گفتوگوی داغ با علیمراد جعفری:
ماجرای «متقی کاشانی» و «علیمراد جعفری» و اختلافش با «خورشیدی» / تاجگردون دستور داد تا برادران شهیدم را زندانی کنند / عبور از تاجگردون
صادق الهینژاد
20 خرداد 1397 ساعت 11:53
مرحوم آیت الله متقی کاشانی قبل و بعد انقلاب سعی میکرد مسائل اعتقادی و سیاسی مردم را بالا ببرد یک وقت ساواک از وی خواسته بود که برای شاه دعا کند و در غیر اینصورت اجازه ماندن در شهر را به ایشان نمیداد که ایشان علیرغم بیماری و گرمای شدید در گچساران تن به خواسته آنان نداد.
علیمراد جعفری نماینده اسبق گچساران و باشت، از مدیران شرکت نفت و از چهرههای معروف اصولگرای گچساران میباشد، با او گفتوگوی صورت گرفته که از نظر خوانندگان میگذرد؛
دسترسی به نماینده دور هفتم مجلس شورای اسلامی در گچساران و باشت اصلاً کار سختی نیست کافی بود تا فقط با موبایلش تماس بگیریم بر خلاف بسیاری از سیاست ورزان امروز گچساران، اصلاً هیچ دیوار و نایبی برای ملاقات ندارد وقتی با ایشان تماس گرفتیم بعد از چند بوق جواب داد. بسیار با صفا و صمیمی صحبت میکرد. زیاد اهل مصاحبه نیستند ولی با اصرار خبرنگار ما، حاج علیمراد جعفری قول و قرار یک مصاحبه حضوری در گچساران را داد.
زمانی که برای مصاحبه راهی گچساران شدیم در مسیر امار ایشان را از یکی همکاران سابقش در مجلس گرفتیم برجستهترین خاطرهای که ایشان از حاج علیمراد جعفری در ذهن داشت همان بیست و پنج دقیقهای معروفی بود که جعفری مجلس شورای اسلامی را به خاطر درگیری با یکی از سرشاخهها واردات قاچاق در مملکت تعطیل کرد. شاید با قاطعیت تمام بتوان گفت هیچ کسی در گچساران پیدا نشود که به اندازه جعفری تاریخ زنده مبارزات سیاسی و اجتماعی در این شهر و استان باشد. در این گفتگو حاج علیمراد جعفری از روضههای محسنی اژهای قبل از انقلاب در روستای مارین تا شروع مبارزاتش در دانشسرا گفت. ایشان از دستفروشی روزنامه جمهوری اسلامی تا خرید ملک برای دفتر حزب جمهوری اسلامی و دکه روزنامه فروشیای که ۹ شهید تقدیم جبههها کرد میگوید که دونفر از این شهدا برادرانش هستند . در صحبتهایش ارادت عجیبی به مرحوم نبی زاده موج می زند. جعفری فراز و فرودهای زیادی در زندگی تجربه کرده است. برخلاف بسیاری از سیاسیون گذر زمان هنوز نتوانسته است رنگ پشیمانی و ندامت بر تصمیمات و فعالیتهای گذشته او بنشاند ایشان با تمام وجود از گذشتهاش و عملکرد انقلابیاش دفاع میکند و هنوز انها را بهترین تصمیمات ممکن میداند. حاج علیمراد جعفری با ما از تاریخچه و جریانات حزب جمهوری اسلامی و رابطه نزدیکش با شهید بهشتی و دیدارهایش با آیت الله خامنهای در آن دوران و نمره قبولی به عملکرد موحد در گچساران و ظلمهای که به مرحوم حاج اقا متقی امام جمعه اسبق گچساران روا داشتند میگوید. همه و همه این موارد برگهای از تاریخ سیاسی و اجتماعی گچساران بوده که در این گفتگو با حاج علیمراد جعفری از آنها صحبت به میان امده که در زیر بخش اول از این گفت وگو آورده میشود:
باتوجه به سوابق فراوان شما نیازی به معرفی نیست ابتدا از سوابق مبارزاتی خودتان در قبل از انقلاب بگویید؟
سال ۱۳۵۰ در گچساران مبارزات خود را همراه با دیگر برادرانی از جمله مرحوم نبی زاده و بسیاری از عزیزان در یاسوج و قم شروع کردیم.
