کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

در گفت‌وگو با کبنانیوز مطرح شد؛

خودسوزی‌ به روایتی جامعه‌شناختی؛ خردمند: اثر بازدارندگی تأمین اقتصادی و تأمین اجتماعی بر خودکشی / خانمحمدی: خودسوزی مسأله‌ای سیاسی است

30 مهر 1400 ساعت 19:31

در روزهای اخیر، خودسوزی‌ها به مسأله‌سازترین و پرحاشیه‌ترین موضوع استان کهگیلویه و بویراحمد تبدیل شده است. در بین مردم و افکار عمومی این پرسش پیش آمده است که علت و عوامل خودکشی چیست؟ چرا و چگونه این خودکشی‌ها اتفاق افتاده است؟


در روزهای اخیر دو مورد خودکشی به شکل خودسوزی در استان کهگیلویه و بویراحمد رخ داده است. بر همین اساس، با دونفر از پژوهشگران مسائل اجتماعی گفت‌وگو کردیم که متن آن در زیر از نظر خوانندگان می‌گذرد.
صیاد خردمند دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی در همین باره گفت: مسأله‌ی خودکشی تا سال‌های اخیر، در گروه‌های اجتماعی محدودتری بوده است. برای مثال گرایش به خودکشی در میان زنان و دختران، پسران مجرد به دلیل تعلقات عاطفی، افراد با تحصیلات پایین‌تر، بیکاران و مواردی از این دست شایع بود. اما در سال‌‌های اخیر علاوه بر اینکه شاهد روند روبه رشد آمار خودکشی نسبت به سال‌های گذشته بوده‌ایم، نرخ خودکشی در گروه‌های اجتماعی مختلف نیز افزایش یافته است. برای مثال برخلاف گذشته نرخ خودکشی در مردان متاهل، افراد با تحصیلات بالاتر، افراد شاغل و افراد میانسال روز به روز بیشتر شده است.
به‌شخصه در بررسی خودکشی‌ها در استان کهگیلویه و بویراحمد، از دو مفهوم جدید استفاده می‌کنم. مطالعات و تحقیقات در یکی دو سال اخیر و مصاحبه با افرادی که در استان کهگیلویه و بویراحمد اقدام به خودکشی کرده‌اند نشان می‌دهد:
دو مفهوم «تامین اقتصادی» و «تامین اجتماعی» اثر بازدارندگی بر گرایش به خودکشی دارد:
هر زمان افراد از میزان تامین اقتصادی بیشتری برخوردار باشند در مقابل خودکشی و سایر رفتارهای نابهنجار مصونیت بیشتری دارند.
استان کهگیلویه و بویراحمد در چهار دهه‌ی گذشته همواره پایین‌ترین سطوح توسعه‌یافتگی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و.. را تجربه کرده است. مگر می‌شود طی چهار دهه این مناطق بالاترین نرخ مهاجرت، بیکاری، فقر وبی‌اعتنایی را داشت، اما دچار آسیب‌هایی مانند خودکشی نشد؟
تجربه توسعه‌ی نامتوازن و تبعیض‌آمیز موجب افزایش مهاجرت‌ها شده است. بخش زیادی از مردم استان ما در شرایط سخت اقتصادی، اجتماعی و معیشتی زندگی می‌کنند و یا به حاشیه‌نشین شهرهای به نسبت توسعه‌یافته‌تر استان‌های مجاور کوچ کرده‌اند و به صورت اقشار حاشیه‌نشین کلان شهرها درآمده‌اند.
افرادی که بنا به هر دلیلی توانایی مهاجرت ندارند یا به‌صورت تقدیرگرا شرایط را بپذیرند یا خود را به‌واسطه‌ی خودکشی یا اعتیاد از جامعه حذف کنند.
  مردم استان ما تا دهه‌های گذشته تجربه سه سبک زندگی ایل‌نشینی، روستانشینی و شهرنشینی را داشته‌اند. اما در طی دهه‌های اخیر، به دلیل برنامه‌های توسعه و تجویز شده از دستگاه مرکزی دو سبک زندگی ایلی و روستانشینی روز به روز کمرنگ شده و مردم به سمت شهرنشینی حرکت کرده‌اند.
