باشند، ولی اگر در نظر بگیریم که هیچ تعمدی در ادامه این رفتار رسانه ای نیست که احتمال آن زیاد است، بایستی رفتار این سه را، رفتاری غیر حرفه ای و ناشیانه بنامیم. غیر حرفه ای از این نظر که بازتاب این بحث فراوان و بازخورد آن نزدیک به هیچ می باشد و در حالتی بدبینانه برای هر سه نفر، شاید ادامه این بحث به سود رقیبان باشد و ناشیانه از این رو که محاسبه هزینه و فایده در این مجادلات نادیده گرفته شده است و در واقع هر سه بازنده آن می باشند.
جعفری با زیرکی از ورود جدی به این مباحث پرهیز کرده و قصدی هم برای گرم کردن آن ندارد. او همه انرژی اش را روی انتقاد از نماینده فعلی و عدم مشروعیت انتخابات گذشته متمرکز کرده است و به نظر می رسد، سید قدرت چندان از این موضوع استقبال نمی کند و به دنبال پاسخگوئی به جعفری نیست. او چندان راضی به احیاء اعتراضات چهار سال پیش نمی باشد. جعفری، ولی پاشنه آشیل سید قدرت را همین یک نقطه یافته و بی محابا به آن می تازد و به این وسیله هم در میان مخالفین سید قدرت نفوذ کرده و هم پالس دوستی به سمت هواداران تاجگردون می فرستد.
ولی شاید تحلیل وضعیت به این سادگی ها هم نباشد. تاجگردون و سید قدرت با جنگ رسانه ای صحنه درگیری را به باشت برده و جنگ اصلی را جنگ بین باشتی ها معرفی کرده و چندان از ورود دیگران استقبال نمی کنند. آنها مانند آمریکا و شوروی دوران جنگ سرد، و ایران و اسرائیل فعلی به صورت ناخودآگاه، با بزرگنمائی قدرت دیگری و انتقادات شدید و ایجاد هراس از آینده، دیگران را از ورود به مناقشه شان باز می دارند. نیروهای ضعیف تر را به گرایش به خود ترغیب کرده و خود به دوقطبی سازش ناپذیر تبدیل می شوند.
سید قدرت در این بین آسیب بیشتری می بیند. او به هر حال درحاکمیت است و مورد انتقاد جدی مخالفینش و هرچه فضا برای بیان انتقادات به او فراهم شود، او نیز مجبور به پاسخگوئی خواهد بود، و به نظر می رسد او تا کنون در اقناع مخالفینش، موفقیت چندانی نداشته است، ولی هوادارانش پاسخگوئی به مخالفان را امری ضروری و موجب ارضای سیاسی خود می دانند.
تاجگردون هم شاید در این بازی ضربه بخورد. سان تزو در جایی از کتابش می گوید: «هیچگاه به دشمنی که در بالای تپه ایستاده است، حمله ور نشوید».
واقعیتهای سیاسی می گوید سید قدرت از موضوع برتر در انتخابات شرکت می کند. نفوذ طبیعی او در مدیریت اجرائی و نظارتی انتخابات و ارتباطات خاص طیف او با دولت از سوئی و امکان استفاده از تریبونهای قدرتمند، از سید قدرت فردی توانمند ساخته، که در تپه های بلند سیاست موضوع گرفته و حمله به وی از موضوع پائین و دامنه کوه، قدری غیر عاقلانه به نظر می رسد. جعفری اما خود، تپه های سیاست را پیموده و با نفوذی که در نهادهای سنتی حاکمیت دارد، چندان بی دست و پا به نظر نمی رسد.
در آخر فرازهائی از هنر جنگ را در توصیه به سه کاندیدای فوق خواهم آورد. سن تزو در وصف حال جعفری می نویسد: «پیروزی حاصل تفکر عمیقانه، محاسبات دقیق و آمادگی طولانیست».و برای تاجگردون آورده: «ارتشهایی هست که نباید با آنها وارد جنگ شد و زمینهایی هست که نباید در آنها جنگید».اما سید قدرت را توصیه ای می کند که برای آن دو نیز صادق است. او می گوید: «جنگ نکردن بهترین راه برای پیروزی است»و این آخرین راز «سن تزو» در «هنر جنگ» است.