یادم هست که در دانشسرای مقدماتی گچساران بودیم که یک شب در زمین ورزشی دانشسرا بحثی را مطرح کردیم که رئیس وقت دانشکده ما را فراخواند.
سن و سالمان کم بود اما خدا را شکر در ارتباط با آن قضایا نه توانست از ما حرف بکشد و نه ما لو دادیم.
در این مبارزات شاخصترین افرادی که شما را همراهی کردند چه کسانی بودند؟
مرحوم نبی زاده و حاج ذوالفقار صابری که الان در قم هستند، حاج عبدالله صابری برادر ایشان مرحوم آیت الله ملک حسینی و عموی بنده مرحوم آیت الله جعفری که در همه احوالات با هم بودند در روستای ما دیل مرتب رفت و آمد داشتند.
……و شما هم مصممتر شدید؟
سال ۵۴ که تازه فارغ التحصیل شدم بجهت اینکه روستای دیل بیشترین جمعیت دانش آموز روستایی استان را دشت علاقه زیادی داشتم در آنجا تدریس کنم اما به دلیل فعالیتهای انقلابی که داشتم آقای بهیرایی رئیس وقت اداره آموزش و پرورش شهرستان گچسازان به من گفت تا من هستم اجازه نخواهم داد که در روستایت دیل تدریس کنی همان سال من را به روستای اسپر که بعد از روستای دیل بود فرستادند، سال دوم من را به روستای نازمبراکان، شامبراکان فرستاد ما هم از نظر تشکیلاتی تیم مامور بودیم که از سمت بهبهان با هزینه شخصی و یکدستگاه موتور سیکلت که داشتم نوارها و اطلاعیهها را به گچساران بیاوریم در این راه شهید بلادیان هم من را همراهی میکردند.
مردم روستای اسپر در جریان هستند که خانه ما را در روستای دیل ساواک تفتیش نمود.
شهید بلادیان هم با شما بود اما اسمی نیاوردید؟
بله متاسفانه فراموش کردم شهید بلادیان بود، آقای خواجویان هم بودند.
و … حاج بهرام تاجگردون هم به نظر میاید از قلم افتاده باشد
حاج بهرام تاجگردون در ارتباط با ریش و سربازی یک سری استقامتهایی داشت اما در ارتباط با مبارزات و تیم ما حضور نداشت، شهید کرامت ایزدپناه به دیل میآمدند و همراه با مرحوم نبی زاده و من از طریق اطلاعیههایی که شهید ایزپناه از اصفهان به یاسوج و سپس به دیل میآوردند ما تشکیلاتی در روستاههای اطراف پخش میکردیم.
موازی با تیم شما تیمهای دیگری هم بودند؟
بله تیم احمد خورشیدی هم کار میکردند در این تیم اقای عبدالله صابری محوریت داشتند و شهید بشارت نقش مهمی داشتند.
قضیه اختلافات شما و با جریان متصل به احمد خورشیدی چه بود؟
آن زمان اختلاف نبود منتها هم شناخت نداشتیم و هم تاکتیک بود میخواستیم تعداد تیمها زیاد و افراد تیمها کم باشند تیمها بیشتر بود تا فعالیتها بیشتر به چشم بیاید و اگر گروهی لو رفت بقیه گروهها باشند.
روزی که در گچساران به مردم مستقیم تیراندازی شد شما چه نقشی داشتید؟
آن روز من نبودم و کلاً خارج از گچساران حضور داشتم.
از آیت الله متقی کاشانی امام جمعه فقید گچساران بگویید؟
مرحوم آیت الله متقی کاشانی قبل و بعد انقلاب سعی میکرد مسائل اعتقادی و سیاسی مردم را بالا ببرد یک وقت ساواک از وی خواسته بود که برای شاه دعا کند و در غیر اینصورت اجازه ماندن در شهر را به ایشان نمیداد که ایشان علیرغم بیماری و گرمای شدید در گچساران تن به خواسته آنان نداد.
در این اواخر آیت الله متقی کاشانی از طرف برخی افراد مورد ظلم قرار گرفت شما در جریان هستید؟
من و آقای نبی زاده منحصر به فردترین دوستان مرحوم متقی بودیم و به نوعی محرم اصرار هم بهحساب میآمدیم، ما با تمام وجود از ایشان حمایت میکردیم یادم میآید سال ۶۵ فرماندار وقت کلاس تفسیر قران مرحوم متقی را تعطیل کردند، آقای متقی قهر کردند و به قم رفتند شهر فضای بسیار ملتهبی را تجربه کرد.