در جوامع عشیره‌ای و روستایی، افراد از یک‌سری حمایت‌های اجتماعی مانند خانواده، ایل، تبار و طایفه برخوردار بودند و در بزنگاه‌های مختلف این مناسبات سنتی برای فرد نقش حامی داشتند. البته بنده معتقد نیستیم همه مناسبات سنتی در جامعه ایلی کارکرد مثبت داشتند و در بسیاری از موارد در این جوامع، حقوق فردی مورد تجاوز قرار می‌گرفت.
اما نقش حمایتی جامعه سنتی در جایی برای افراد واجد ارزش بود که فرد خود را ادغام شده در یک هویت جمعی و گروهی می‌دانست و فرد در شادی، سرور یا غم و سرشکستگی حضور و نفوذ ایل و تبار خود را  احساس می‌کرد.
استان کهگیلویه و بویراحمد  بیشترین بیکاری را پس از آن چهارمحال و بختیاری و سیستان و بلوچستان دارد و از این حیث بالاتر از میانگین کشور افراد بیکار را در خود جای داده است. طبق اطلاعات مرکز آمار ایران، خانوارهای کهگیلویه و بویراحمدی یکی از بالاترین نرخ های  تورم سالیانه را تجربه می‌کنند و نکته تاسف‌بارتر بسترهای صنعتی و زیرساختی نیز تاکنون احداث نشده است.
اکنون، با افرادی  مواجه‌ایم که حمایت‌های سنتی خود را از دست داده‌اند و در شهر با تورم سرسام‌آور، بیکاری، رکود، تنهایی روبه رو شده‌اند. به تعبیر یکی از دوستان ما نه قلب سبز روستاییان را داریم و نه مشت آهنین شهر را.
و در فرآیند تغییرات ارزشی و الگوهای مرجع در استان، چیزی که در کنش‌ها و مناسبات اجتماعی از بین رفته فضای گفتگو و تفاهم و درک مشترک از مسائل روزمره زندگی است.
طبق نظریه مکتب «انتقادی» اگر امکان حضور اجتماعی به طور  مستمر در جامعه میسر نشود و همچنین در دستیابی به فرصت‌های برابر جامعه دچار اخلال شود اعضای آن  جامعه اندک اندک  احساس بی‌قدرتی، احساس تهی بودن، احساس بیگانگی از جامعه و در نهایت احساس بیگانگی از خود می‌کنند.
فردی که به مرحله‌ی پایانی برسد آماده «حذف خود » یعنی خودکشی یا اعتیاد می‌‌شود. افراد ابتدا در خلوت خود به خودکشی «فکر» می‌‌کنند و بعد از آن، اطرافیان را «تهدید» به این اقدام  می‌کنند و در پایان «اقدام» به خودکشی می‌کنند.
احسان خانمحمدی دکتری جامعه‌شناسی نیز در همین رابطه بیان کرد: خودکشی انواع مختلفی دارد؛ بدترین نوع آن، خودسوزی است. افزون بر این، خودسوزی اعتراضی‌ترین شکل خودکشی است. پدیده‌هایی مثل خودکشی را معمولاً بر اساس عوامل فردی تبیین می‌کنند. اما از زمانی که کتاب «خودکشیِ» امیل دورکیم منتشر شد، خودکشی از قالب امری فردی درآمد و به عنوان یک پدیده‌ی اجتماعی به آن نگریسته شد. اما هنوز در جامعه‌ی ایران، اغلب خودکشی را پدیده‌ای شخصی می‌دانند. اما من معتقدم خودکشی بیش از آن‌که فردی و یا حتی اجتماعی باشد، یک پدیده‌ی سیاسی است. خودسوزی‌های اخیرِ کهگیلویه و بویراحمد  نشان داد که سیاست و امر سیاسی تقدم بر سایر ساحت‌های فردی و اجتماعی دارد.
خودسوزیِ کارگر شهرداری که به خاطر مسائل اقتصادی اتفاق افتاد و خودسوزی فرزند شهید نیز حول مسائل اقتصادی بود. همان‌طور که اقتصاددانانِ جدید پدیده‌های اقتصادی را سیاسی می‌دانند، من نیز معتقدم سیاست بر اقتصاد تقدم دارد.