تاریخ : یکشنبه نهم مرداد ۱۳۹۰
کبنانیوز؛ دکتر غلامرضا تاجگردون طی نامه ای به کبنانیوز از بی توجهی مقامات استان بویژه در بخش فرهنگی انتقاد نموده و از سید قدرت حسینی نماینده گچساران خواسته، پیگیر این موضوع شود. متن نامه را می خوانید؛
بسمه تعالی
جناب آقای سید قدرت الله حسینی
نماینده محترم شهرستان های گچسارن و باشت در مجلس شورای اسلامی
با سلام و اهدای احترام
تصمیم بر اینکه این یادداشت را برای جنابعالی نوشته و یا اینکه خطاب به عنوان مسئولین استان بنویسم، قدری مشکل می نمود. ولی از آنجا که فعلاً جنابعالی به عنوان نماینده این دو شهرستان بر کرسی مجلس نشسته اید، شایسته بود عنوان نامه جنابعالی باشید. چند روز پیش در سایت صدا و سیمای استان کهگیلویه و بویر احمد جستجویی کرده و به سرفصل نخبگان و مشاهیر استان برخوردم. هفته پیش نیز با شرکت در جشنواره استان در تهران از غرفه مشاهیر و نخبگان استان بازدیدی داشتم که همچون سایت صدا و سیما، نخبگان و مشاهیر استان همراه با عکس این عزیزان درج شده بود. این بهانه ای شد تا این یادداشت تقدیم گردد. بهانه ام نیز این بود که قصد داشتم گلایه ای نموده و سهمی از این گلایه متوجه جنابعالی می باشد.
در سایت و غرفه مربوطه، اسامی و عکس عزیزانی درج شده بود که که به جز چند نفر که نمی شناختم، مابقی از زمره مشاهیر و نخبگان استان بودند و عمدتاً از این سروران عزیز کسب فیض کرده و به نوعی مرهون مهر و محبت آنان بوده ام و لیاقت بسی فراتر از این را داشته و اگر سیاق کشور بر اصل عدالت و برابری باشد یقیناً برخی از این سروران، جزء مشاهیر کشوری بوده و درخور تحسین و ارج گزاری فراتر از اینان بودند.
در کنار عکس و نام این عزیزان هر چه جستجو کردم نامی و عکسی از همشهریانم ندیدم. به هنگام بازدید، چند تن از همشریانم را مغموم و غمگین دیدم، که چرا نامی از فرزندان شهرستان که کم از عکسهای آویخته نداشتند وجود ندارد.
وظیفه خود دیدم تلاش کنم. چه بسا آنان که اینگونه انتخاب کردند، شناختی نداشته و یا به آنان نامی منتقل نکرده اند. اگر چه میدانم که از گوشه چشم انتخاب کنندگان، گچساران و باشت پاک شده است.
بهتر دیدم یادداشتی به جنابعالی بنویسم تا شما به عنوان نماینده این وظیفه را به انجام رسانید. اگر چه یقین دارم شما هم همچون حقیر از این سایت و غرفه بازدید کرده اید و همچون من سکوتی و لبخندی شاید تلخ تحویل داده باشید.
در ذهن خود مروری داشتم، تا لیستی از مشاهیر و نخبگان گچساران و باشت در آورم. به سبک طبقه بندی عکسهای آویزان شده در غرفه مربوطه، همشهریان را طبقه بندی کرده و چند مورد را لیست کردم و شایسته دیدم آن را صرفاً به عنوان نمونه تقدیم کنم. اگر چه میدانم شاید برخی از این نامها تا کنون به گوش شما نخورده، ولی فرزندان این دیار بخوبی اینان را و آثارشان را در یاد خود نگاه می دارند.
در لیست نخبگان استان، نام پزشکان متخصص گرانمایه ای درج شده بود که همگی از سروران این حقیر می باشند. آیا نمی توانستیم در کنار این عزیزان، از فرزندان دیار گچساران همچون دکتر صالحی اولین پزشک متخصص استان که سالها دارای مجهزترین بیمارستان در جنوب کشور بودند، دکتر تقی پور، دکتر غضنفری، دکتر زینل زاده، دکتر محسن بهمنی کشکولی، و دهها پزشک معتبر دیگر که از متخصصین برجسته شهرمان بوده و کم از آنان ندارند نام ببریم.
