کبنا گزارش میدهد
رنج مادری به روایت «بی بی صبرگل» / پسرم را اعدام نکنید!
5 دی 1399 ساعت 18:52
وی با نگاه مهربان و چشمان گریان میگوید: مجید پسر کوچک و دردانه من است، ۱۱ سال است در زندان است. تا سه سال پیش در زندان به ملاقات وی میرفتیم ولی وقتی شرایط پیری و زود رنجی مرا دید بمن اصرار کرد که دیگر به ملاقاتم نیاید تا با درد و عذاب من رو به رو نشود.
صیاد خردمند: در روان شناسان اجتماعی نظریهای با عنوان «از خودگذشتگی بیمارگونه» حرف میزنند؛ این نظریه در مورد مادران قوم لر به خوبی صدای میکند، مادرانی که بعد از تولد فرزند و حتی بعد از بلوغ او زندگی شخصی و علایق خود را کنار میگذارند و خود را وقف فرزندانشان میکنند. این مادران تا جایی در نقش مادری فرو میروند که به مرور بقیه نقشهای خود را به کل از دست میدهند و هویت و کارکردشان وابسته به حضور فرزند میشود.
مادران رنجور، فرتوت، غمگین و تنها که عمر خود را صرف فداکاری برای فرزندان ساختهاند.
بی بی صبرگل یکی از این مادرهاست. و این روزها خبر از اعدام قریب الوقوع پسر کوچک و دردانهاش آوردهاند.
«بی بی صبرگل» که دستان پینه بسته و چهره سوختهاش به جای زبان با شما حرف می زند میگوید خبر اعدام پسرم را برای آوردهاند! وی ساکن روستای «بی منجگان» از از توابع بخش مرکزی شهرستان کهگیلویه است.
مجید پسرش، متولد ۱۳۶۵ در ۲۴ سالگی به علت دعوایی خانوادگی محکوم به اعدام شد و این روزها خبر از قرنطینه قبل از اعدام دادهاند. قریب به یازده سال است به اتهام قتل بهترین سالهای زندگانی خود را در زندان، سپری کرده است،
بعد از اعلام این خبر مادر وی «بی بی صبرگل» خود را بیپناه و بیکس میداند.
بی بی «صبرگل» از عمق جان فریاد بر میآورد، چین و چروک چهره مادرانهاش از رنج و ملال روزگار میگوید، از فقر، سختی، تنگدستی و تلخیهای سالهای سپری شده است.
این مادر از هرکس که صدایش را میشنود: عاجزانه درخواست کمک میکند! از هرکس که صدایم را میشنود تقاضامندیم جلوی اعدام پسر را بگیرید
این مادر زجر دیده آرام میشود چیزی مثل لالایی زیر لب زمزمه میکند و دوباره بغضش میترکد و... غم از چهرهاش میبارد. شروع به فریاد زدن میکند.
مادر مجید میگوید: یکسال پیش خانواده مقتول لطف کردند و به ما درخواست دیه به مبلغ 500 میلیون تومان را دادند اما خانواده ما توانی برای پرداخت آنرا ندارند و تنها امیدشان به دستان مردم است.
وی با نگاه مهربان و چشمان گریان میگوید: مجید پسر کوچک و دردانه من است، ۱۱ سال است در زندان است. تا سه سال پیش در زندان به ملاقات وی میرفتیم ولی وقتی شرایط پیری و زود رنجی مرا دید بمن اصرار کرد که دیگر به ملاقاتم نیاید تا با درد و عذاب من رو به رو نشود.
جمع آوری ۵۰۰ میلیون برای ما بسیار سخت است ما فقط توانستیم یه زمین پدری را ۵۰ میلیون بفروشیم.
این مادر سختی کشیده میگوید: امورات روزمره ما از طریق یارانه میگذرد و نه زمین یا دامی در روستا نداریم. در خانه سه پسر مجرد و بیکار دارم که شرایط سنی آنها از ازدواج نیز گذشته است و به سمت میان سالی رفتهاند. یکی از پسران ام چند سالی مبتلا به سرطان بوده و به دلیل شرایط سخت زندگی این موضوع را از ما پنهان کرده است و ما در ماههای اخیر متوجه این مساله شدهایم و در این بین نمیدانم درد کدام پسرم را به دوش بکشم یکی با سرطان دست و پنجه نرم میکند و دیگری در انتظار طناب دار است!
مخاطبان کبنانیوز میتوانند برای کمک به پرداخت دیه از طریق شماره کارت بانکی زیر اقدام کنند.
جهت پرداخت کمک و یاری؛
6273811057194000
بانک انصار/ یوسف ناصری
جهت تماس و هماهنگی؛
یوسف ناصری
09176627895
لیلابیژنی
09167881149
---------------------------------------------
گزارش: صیاد خردمند
کد مطلب: 428937