... و اقدام شما؟
من آقای نبی زاده ۲ اتوبوس تهیه کردیم که همراه با مردم به قم سفر کنیم و در دیدار با علما بخواهیم که مرحوم متقی به گچساران برگردد اتوبوس اول پر شد در حین سوار شدن دومین اتوبوس متوجه شدیم که برای مردم در اتوبوس اول وحشتی به وجود آوردند که مردم از ترس اتوبوس را خالی کردند و نهایتاً ما با یک اتوبوس رفتیم که اتفاقاً موفق شدیم آقای متقی را دوباره به گچساران بیاوریم.
شما چه کمکی به مرحوم متقی کاشانی کردید؟
ما نقش حیاتی داشتیم عدهای رفته بود نزد مرحوم آیت الله ملک حسینی که ایشان توان کار کردن ندارد و حتی یک سری تهمتهای زشت در رابطه با بیماری ایشان زدند.
مرحوم آیت الله ملک حسینی در تهران به منزل ما تشریف آوردند ما یک مقدار گلایه آقای متقی را نزد ایشان کردم گفتم آقای متقی کاشانی از اولین کسانی بود که برای شما تبلیغ میکرد و سابقه قبل از انقلاب و فعلی برای همه روشن است
آیت الله فرمود یک سری حرفهایی زدند ما باید چکار کنیم من گفتم شما نامهای بنویسید برای سید رضا تقوی دبیر مرکزی امامان جمعه سراسر کشور البته قبل از آن ما با آقای سید رضا تقوی به خاطر آقای متقی درگیر شدم، گفتم اگر میخواهید امام جمعه را عزل کنید محترمانه عزل کنید.
خب به آقای تقوی هم خیلی حرف زده بودند که بعد از ۶ ماه آقای تقوی گفتند همه حرفهای شما درست بود.
در گچساران شاهد یک حرکت خام و نا پخته که به نفع مردم و نظام نبود بودیم آقای متقی ۳۰ سال به این مردم خدمت کرد بعد هم نتوانستند جایگاه و موقعیت آقای متقی را حفظ کنند.
چه کسانی به دنبال تخریب مرحوم متقی کاشانی بودند و هدف چه بود؟
نمیخواهم نام ببرم اما معلوم بود که در چه زمانی این اتفاقات رخ داد آن افراد مشخص بودند و مشخص هستند، و هدف هم مهندسی جاده صاف کنی برای انتخابات برنامه ریزی کرده بودند، احساس میکردند وجود آقای متقی برای مردم انقلابی سنگر مهمی است.
شاید چون احساس میکردند که آقای متقی از شما حمایت میکند؟
اتفاقاً آقای متقی اینقدر انسان مخلصی بود که همیشه مسایل شرعی را رعایت میکند بله میدانستند که من و آقای نبی زاده نزدیکترین فرد به ایشان بودیم و با تمام وجود در خدمت ایشان بودیم ، اما متاسفانه با این حرکت شهرستان ضربه بزرگی متحمل شد.
انقلاب پیروز شد چه اتفاقی افتاد که همه نیروها در حزب جمهوری گرد هم بیایند؟
سیاست کشوری به اینگونه بود که به تبع آن در گچساران نیز به این شکل شد.
هسته مرکزی حزب جمهوری اسلامی گچساران در ابتدای شکل گیری چه کسانی بودند؟
هسته اولیه مرحوم شهید بشارت، مرحوم نبی زاده، آقای صابری و من بودیم که بعد مرحوم نبی زاده دبیر حزب و من قائم مقام حزب شدم، یادم میاید ما یک کانکس کنار مسجد صاحب الزمان داشتیم که همه دارایی کانکسی یک پنکه بود در آن هوای گرم به خاطر عشق و علاقهای که داشتیم فعالیت میکردیم
من دوخاطره از مقام معظم رهبری و شهید بهشتی برایتان بگویم.