آیا در کنار چند عکس هنرمند مرکز استان که از دوستان حقیر می باشند، نمی توان هنرمندان برجسته دیارمان، که در کشور خوش می درخشیدند نام برد. عزیزانی همچون جمشید جهانزاده، سرکار خانم پریوش نظریه، شاعره دلسوز و زجر کشیده شهرمان سرکار خانم کوکب حاتمی، هنرمندان جوان تئاتر همچون امیر نوروزی، پیرسبزی، و دهها هنرمند دیگر، شعرا و شاهنامه خوانان کهن دیارمان همچون علیرضا الهی و مرحوم رضوانی.
آیا نمی توان در کنار چند خانواده چند شهیدی مرکز استان که یاد فرزندان برومندشان را یاد می کنیم، نامی از خانواده شهید بشارت که ۳ فرزند خود را در سه برهه تقدیم نظام کرد و یا خانواده شهدای خورشیدی، پرهون و دهها پدر و مادر شهید زجر کشیده این شهر نام برد.
آیا اگر مرکز استان چهره های ورزشی ندارد، نمی توان در رشته ورزشی از بزرگان این شهرستانها نام برد. عزیزانی همچون مرحوم نورالله گرانی پور پدر هاکی ایران، نوذر رودنیل داور بین المللی فوتبال و مدرس عالی کشور، نوروز حیدری مربی برجسته هاکی ایران، بابک فرهودی قهرمان ملی شنای ایران، میلاد غریبی فوتبالیست تیم ملی نوجوانان ایران، هاکی بازان برومند گچساران که قهرمان ایرانند، حسن باشت بابوئی استاد مسلم بوکس ایران و نوه ورزشکار گرامی ایشان، احسان شیخ ممو عضو تیم فوتبال ناشنوایان ایران، افراد برجسته تیم هندبال بانوان گچساران، به عنوان قهرمان ایران و دهها ورزشکار موسپید گچسارانی که امروزه حسرت گذشتگان را بر دل می کشند.
آیا نمی توان در کنار روحانیون محترمی که در سایت نخبگان به عنوان صاحب نفوذان منطقه ای نام برد. سرورانی همچون مرحوم حجت الاسلام سید عبدالوهاب بلادی که نفس گرمش رفع تمامی اختلافات و کدورتهای منطقه ای بوده یا مرحوم مطهری و یا جناب حجت الاسلام والمسلمین متقی کاشانی که قریب به ۴۰ سال در این شهر به ترویج دین و اخلاق پرداخت و نیز دهها روحانی عزیز دیگر نام برد.
آیا نمی توان به عنوان چهره برجسته مبارز قبل و بعد از انقلاب و جانباز فاجعه هفتم تیر، از حاج بهرام تاجگردون نام برد و یا از مرحوم حاج نبی زاده به عنوان نماینده دو دوره مجلس شورای اسلامی یادی کرد.
آیا نمی توان از مهندسین و کارآفرینان برجسته کشور، از جناب حاج نادر عطایی به عنوان مدیر یکی از ۵ شرکت بزرگ نفتی کشور که منشأ خدمات بسیار زیادی برای کشور بود نام برد.
آیا نمی توان از مهندس سیف اله جشن ساز به عنوان یک گچسارانی که توانست بر مسند قلب اقتصاد ایران یعنی شرکت ملی نفت ایران نشست، نامی برد و در کنار آن از دهها مهندس برجسته شرکت نفت گچساران که در دوران جنگ و سازندگی و بحرانهای مهم کشور از جان خود گذشتند و ایران را در پهنه جهان پر افتخار نگه داشتند نامی برد.
آیا نمی توان از صد ها رزمنده پاسدار و بسیجی این دیار که خونشان را تقدیم نظام کرده و در پد خندق و عملیات های دیگر حماسه ها آفریدند و برخی از آنان هم اکنون در مسندهای مهم و استراتژیک سپاه در درون وخارج از کشور خدمت کرده اند، همچون سردار عبدالله صابری نام برد.
آیا از مرحوم اندرزی اولین معلم باشت باوی، زمانی که هنوز مدرسه ای راه نیفتاده بود، نمی توان نامی برد.
آیا از اساتید برجسته دانشگاهی در دانشگاه های مهم ایران، همچون دکتر ولی گرجی استاد مسلم ریاضی، دکتر خدابخش کرمی، دکتر علی زارع و دهها استاد برجسته دیگر این منطقه نمی توان نام برد.
