فیلم:
دیشموک؛ شهری در بنبست فراموشی
7 مهر 1397 ساعت 19:03
کشاورزی در دیشموک مکانیزه نشده؛ بیشتر زمینها سنگلاخ و شیبدارند و برای آبرسانی به مزارع هم باید پمپاژ انجام شود که مستلزم سرمایهگذاری دولتی و مشارکت مردمی است و این هر دو غایب!
مرد روستایی شاکی است و بعد از ردیف کردن قطاری از مشکلات و گرفتاریهای زندگی در روستایی محروم، میگوید: «چهل سال گذشت اما چهل دقیقه به فریاد ما نرسیدند.»
سخت مثل سنگ؛ روان مثل آب
اینجا آخرین نقطهی کهگیلویه و در مرز خوزستان است؛ برای خیلی از آدمهای اینجا، دیشموک، دورافتادهترین نقطهی جهان است. آدمهایی به سرسختی سنگ و به روانی آب رودها. جهان آنها را همین جنگلهای بلوط و سنگها و صخرهها تشکیل میدهند که همگی در محاصرهی کوههایی سرسخت گرفتار آمدهاند. تا آن دنیای دیگر، دنیای آباد و زمینهای هموار، دنیای ماشینها و کار و زندگی فاصلهای نیست اما برای دست یافتن به آنها باید از بنبست بیرون آمد.
بخش دیشموک از توابع شهرستان دهدشت (کهگیلویه)، در غربیترین نقطهی این استان و هممرز با استان خوزستان است. بر اساس سرشماری سال ۹۵ جمعیت شهر و ۸۶ روستای اطراف این شهر کوچک حدود ۲۱ هزار نفر است که کمتر از شش هزار نفر آن را جمعیت شهری و باقی را روستاییان تشکیل میدهند.
مردم این شهر عمدتاً از طریق کشاورزی و دامداری به روش سنتی روزگار میگذرانند اما به دلیل موقعیت جغرافیایی، این شهر با محرومیتهای شدیدی روبروست.
شهر کوچک دیشموک کمتر از شش هزار نفر جمعیت دارد و بیشتر مردم این منطقه در ۸۶ روستای اطراف آن زندگی میکنند.
زندگی در بنبست
اگر میخواهید معنا و اهمیت «راه» را عمیقاً درک کنید، دیشموک بهترین فرصت را در اختیار شما میگذارد! اینجا قلمروی حکومت «زاگرس» است و سنگ و صخره، پیادهنظامِ این حاکمِ سرسخت.
طبیعت کوهستانی منطقه بکر، دیدنی و بیاندازه هیجانانگیز است. هر طرف که چشم میگردانی، کوههای عظیم و درههای عمیق، چشمهها و رودهای بسیار و جنگلهای تماشاییِ بلوط است اما برای ساکنان منطقه این نگاه توریستی آب و نان نمیشود. برای این مردم کوهها و صخرهای خشن، سرسختانه بر سر راه آبادی ایستادهاند.
برای رسیدن به دیشموک از شرق و غرب و شمال، باید از جادههای صعبالعبور و خطرناک کوهستانی گذشت. فقدان راه دسترسی مناسب این شهر را در بنبست نگهداشته و مانع اصلی عدم توسعه همین است. با وجود منابع طبیعی فراوان، آب، جنگلها، معادن و طبیعتی که میتواند مقصدی ایدهآل برای گردشگران باشد، نبود جادههای مناسب معضلی است که روی تمام این مواهب سایه انداخته است. گر چه فقر و محرومیت برجستهترین شناسهی استان کهگیلویه و بویراحمد است اما در همین استان، دیشموک جزء محرومترین مناطق است.
در میان کوهها و درهها،مساحت بسیار اندکی از زمینها مسطح و برای کشاورزی مناسبند اما این زمینها هم به علت نبود جادههای مناسب ارتباط ضعیفی با بیرون روستا دارند.
