امروز که دولت اعتدالگرای حسن روحانی در ماههای پایانی خود قرار دارد آیا میتوانیم مدعی شویم گفتمان اعتدال، که آیت ا... هاشمی مبدع آن بودهاند، یک گام به جلو رفته است؟آیا وضعیت امروز گفتمان اعتدال و حامیان آن از دیروز بهتر است؟آیا اصلاحطلبان که همه تخممرغهای خود را در سبد انتخاباتی حسن روحانی گذاشتهاند امروز میتوانند مدعی باشند یک پیروزی تاریخی در گفتمان خود به دست آوردهاند؟آیا با پایان دولت حسن روحانی گفتمان اعتدال نیز پایان مییابد و به حاشیه میرود؟ این سوالات مهمترین سوالاتی است که امروز در پیشگاه کسانی قرار گرفته که دل در گرو آینده کشور دارند و معتقدند مدیریت کشور باید در مسیر عقلایی ادامه پیدا کند. برای پاسخ به سوالات و تحلیل چشمانداز پیشروی کشور برای انتخابات ریاستجمهوری با دکتر غلامعلی رجایی فعال سیاسی گفتوگویی انجام گرفته که در ادامه ماحصل آن را میخوانید.
در شرايط کنوني که در ماههاي پاياني عمر دولت حسن روحاني به سر ميبريم ميتوانيم مدعي شويم دولت اعتدالي آقاي روحاني گفتمان اعتدال را که آيتا... هاشمي مبدع آن بوده يک قدم به جلو برده است؟ آيا امروز گفتمان اعتدال به يک گفتمان ماندگار در تاريخ سياسي جمهوري اسلامي تبديل شده است؟
تشکيل يک دولت اعتدالگرا فيالنفسه يک اقدام روبه جلو بود. دولت اعتدالگراي آقاي روحاني در شرايطي مديريت کشور را به دست گرفت که جريان راديکال و تندرو از همه ابزارهاي خود براي به قدرت رسيدن استفاده ميکرد. با اين وجود در نهايت مردم از گفتمان اعتدال حمايت کردند و اجازه ندادند راديکالها قدرت را به دست بگيرند. آقاي هاشمي در ابتداي تشکيل دولت آقاي روحاني يکبار با نگراني به بنده گفتند برخي به دنبال اين هستند که دولت آقاي روحاني در يک سال نخست تسليم شود و صحنه را خالي کند. فراموش نکنيم که برخي به دنبال اين بودند که دولت آقاي روحاني را به اولين دولت چهار ساله پس از انقلاب تبديل کنند. گويا قرار بود ديگر اجازه شکلگيري چنين دولتي داده نشود. در چنين شرايط آقاي هاشمي وضعيت را درک کرده و احتمال ميدادند آقاي روحاني در انتخابات سال 96 ردصلاحيت شوند تا عملا ديگر دولتي به نام اعتدال تشکيل نشود. واقعيت اين بود که ردصلاحيت آقاي روحاني در انتخابات هزينههاي زيادي براي کشور داشت. به هر حال در چهار سال نخست قراردادهاي بينالمللي بين ايران و کشورهاي خارجي بسته شده بود و از سوي ديگر بسياري از مناسبات سياسي داخلي به هم خورد. پيروزي آقاي روحاني در انتخابات رياستجمهوري سال 96 و تشکل دولت دوم اعتدالگرا خود يک گام جلوي ديگر براي تعميق گفتمان اعتدال در کشور بود.
چرا اين گام رو به جلو خيلي زود قوام خود را از دست داد و مورد انتقاد حاميان خود قرار گرفت؟
واقعيت اين است که آقاي روحاني از فرصتهاي به دست آمده به خوبي استفاده نکرد. اين در حالي بود که فشارهاي خارجي و تحريمهاي بينالمللي نيز دولت را با تنگناهاي جديدي مواجه کرد.در کنار تحريمهاي بينالمللي اتفاقاتي بين ايران و کشورهاي همسايه مانند عربستان رخ داد که معادلات منطقهاي را تغيير داد. ارتباطي که به قطع روابط ديپلماتيک بين دو کشور منجر شد و تا به امروز طولاني شده و به نظر ميرسد براي نزديک کردن مواضع تا حدود زيادي دير شده است. نبايد اجازه ميداديم قطع روابط با عربستان زياد طول بکشد. در طول حيات حضرت امام(ره) نيز که ماجراي کشتار مکه رخ داد قطع روابط ايران و عربستان به عنوان دو کشور تأثيرگذار منطقه خاورميانه زياد طول نکشيد. به نظر ميرسد يکي از مهمترين اولويتهاي ما در سياست خارجي بايد برقراري ارتباط با عربستان باشد. در موضوع مديريت داخلي نيز آقاي روحاني ميتوانست عملکرد بهتري داشته باشد. عملکرد آقاي روحاني باعث شده امروز اصلاحطلبان بين دو لبه قيچي قرار بگيرند. يک لبه شوراي نگهبان است که کانديداي مورد نظر جريان اصلاحات را ردصلاحيت ميکند و لبه ديگر عملکرد دولت آقاي روحاني است که منتسب به جريان اصلاحات ميشود و مردم از اصلاحطلبان به عنوان حامي اين دولت ميخواهند در مقابل عملکرد دولت پاسخگو باشند. آقاي روحاني باوجود توفيقاتي که در مديريت کشور بدون فروش نفت به دست آورده اما در عمل موفق نشده مشکلات معيشتي مردم را حل کند که در شرايط کنوني مهمترين مشکل مردم است. سياستهاي اقتصادي نامناسبي که دولت آقاي روحاني در پيش گرفته نهتنها وجهه دولت اعتدال را تحتالشعاع قرار داده؛ بلکه به وجهه اصلاحطلبان نيز در بين مردم آسيب زده است. آقاي روحاني بايد پايگاه اجتماعي خود را حفظ و به شکلي عمل ميکرد که اين پايگاه اجتماعي را پس از خود به جريان اصلاحات تحويل ميداد. اين در حالي است که چنين اتفاقي رخ نداده و امروز اصلاحطلبان با چالش پاسخگويي در مقابل عملکرد دولت آقاي روحاني مواجه هستند. البته برخي از ناکارآمديهاي دولت بهخصوص در مسائل اقتصادي به حساب نظام نيز نوشته شد.