جناب آقای حسینی، این یادداشت را تقدیم کردم تا چند صباحی دیگر که بر آن کرسی نشسته اید، تلنگری بر ذهنتان زده باشد، که اگر می توانید کاری کرده و اینگونه نباشد که ما در برابر فرزندانمان، نادم و پشیمان باشیم.
شاید این یادداشت من به تاریخ سپرده شود و وقعی بر آن نگذارید، ولی بدانید صندوقچه های قلب و ذهن ما روزی باز گشته و به یادمان خواهد آمد و مروری دیگر بر آنچه که گفتیم و نوشتیم خواهد کرد.
اگر تلاش در این زمینه کردید که به وظیفه خود عمل نموده و ما را خوشحال و اگر بی توجه بر آن گذشتید مطمئن باشید کاهلی شما، کلام حقیر و امثال حقیر، در محافل خواهد بود. مطمئن باشید اگر نتوانیم بزرگان و گذشتگان خود را ارج نهیم، فرزندانمان ما را به سخره گرفته و به فراموشی خواهند سپرد.
والسلام؛ غلامرضا تاجگردون
جوابیه سید قدرت حسینی به تاجگردون
تاریخ : پنجشنبه سیزدهم مرداد ۱۳۹۰
برادر مکرم جناب آقای حاج غلامرضا تاجگردون
با سلام وتحیت و آرزوی توفیقات
احتراماً رقعه حضرتعالی را از یکی از سایتها دریافت و قرائت نمودم انشاء الله مصداق کلمه الحق یراد بها الباطل نباشد.
عدم پاسخ به آن را شایسته ندانستم هرچند مختصر یا مطول
باستحضار می رساند اگر از منظر دفاع واقعی و غیر تاکتیکی از همشهریانمان و عزیزانی که اسم برده شده به موضوع بنگریم در جهت تبیین این نگاه بینات وافی و دلایل کافی برای همه موارد مطروحه وجود دارد در آن صورت مطالب منتشره که تحت عنوان حقوق نادیده گرفته شده مشاهیر شهرستانهایمان به رشته تحریر درآمده است زیبا و پیگیری تا حصول نتیجه مطلوب زیباتر. و میطلبد در یک فضای غیرسیاسی از طریق کسانیکه سهمی در دفاع از گچساران و باشت دارند برای استیفای حقوق مشارالیهم بسترهای لازم مهیا گردد.
اما چون نامه کاملاً سیاسی- انتخاباتی است لکن در قالب ادبیاتی که روانشناسی جامعه شناسی و مردم شناسی در آن دخیل می باشد نگارش یافته، افکار عمومی منتظر است تا با امعان نظر به مضامین، در قالب همان هدفی که سایه بر محتوی آن افکنده است پاسخ داده شود این احتمال وجود دارد که خاطر فاخر از نوع ادبیاتم آزرده گردد از قبل پوزش می طلبم و قضاوت را به سعه صدرتان می سپارم.
جنابعالی از چهره های شناخته شده استان بلکه کشور می باشید. در مقاطعی به دلیل توانمندی، در مدیریت های استانی و کشوری جایگاهی تأثیرگذار داشتید که فرصت هایی تکرار ناشدنی خواهد بود. به آن جایگاه هشت سال نمایندگی مجلس شورای اسلامی توسط خانواده حضرتعالی (که بخشی از ارتقاء شما ناشی از همان دوران بوده است) اضافه گردد و عملکردتان را در جهت دفاع از همشهریانی که الان برای عدم اعلام نامشان در فهرست فلان سایت، محزون شده اید تشریح و در نامه ای خطاب به مغمومین و غمگین ها که در مرقومه اشارت رفته، بیان تا سیاسی بودن موضوع مرتفع و مردم یقین به صداقت شما در مکتوبه مذکور پیدا کنند. شاید بعضی از خدمات مهم و گره گشا را بخاطر نیاورید اما لازم به ذکر است در مقطعی که ذینفوذ بودید و خیلی از مسائل توسط شما و خانواده محترمتان در استان رقم میخورد، در کنار دهها نیروی توانمند، متعهد و تحصیل کرده گچسارانی و باشتی، برادر بزرگوارتان فرماندار شهرستان گچساران، و عمه زاده های حضرتعالی، بخشداران باشت و گچساران بودند لذا می توانید از صندوقچه ذهنی آن عزیزان که حقیر به آنان ارادت دارم استفاده بفرمائید و خدماتتان به مردم گچساران و باشت بیان شود تا غم از چهره همشهریانمان رخت بربندد و یا به خاطر سپری شدن آن دوران به اصطلاح طلایی و بی بازگشت کماکان مغموم بمانند.