بفرمایید
یک وقت ۱۰ روز قبل از شهادت آقای بهشتی ما یک وقتی از شورای مرکزی حزب گرفتیم که هدف اصلی دیدار با شهید بهشتی بود علاقه خاصی به ایشان داشتم کنار ایشان نشستم به من گفت که ۵ دقیقه برای بیان نظرات وقت دارید همه بزرگان نظام بهجز امام راحل و احمد آقا حضور داشتند، بعد از ۴ دقیقه صحبت کردن که یک گزارش تشکیلاتی از منطقه استان و جنوب ارائه دادیم، که مرحوم بهشتی سوالی در رابطه ساواک و منافقین سوالی پرسید و فرمود سند دارید که گفتم بله گفتند جایی مطرح نکردید گفتم نه به دلایل جبهه و عدم سواستفاده منافقین بود منافقین در منطقه دنبال سو استفاده بودند.
میشه اسامی آنها را ذکر کنید.
-خیر
افراد سرشناس شهرستان در این لیست بودند؟
بله
خاطرهتان را ادامه دهید.
شهید بهشتی خیلی خوشحال شدند گفتند ده دقیقه دیگر وقت دارید یادم میاید در اولین فرصت وقت ۱۰ دقیقهای از ایشان تقاضا کردم که مردم شهر گچساران مشتاق حضور شما در شهرشان هستند که ایشان فرمودند چشم چشم چشم، که متاسفانه تقدیر ننشد و منافقین ما را از حضور ایشان محروم کردند.
من و مرحوم نبی زاده مسئول توزیع روزنامه جمهوری اسلامی که در آن زمان ارگان حزب بود بودیم به خاطر اینکه دست ما نرسد و اگر هم برسد دیر موقع برسد تقریباً اکثر مواقع روزنامهها خیس میکردند و به ما تحویل میدادند.
چه کسانی اینکار را انجام میدادند؟
کسانی که مریض بودند – ما روزنامه را به خانه میبردیم و با پنکه روزنامه را دونه به دونه خشک میکردیم و فردای آن روز روزنامهها را به دکهای که در اختیار داشتیم و مدارس برای فروش میبردیم که بعد از مدتی ۱۰۰ هزار تومان در آن زمان از فروش روزنامه درامد کسب کردیم، این پول را در بانک گذاشتیم میتوانستیم بهترین خانه و گچساران را در آن زمان با این پول برای خودمان خریداری کنیم، اما آن پول را برای خدمت به مردم صرف ساختن تشکیلات حزب جهت خرید یک ساختمان در فلکه قدس کردیم.
بعدها آن ساختمان به دانشگاه آزاد و کلینیک پزشکی تبدیل شد این ساختمان به لحاظ تشکیلاتی در جنوب کشور منحصر به فرد بود که بعدها وقف دانشگاه آزاد کردیم.
حزب چندین مغازه در خیابان هلال احمر جلوی ساختمان دانشگاه آزاد داشت که الان هم هست که اگر من و مرحوم نبی زاده میخواستیم یکی از آنها را برداریم به لحاظ مالی تاثیرات زیادی در زندگی برای ما داشت که همه آنها به دانشگاه آزاد واگذار شد.
خیلی از جوانهای دانشجو شهرستان و دیگر شهرستانهای اطراف در این ساختمان مشغول تحصیل شدند اما هیچ وقت نگفتم که ما وقف کردیم.
با مرحوم نبی زاده تصمیم گرفتیم از مقام معظم رهبری که آن زمان دبیر حزب بودند برای ساختمانی که با آن ۱۰۰ هزار تومان شروع کرده بودیم اذن بگیریم، دقیقاً روزی که بنی صدر مرحوم صیادشیرازی را عزل کرد خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم گفتیم میخواهیم تشکیلاتی در جنوب کشور ایجاد کنیم، رهبری فرمودند از نظر مالی در مضیقه هستیم و ما نمیتوانیم کمکی به شما کنیم، گفتیم نیازی به کمک مالی نداریم با کمک مردم تشکیلات را بنا میکنیم آن زمان ۵ هزار تومان میدادند ما حتی آن ۵ هزار تومان را هم نگرفتیم.
گفتیم که ما آمدیم از شما اذن بگیریم حضرت آقا خیلی خوشحال شدند و گفتند ما از این تشکیلات بسیار خرسند خواهیم شد.