آيا اصلاحطلبان که به تعبير شما در بين دو لبه قيچي قرار گرفتهاند با درک همين وضعيت تلاش و تکاپوي جدي براي حضور تأثيرگذار در فضاي پيش از انتخابات را از خود نشان نميدهند؟
اصلاحطلبان با موانعي مواجه هستند که برخي از آنها خودساختهاند. به عنوان مثال اصلاحطلبان نبايد رويکردي در پيش ميگرفتند که شهردار تهران سه بار تغيير کند. هر چند برخي اتفاقات غيرقابل پيشبيني در اين زمينه رخ داده اما اصلاحطلبان ميتوانستند از اصولگرايان در مديريت شهر تهران کمک بگيرند و شرايطي را به وجود بياورند که اصولگرايان نيز در شورا حضور داشته باشند. به هرحال اصولگرايان هم يک جريان سياسي متعلق به کشور است و داراي افراد کارآمدي است که ميتوانستند با حضور در شوراي شهر تهران به پويايي و بالندگي بيشتر شورا کمک کنند. اگر از همان ابتدا اجازه ميدادند فردي مانند محسن هاشمي به عنوان شهردار تهران انتخاب شود هم وضعيت تهران بهتر بود و هم نياز به تغيير شهردار وجود نداشت. با اين وجود انتخابهاي ديگري در دستور کار قرار گرفت که پس از مدتي اصلاحطلبان مجبور به عقبنشيني در مقابل هرکدام از آنها شدند. از سوي ديگر انتظار اين بود که در دولت آقاي روحاني که با حمايت اصلاحطلبان روي کار آمده بود 30 تا 40 درصد مديران مياني مانند استانداران و مديران کل در اختيار اصلاحطلبان قرار بگيرند که در عمل چنين اتفاقي نيفتاد. به همين دليل نيز وضعيت به شکلي است که اصلاحطلبان با توجه به عملکرد دولت، مجلس دهم و شوراي شهر نميتوانند کارنامه قابل قبولي را درباره عملکرد خود به مردم ارائه کنند.
در شرايط کنـــوني قاطــبه اصلي جريان اصلاحات معتقدند اگر در انتخابات رياستجمهوري آينده شرايط براي حضور يک گزينه صددرصد اصلاحطلب وجود نداشته باشد اين جريان با عبور عالمانه از قدرت به رويکرد جامعهمحوري روي بياورد و تلاش کند مطالبات خود را به جاي اينکه در ساحت سياسي دنبال کند در ساحت جامعه دنبال کند. آيا اين استراتژي ميتواند جريان اصلاحات را به سرمنزل مقصود برساند؟
دوران «کانديداي اجارهاي» براي اصلاحطلبان به پايان رسيده است.جريان اصلاحات در وضعيتي است که بايد پايگاه اجتماعي خود را تقويت کند. به همين دليل اگر کانديداي مورد نظر آنها در انتخابات آينده رياستجمهوري ردصلاحيت شد بدون اينکه انتخابات را تحريم کنند بايد عرصه را ترک کنند. در چنين شرايطي انتخابات تنها بين طيفهاي مختلف اصولگرايي يکسويه خواهد بود و مانند انتخابات مجلس يازدهم با مشارکت بالاي مردم همراه نخواهد بود.به صورت طبيعي انتخابات رياستجمهوري همواره از انتخابات مجلس و شوراهاي شهر پرشورتر بوده و با مشارکت بيشتر مردم همراه شده است. بههمين دليل نيز اصلاحطلبان بايد تنها در شرايطي وارد کارزار جدي انتخاباتي شوند که داراي يک يا چند گزينه صددرصد اصلاح طلب باشند. در غير اين صورت بايد از گزينه متوسط غيراصلاحطلب حمايت کنند که در آينده نميتوانند از عملکرد وي حمايت کنند. برخي اصولگرايان در انتخابات مجلس يازدهم عنوان کردند رأي نفر اول ليست اصلاحطلبان حدود 60 هزار نفر بود. اين در حالي است که اين آمار واقعي نيست و اگر کانديداي اصلاحطلب ردصلاحيت نميشدند و جريان اصلاحات با تمام قوا در انتخابات حضور پيدا ميکرد شرايط به شکل ديگري رقم ميخورد. بنده اميدوارم نهادهاي نظارتي مبناي انتخابات آينده را براساس برابري جريانهاي سياسي قرار بدهد و رويکردي در پيش نگيرد که تنها يک جريان سياسي بتواند در انتخابات حضور موثر داشته باشد.اگر موضوع حصر حل شود و شرايط براي رئيس دولت اصلاحات مهيا باشد که در عرصه سياسي کشور حضور فعالتر و موثرتري داشته باشد ميتوان به حضور موثر اصلاحطلبان و پايگاه اجتماعي آنها در انتخابات اميدوار بود. امروز فضاي کشور نياز به گشايش سياسي دارد.