به این سؤال که هنوز از ذهن گچسارانی ها و باشتی ها پاک نشده است چگونه جواب میدهید که باز در کنار دهها نیروی ولایتی و توانمند حوزه تحت اشراف شما در آن مقطع زمانی، چرا آقایان مکی پور از خوزستان و سید معجز هاشمی از کازرون باید معاون فرمانداری گچساران و بخشدار باشت باشند؟ هنوز مردم می گویند شما حاضر نبودید هیچکدام از نیروهای شهرستانهای یادشده رشد کنند مبادا روزی رقیبی پا به عرصه سیاست بگذارد و برکنار خوان گسترده و پر نعم نظام اسلامی که همه در آن سهیماند چشمی طمعی ورزد که در آن صورت عدالت سر بریده شود و انصاف به دیار عدم می شتابد!! و اگر کسانی در کنار شما خیزی برداشتند اولاً از منسوبین قریب بودند ثانیاً در تعرض به آن سفره بی خطر می نمودند. بسط این موضوع بیش از این در صلاح نیاید چه حزنی در پی و ملالی سر برآورد.
از شهدا شروع می کنم، شهیدان بشارت، خورشیدی، پرهون، جعفری و همه شهداء دیار خونبارمان یقیناً نزد خداوند سبحان حی و مرزوقند. اما مطالباتی واقعی تر دارند. آنها خواسته برخاسته از طبیعت ندارند، لیکن مطالباتی نشئت گرفته از فرا طبیعت دارند که چنان درخواستی، شهادت آنان را هدفمندتر می کند و انجام آن، رهروان راه پر افتخار آنها را کامیاب تر می نماید. انتظار شهیدان را می توان از استبشار آنها استنباط نمود، زیرا اینان از خدای سبحان مژده می طلبند که آیا راهیان راه آنان به مقصد رسیده اند(... و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم ...) (آل عمران آیه ۱۷۰) وقتی بشارت تداوم راه و نیز وصول برخی از سالکان صراط آنها به آنان داده شود بسیار مسرور می گردند و نظیر (و ینقلب الی اهله مسروراً) (انشقاق آیه ۹) نصیب آنها می شود. جناب آقای تاجگردون در وصیت نامه تمامی شهدا (از جمله شهید بزرگوار احمدرضا تاجگردون) تولّی به ائمه هدی و نائب آنان و تبّری از معاندان مشهود و موکد است. حضرتعالی صاحب یک خط فکری مشخص و دارای مواضعی شفاف بوده اید، کما اینکه حقیر هم جریان فکری و مواضع سیاسی ام همواره روشن بوده است تا اینجای کار ایرادی بر شما و اینجانب نیست و وقعی به تحلیل و تفسیر تنگ نظران و یکسویه نگران و کوته بینان و صاحبان جمود فکری نباید گذاشت. اما آیا قبول دارید و اعتقاد دارید که فصل الخطاب در همه موضوعات رای ولی فقیه زمان و سکاندار عادل کشور است؟ اگر چنین است مداقه در نکات ذیل موجب امتنان است. مردم قبل از این نامه از شما انتظار دریافت نامهای مهمتر را داشتند.