بعد از اینکه فضای انقلاب فروکش کرد اختلافات و جنگ قدرت در حزب جمهوری اسلامی شروع شد تحلیل شما چیست؟
ببینید دستهای پیدا و پنهان در همان حزب مرکزی وجود داشت مقام معظم رهبری فرمودند اختلافات را نزد مردم و دولت نبرید
که متاسفانه برخی از دوستان گوش نکردند اختلافات را نزد دولت و مردم بردند که مردم ضرر کردند.
در گچساران اختلافات وجود داشت اما بشدت دیگر شهرهای کشور نبود.
کسانی که در گچساران از حزب جمهوری اسلامی مسئولینت گرفتند چه کسانی بودند؟
معمولاً در آن زمان بحث این وجود نداشت که هر کسی در حزب است باید مسئولیت داشته باشد ما سعی میکردیم شایسته سالاری ولو از دیگر شهرها ایجاد شود یک فرماندار حزبی منصوب نکردیم شاخص انتخاب ما حزب نبود.
بگذارید در ارتباط با جنگ هم برای شما بگویم، ما یک دکه روزنامه فروشی در گچساران داشتیم که ۹ شهید از آن دکه تقدیم انقلاب شد ۲ شهید به نامهای شهید محمد شفیع جعفری و شهید مرتضی جعفری برادران من بودند شهید صالح اشکو، شهید فرود پناهی، شهید شرافتی هم از این دکه جان خودشان را تقدیم انقلاب کردند.
در این بین حاج زواره کاییدی که الان جانباز هستند برای این دکه خیلی زحمت کشید و نقش کلید داشت.
به کارنامه خودتان در حزب و جنگ چه نمرهای میدهید؟
واقعاً خدا میداند که آنچه که در توان داشتیم در دفاع مقدس کوتاهی نکردیم اکثر عملیاتها حضور داشتم کربلای ۴ شیمیایی شدم، عملیات رمضان زخمی شدم.
آقای تاجگردون چندی پیش عکسی از سردار علی فضلی در کنار خود و در فضای مجازی منتشر کرد آیا ایشان در جبهه حضور داشتند؟
بله حضور داشتند یکبار در حین سرکشی با آقای متقی کاشانی در جبهههای جنگ ایشان در در والفجر مقدماتی دیدم.
اخوی ایشان که شهید شهید احمدرضا تاجگردون بودند با ما رفاقت داشت و به حزب رفت و آمد داشتند.
آقای تاجگردون با حزب و صف مبارزات قبل از انقلاب حضور داشتند؟
خیر سن ایشان اقتضا نمیکرد.
در بخش بعدی مصاحبه صحبتهای علیمراد جعفری در خصوص انتخابات عملکرد نمایندگان گچساران و چگونگی فعالیت حزب در انتخابات گچساران و برخی دیگر از اختلافات را خواهید خواند.
از جمله:
اکثر نیروهای انقلابی در دور اول از آقای بهرام تاجگردون حمایت کردند اما وقتی به مجلس رسید اختلافات شروع شد.
از بهرام تاجگردون درخواست کردیم که برای حل اختلافات نشست داشته باشیم در جواب گفت هر کسی با من کار دارد به مسجد بیاید.
به دستور تاجگردون دو برادر شهید من بازداشت شدند.
عملکرد موحد در زمان نمایندگی گچساران خیلی خوب بود.
دلیل ابطال انتخابات دور ششم مجلس تقلب و تخلفات مکرر بود.
روز تشییع جنازه مرحوم نبی زاده من و آقای باهنر در رابطه با انتخابات صحبت نکردیم.
مرحوم نبی زاده را بایکوت کردند.
مسعود حسینی پیشنهاد من و دو نماینده دیگر استان برای سکان استانداری بود.
تعامل من با آقای هدایت خواه تداوم پیدا نکرد.
در زمان نمایندگی و انجام آن همه فعالیت یک اشتباه بزرگ داشتم
خیلی از کارهایی که الان تبلیغ میشود را من نهایی یا به مرز اتمام نزدیک کرده بودم.
برای شهرستان شدن باشت سنگ تمام گذاشتم.
در صورتی با دوستان روی یک میز مینشینم که نیت همدلی صادقانه باشد.
کسانی که در غائله دیل شرکت داشتند همانهایی بودند که به خود تاجگردون رای دادند.
حضور من در جلسه بیدکیها در شیراز با تاجگردون برای حمایت از ایشان نبود.
-------------------------------
گفتوگو از صادق الهی
کد مطلب: 400620