اين گشايش سياسي چگونه ميتواند اتفاق بيفتد؟
اگر فضا براي فعاليت همه جريانهاي سياسي فراهم باشد، برخي از زندانيان سياسي که به دليل اختلاف سليقه زنداني شدهاند آزاد شوند و از سوي ديگر فضاي بيشتري در اختيار رسانههاي متعهد قرار گيرد ميتوان به حضور گسترده مردم در انتخابات اميدوار بود. در ماجراي کرونا بسياري از زندانيان به مرخصي رفتند يا آزاد شدند و ما شاهد واکنشهاي مثبتي از سوي جامعه بوديم. سوال اينجاست که حتما بايد کرونا باشد تا زندانيان آزاد شوند؟ متأسفانه برخي نهادها به جريان اصلاحات بهعنوان يک جريان رقيب نگاه ميکنند. اين در حالي است که اين نوع نگاه صحيح نيست و جريان اصلاحات بخش لاينفک نظام است.اگر به شاخصهاي دولتهاي پس از انقلاب دقت کنيم متوجه ميشويم که شاخصهاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي در دولت اصلاحات از همه دولتها بهتر بوده است. به همين دليل نيز امروز برخي از اقشار جامعه به دولت اصلاحات به عنوان يک آرزو نگاه ميکنند.در شرايط کنوني اصلاحطلبان نسبت به گذشته واقعگراتر شدهاند. اين واقعيتگرايي نيز به جريان اصلاحات کمک ميکند حضور موثرتري در صحنه سياسي کشور داشته باشند.
آيا خالي کردن صحنه سياسي کشور توسط اصلاحطلبان و فقدان انگيزه کافي براي فعاليت سياسي شرايط را براي حضور دولتي فراهم نميکند که کشور را يک گام به عقب ببرد؟
لزوما خير. اگر موانع خارجي از بين برود پس از دولت آقاي روحاني اگر هر دولت ديگري روي کار بيايد ميتواند با شتاب بيشتري مشکلات را حل و توسعه کشور را تسريع کند. بنده معتقدم تنها اصلاحطلبان قرار نيست کشور را جلو ببرند. جريان معتدل اصولگرايي نيز از اين پتانسيل برخوردارند. البته بايد بين اصولگرايان معتدل و راديکال تفاوت قائل شد.امروز يکي از مهمترين مشکلات کشور حضور تندروها در هر دو جريان سياسي است. همانطور که آقاي هاشمي عنوان کرده کشور بايد خود را از ويروس تندروي دور کند و اجازه ندهد تندروها در تصميمگيريهاي کشور نقش محوري داشته باشند. در کشورهاي مختلف هنگامي که يک جريان قدرت را به دست ميگيرد جريان رقيب از همه امکانات خود براي چوب لاي چرخ گذاشتن دولت استفاده نميکند و در مقاطعي که دولت نياز به کمک دارد به اين کار مبادرت ميکند. اين درحالي است که در ايران اين وضعيت وجود ندارد و هر جرياني که قدرت را به دست ميگيرد توسط جريان مقابل تخطئه ميشود. به عنوان مثال در دوره چهارم شوراي شهر تهران اصولگرايان در کنار اصلاحطلبان مديريت تهران را برعهده داشتند که نمونه مناسبي از همکاري دو جريان سياسي به شمار ميرفت.اقدام مهمي که امروز اصلاحطلبان بايد انجام دهند اين است که خود را در يک رويکرد جدي به حاکميت نزديک کنند و ملاقاتها و جلساتشان را با رهبري افزايش دهند. امروز ديگر آقايهاشمي حضور ندارند که با حاکميت چانهزني کنند و مشکلات را به رهبري دقيق منتقل کنند. به همين دليل اصلاحطلبان بايد رويکرد نزديک شدن به حاکميت را در پيش بگيرند و تلاش کنند با چانهزني شرايط را براي حضور موثر خود در انتخابات آينده فراهم کنند.