این نامه می توانست بدون درج در سایت ها به مخاطب داده شود و هزینه ای بر آن مترتب نباشد اما چون هدفمند قلم فرسایی شده است پای لرز آن باید بایستید و انتظار هست خرده نگیرید. واقف هستید که فعلاً حیات سیاسی جنابعالی تابعی است از میزان تاثیر گذاری اینجانب و همفکرانم بر مسائل سیاسی شهرستان و استان. پیرامون این ادعا خیلی نیاز به طی بیراههها نیست. حاج غلام در انتخابات مجلس هشتم همان غلامرضای مجلس هفتم هم اصلی و هم میاندوره ای است. اما چرا آنجا در دو مرحله چنان شد و اینجا چنین؟! گرچه حقیر هنوز بطور قطعی و جزمی حضور خود را در انتخابات مجلس نهم اعلام ننموده ام، اما کافی است حضور اینجانب در انتخابات آینده از طرف خودم یا خرد جمعی دوستانم کان لم یکن تلقی شود آنروز که راه دوری نیست مبرهن خواهد شد که رفع موانعی که از طرف مانع سازان و طومار نویسان ایجاد خواهد شد نه تنها میسور نیست بلکه برای همیشه تبدیل به معضلی پرگره خواهد شد که افتاح آنها به برزخ میافتد. در بحث انتخابات سال ۸۸ این حق شما بود که از هر تفکری که دوست دارید و اعتقاد دارید حمایت کنید و جنابعالی هم به دلائلی که مقبولتان بوده و هست برای یک جریان چیزی در دفاع کم نگذاشتید. اما بعد از محرز شدن وابستگی سرکرده آنان به بیگانگان و خیانت های واضحی که در انظار عموم اظهر من الشمس است در جهت خدمت به سیا و موساد و MI6 به ملت مظلوم و شهید داده ایران اسلامی روا داشتند و پس از روشنگریها و بصیرت دهی های فرقان دهنده رهبر معظم انقلاب، شهدا از ما چه انتظاری داشتند؟ آیا ارواح منور آنها نگران نیاویختن عکس آنان در محافل و مجالس است یا نگران تباهی ارزشها توسط پیاده نظام دشمن قسم خورده در داخل کشور؟!
آنان کالای دنیا را متاع غرور میدانستند لذا بهای آخرت را برگزیدند.
شاید مایل نباشید واقعیتها را بپذیرید اما خوشحالی و حمایت همه جانبه منافقین، بهائیها، سلطنت طلبان، عبدالمالک ریگیها و مارکسیستها از جریان فتنه ۸۸ به چه معنا بوده و هست؟ مطالبات شهدا از ما چیست؟
آیا ارواح مطهر شهدا از دریافت پولهای کلان توسط فتنه گران و حامیان آنها از شاه کثیف و شیعه کش عربستان برای اسقاط نظام اسلامی، منزجر نیست؟
آیا ملاقات یکی از نیروهای محوری حامی فتنه ۸۸ با جرج سوروس صهیونیست برای براندازی نظام مرضی ارواح منور شهدا است؟
آیا اهانت به ساحت مقدس امام حسین (Ê) در روز عاشورا که او جان عالم است و شعار به نفع اسرائیل در روز قدس و به نفع آمریکا در ۱۳ آبان مورد رضایت شهدا و امام شهدا است؟
اینها هیچکدام قابل انکار نیست. مگر شیمون پرز صهیونیست کودک کش فتنه گران را سرمایه اصلی اسرائیل در ایران ننامید؟!
آتش زدن مساجد و سوختن قرآنها و هتاکی به امام راحل (ره) توسط عوامل فتنه ۸۸ چگونه توجیه میشود؟
عرض حقیر این نیست که خدای ناکرده حضرتعالی مؤید این اقدامات یا راضی به انجام آنها بودهاید اما سؤال این است شما که خود از شهید دادگان هستی چرا فرصت سوزی کردی و اطلاعیه ندادی؟! بجا بود که مردم استان را مخاطب قرار میدادی و از فتنه اعلام برائت مینمودی. اما دریغ از یک سطر نامه یا یک جمله کوتاه و واضح در تقبیح آن اقدامات. لذا مستمسک قرار دادن بحث نام و عکس شهدا محلش بیاعراب است. راه شهدا مهم است نه عکس و نام آنها. شیعه دنبال راه ائمه است یا عکس آنها؟ بیش از این در ارتباط با فتنه ۸۸ اطاله کلام را شایسته نمیدانم.
اما در بحث علما یقیناً نفس گرم علمایی که نام بردهاید و بسیاری دیگر که سهواً از قلم افتادهاند در منطقه باعث رفع بسیاری از اختلافات و کدورتها بوده و هستند ولی آن دو بزرگوار از حوزه باوی مجبور بودند بیشتر وقت خود را به دارالحکومه خان باوی در باشت مراجعه کنند تا باعث تخفیف جریمههای سرسام آوری شوند که مأموران خان در قالب منال بر گرده رعیت و دهقانان بیپناه بار نموده بودند. از شرح واضحتر معذورم.
حضرت عباسی اگر آقای متقی کاشانی را مروج دین و اخلاق میدانید چرا حدود ۲۹ سال نماز جمعه ایشان توسط حضرتعالی بستگان و همفکرانت تحریم بود؟!