اگر فضای سیاسیِ حاکم بتواند رفاه را در تمام ابعاد آن به‌وجود آورد، اتفاقاً مسائل اجتماعی نیز کاهش می‌یابند. تحقیقات نشان داده است که بین الگوی حکمرانیِ خوب و آسیب‌های اجتماعی، رابطه‌ی معکوس و معناداری وجود دارد. خودکشی یک مسأله‌ی اجتماعی است که همان‌طور که گفتم شدیدترین شکل آن خودسوزی است.
اساسی‌ترین وجهِ هستیِ هر کسی، خودِ هستیِ اوست. هستی تقدمی ذاتی بر سایر امور زندگی دارد. در شرایط نرمال، برای افراد بسیار به ندرت پیش می‌آید که اقدام به خودکشی کنند. پس وقتی کسی به خودکشی اقدام می‌کند و اتفاقاً خودسوزی می‌کند، یعنی اساسی‌ترین وجه هستیِ خود را نشانه گرفته است. ناامیدی محض از تغییر در شرایط موجود می‌تواند بستر اساسیِ این خودسوزی‌ها باشد. گاهی اوقات، شرایط موجود، مطلوب نیست، اما افراد امید دارند که در آینده تغییرات مثبتی رخ دهد، در این صورت امکان خودکشی پایین است. اما زمانی که بستر مطلوب نباشد و افراد امیدی هم به تغییر مثبت در آینده نداشته باشند، احتمال اقدام به خودکشی افزایش می‌یابد.
شهرداری و بنیاد شهید به عنوان دو نهاد عمومی که وظیفه‌ی خدمات‌رسانی به افراد دارند در انجام وظیفه‌ی خود حداقل اخیراً به درستی عمل نکرده‌اند. وقتی در شهرداری چهار نفر از یک خانواده استخدام می‌شوند و بنیاد شهید نیز نمی‌تواند مشکل یک نفر را حل کند، به معنای آن است که نهادهای اداری در این استان نقش خود را ایفا نکرده‌اند. یک کارگر شهرداری به خاطر مسائل مالی دست به خودسوزی می‌زند، در مقابل چهار نفر از یک خانواده در شهرداری استخدام هستند. نشان می‌دهد که تبعیض‌ تا چه میزان در این استان عمیقاً ریشه دوانده است. افزون بر این، نهادی همچون بنیاد شهید نتوانسته است پاسخگوی نیازهای افراد تحت پوشش خود باشد، نهادی که هدف از تشکیل آن تأمین نیازهای چنین افرادی است، عملاً وجود آن را از ضرورت می‌اندازد.
پس این دو مورد خودسوزی به دلیل عدم کارکرد درست این نهادها است. چرا که اگر تبعیض‌ها و کژکارکردها و ناکارآمدی‌هایی وجود ن داشت، مشکلات اقتصادی و معیشتی نیز به این صورت افزایش نمی‌یافت که منجر به بدترین شکل خودکشی شود.
پس بیش از آن‌که این خودسوزی‌ها را اقتصادی بدانیم، باید آن‌ها را پدیده‌ای سیاسی دانست. برای عدم مواجهه دوباره با این مسئله، باید این دو نهاد در استان کهگیلویه و بویراحمد اصلاح شوند. چنین اتفاقی ممکن است برای دیگر نهادها نیز پیش بیاید. پیش از آن‌که چنین مسئله‌ای بیش از این گسترش یابد، باید نهادهای موجود در صورت مشاهده‌ی نقص‌ها، دست به اصلاح رویه‌های موجود بزنند.
البته با تغییر مدیریت بنیاد شهید استان، امیدواریم که دیگر شاهد چنین اتفاقاتی نباشیم. چرا که با شناختی که از مدیریت جدید بنیاد شهید استان وجود دارد، امید دوباره‌ای در بین فرزندان و خانواده‌های شهدا به وجود آمده است.
 


کد مطلب: 440418

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/interview/440418/خودسوزی-روایتی-جامعه-شناختی-خردمند-اثر-بازدارندگی-تأمین-اقتصادی-اجتماعی-خودکشی-خانمحمدی-خودسوزی-مسأله-ای-سیاسی

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1