نمایندگان عزیز و اسبق شهرستان مرحوم حاج نبی زاده و حاج بهرام تاجگردون در تاریخ استان ما ماندگارند و حق این است که امثال جنابعالی و حقیر در حریم امکان از آنان دفاع نمائیم گرچه ایشان نیازی به دفاع کسانی مثل اینجانب ندارند. در سال اول نمایندگی در اولین مصاحبه تلویزیونی که در مرکز استان داشتم و بطور مستقیم پخش میشد گرچه برادر حاج بهرام بزرگوار بر حقیر منت گذاشته و در یکی از سخنرانیهایش (احتمالاً در جمع تعدادی از بهمئیهای مقیم گچساران) اسلام مرا طالبانی معرفی نموده بود و از این کشف بیبدیل خود و خانواده و چهار برادر شهید، آزاده و جانبازم را مرهون الطاف خود قرار داده بود اما در ارتباط با بحث انقلاب و شروع آن در استان ما از گچساران، از ایشان تجلیل نمودم و کماکان مورد احترام حقیر است. علو درجات روحی مرحوم نبی زاده را که سالها منشأ خدمات بودند از خداوند سبحان مسئلت دارم.
و اما شخصیت مرحوم رضوانی و جناب آقای الهی قائم به شاهنامه خانی نبوده و نیست روح عدالت خواهی مردم داری و ظلم ستیزی آنان باعث اشتهار ایشان بوده و هست. آقای الهی الآن مقهور فشار فرزندان معیل و بیکار خود میباشد نه نگران عدم ثبت نامشان در یک سایت غیرمشهور.
یقیناً در ارتباط با همه عزیزانی که در حِرَف مختلف اعم از اطباء، هنرمندان، شاعره یا شاعران، ورزشکاران، مهندسین، معلمین، بسیجی ها و اساتید دانشگاه به آنان اشاره شده باید تلاش شود تا بعنوان برجستگانی که مایه کسب آبرو برای دیارمان بوده و هستند بعنوان چهره های ماندگار استانی و ملی معرفی شوند حتی اگر این مهم انجام نشود چیزی از عظمت و افتخار آنها کاسته نخواهد شد مهم این است که این عزیزان در افکار عمومی مردم ما، هر کس به سهم خود و در رشته خود، الگوهایی ممتاز و نقش آفرینند. حقیر به عنوان عضو کوچکی از جامعه گچساران و باشت به وجود نازنین شان می بالم.
جناب آقای تاجگردون خانواده شما و خود جنابعالی حدود بیست سال در نظام جمهوری اسلامی مسئولیتهای مهم و تاثیر گذاری داشتهاید مردم مایلاند بدانند:
۱- برای عزیزانی که در نامه خود آنها را مطرح نمودهاید چه کار مثبتی انجام دادهاید؟
۲- برای مردم شهرستانهای گچساران و باشت چه خدمات ماندگار و ارزندهای داشتهاید؟
۳- باعث و عامل ارتقاء چند نفر از نیروهای گچساران و باشت در سطح استان و کشور بودهاید؟
۴- حالا که به خدمات ارزنده و توانمندی بسیار بالای سردار عبدا... صابری اشاره ای فرمودهاید آیا برای رفع اختلاف بین مردم و کمک به رفع معضلات شهرستانهای گچساران و باشت آنهم در این مقطعی که حنای اصلاح طلبان در کشور رنگ باخته وبدلیل عملکردشان در آن دوره هشت ساله بخصوص مجلس کذایی ششم و جریانات سال ۸۸ و آینده تاریک آنها حداقل تا ۶ سال دیگر، آیا حاضرید از صحنه انتخابات کنار بکشیم و ایشان را بعنوان کاندیدا معرفی نمائیم که قطعاً خیر دنیا و آخرت بر آن مترتب است؟
۵- وقتی آقای موسوی لاری وزیر وقت کشور بخش مهر را که آنروز کمتر از باشت جمعیت داشت بعنوان موطن خود به سطح شهرستان ارتقاء داد و شما هم معاون پارلمانی سازمان برنامه و بودجه (معاونت راهبردی رئیس جمهور) بودید آیا مردم باشت و باوی را شایسته خدمت نمیدانستید یا همواره خود را بی نیاز از مردم می دیدید که کاری برای ارتقاء وطن خود بعمل نیاوردید.
۶- آیا دلسوزی فعلی شما ناشی از نیازتان به مردم است یا واقعاً دنبال کسب جایگاهی برای خدمت هستید کدام جایگاه مهمتر وپرتوان تر از سازمان برنامه و بودجه؟ با وجود اینکه ارتباط حسنه ای با هم داشتیم و از چند کانال فامیل سببی بودیم و هسیتم، یک صبح تا ظهر در طبقه همکف همان ساختمانی که در آن حکم میراندید ماندم، نگهبانان و منشی ها اجازه ارتباط ندادند بهانه آنها این بود که آقای تاجگردون نگفته اند ورود افراد از استان کهگیلویه و بویراحمد آزاد است. آیا روحیه حصار فولادین به دور خود کشیدن را منکوب نمودهای یا کماکان برقرار است؟
۷- تدوین و تقسیم بودجه و اعتبارات در برنامه و بودجه شکل میگرفت و شما هم ذی نقش در تصمیم گیریها. جاده پرخطر بابا میدان- باشت- گچسارن و بهبهان هم در منظرتان قرار داشت اگر گوشه چشمی نشان می دادی نیاز به این همه دکّاًدکّاً برای حل این معضل نبود که بخواهند امسال کار راشروع کنند.
۸- از انتظارات مردم بود که روزی شرکت بهره برداری نفت و گاز گچساران توسط نیروهای بومی وتوانمند و متاسفانه تحقیر شده توسط .................. اداره شود با ارتباط حسنهای که با وزیر نفت وقت داشتید میتوانستید این خواسته بحق را محقق فرمائید اما ............؟
۹- آیا برای اداره دانشگاه پیام نور گچساران که شما بر آن اشراف داشتید هیچ مدیر توانمند بومی وجود نداشت که سالها در سیطره کسانی بود که ...
با تشکر
برادر شما سید قدرت اله حسینی
پاسخ مجد تاجگردون به سیدقدرت
بسمه تعالی
جناب آقای سید قدرت الله حسینی
نماینده محترم گچساران و باشت در مجلس شورای اسلامی
با سلام و احترام
منتظر بودم نامه ای را که در سایت در پاسخ به نامه من ارسال فرموده بودید دریافت کنم و بعد پاسخ ارسال کنم که واصل نشد و ناگزیر بر پاسخ ، ولو بر اجمال در سایتها شدم .
جنابعالی پاسخی بر نامه من نداده، چرا که اصولا برای آن پاسخی نبوده و تنها تکلیفی بود که اگر صلاح می دانستید پی گیری می فرمودید.
به دلیل اینکه شما وکیلید و من موکل و قاعده بر این است که وکیل پاسخگوی موکل باشد لذا خود را پاسخگوی شما ندانسته و انتظار دارم آنچه که شرط عقل و ادب است به انجام رسانده و پاسخگو باشید . حضرتعالی در نامه اشارت به سوابق پدران و بزرگانی کردید که خود و پدرانتان روزگارانی بر مجاورت با آنان افتخار می کردید . خود به زهر کس می دانید سینه من و بزرگان قوم مان بس حکایت ناگفته از بزرگانتان دارد. قصد بر به رخ کشیدن آنچه که داریم نیست قصد بر اداء تکلیفی بود، که کردیم . حال شما تکلیف را بر احترام بر گذشتگان بدانید یا خیر . حقیر خود را مکلف بر احترام به گذشتگانتان بالاخص آنانی که دستشان از دنیا کوته ست و چه بسا عملشان مطلوب حال شما و من نباشد، می دانم. فلذا حجم وسیعی از پاسخ حقیر بر یادداشت شما بر این کلام است که ای کاش قبل از آن نامه دور از شان تان به این جمله توجه می فرمودید که “سکوت به ز گفتار ناصواب است ” .
اما بعد، آنچه که بر من تاختید این بود که نگارش فرمودید پای لرز نامه ام باید بایستم و حیات سیاسی من را در گرو تعامل و رفتار با شما بدانم .
به عرض عالی برسانم ، اگر حیات سیاسی ام در گرو لطف شما باشد آن رانخواهم و کلام آخر اینکه:
“ما گر زسر بریده می ترسیدیم – در محفل عاشقان نمی رقصیدیم ”
امیدوارم خداوند متعال به برکت این ایام توفیق ادب نصیب ما فرماید.
ارادتمند
غلام رضا تاج گردون
کد مطلب: 119447