حسن امیریان، بخشدار دیشموک با اشاره به این که این شهر دورترین نقطه به مرکز استان است، میگوید این فاصله و محصور بودنش اساسیترین مشکل منطقه است. چهار رودخانهی پر آب گندمکار، لیراب، آجم و رود فاتق در این منطقه جاریاند و دهها چشمهی آب معدنی از دل کوه بیرون میریزد. دیشموک به قول امیریان «سرزمین آب و آبشارهاست؛ سرزمین رودخانههاست» از طرفی هزاران هکتار زمین قابل کشت و صدها هکتار باغ در منطقه وجود دارد اما نبود جاده و دشواری دسترسی سرمایهگذاری در این منطقه را نامعقول کرده است.
امیریان میگوید برای حل مشکلات منطقه باید بودجه و اعتبارات ویژهای برای منطقه در نظر گرفته شود: «خیلی از مشکلاتی که ما داریم با عزمی استانی و ملی در کوتاهمدت برطرف میشود و با اعتبارات جزئی شهرستانی کاری از پیش نمیرود.»
در امان خدا تا بهار بعد!
بخشدار دیشموک میگوید یکی از بزرگترین معادن نیترات کشور در این منطقه است و میتواند سبب اشتغالزایی در منطقه شود اما هنوز راه درازی تا فعال شدن آن باقی است؛ چرا که «مهمترین مشکل منطقه محصور بودن و در بنبست قرار گرفتن آن است. راههای نامناسبی که داریم سرمایهگذاری در هر زمینهای را با دشواری روبهرو کرده است.»
دیشموک از نظر راههای دسترسی اوضاع مناسبی ندارد. سه جادهی اصلی هست که به این شهر منتهی میشوند؛ یکی از سمت دهدشت، یکی از سمت خوزستان و دیگری از سمت چهارمحال و بختیاری. فصل مشترک همهی این جادهها عرض کم، پیچ و خم زیاد و کوهستانی بودن آنهاست که دسترسی مردم به شهرهای اطراف را به خصوص در فصل زمستان با دشواری همراه میکند. در جایی که جادههای اصلی شهر چنین وضعی دارند دیگر از جادههای روستایی و محلی نباید توقع زیادی داشت. به گفتهی امیریان از میان ۸۶ روستای بخش دیشموک جادههای ۱۰ روستا مشکلات جدی دارند؛ به طوری که تنها با خودروهای شاسیبلند، آن هم به سختی، امکان تردد در آنها وجود دارد. جادههایی که با بارشهای زمستانی کاملاً از دسترس خارج میشوند و ارتباط روستاها با بیرون کاملاً قطع میشود.
معضل راههای صعبالعبور تنها مختص روستاها نیست و جادههای مواصلاتی دیشموک به شهرهای اطراف هم با عرضِ کم، شیبهای تند و پیچهای خطرناک، ارتباط با بیرون شهر را دشوار و شهر را سرمایهگریز کردهاند.
امیریان در این باره میگوید: «این حقیقتاً مهمترین مشکل ماست. هم مردم به مرکز شهر دسترسی ندارند و هم ما به عنوان مدیران بخش برای خدماترسانی به روستاها با مشکل مواجهیم؛ به ویژه برخی روستاهای ما در حوزهی آجم و رودریش و سرتنگ لیراب بعد از بارشهای پاییزی ارتباطشان قطع میشود و در واقع به امان خدا سپرده میشوند تا بهار سال بعد.»
او میگوید برای تمام جادههای شهر و روستا برنامههایی در دست است و معاون وزیر راه و معاون وزیر نفت در سفری که به منطقه داشتهاند، قول دادند اعتبار لازم برای احداث جادههای دو روستا را تأمین کنند. گر چه تا امروز در عمل کاری صورت نگرفته است. به گفته امیریان در سال ۹۶ تنها ۱۴ کیلومتر از جادههای سه روستا آسفالت شده است و «هنوز تا داشتن راههایی مطلوب فاصله داریم.»
باز آمدم از چشمهی خواب، کوزهی تر در دستم!
زندگی زیباست؛ شاید. اما رویاگونه، نه! همیشه آوردن آب از چشمه به قشنگی این شعر سهراب سپهری نیست. آن هم زمانی که در یک روستای دورافتاده و محروم زندگی کنید و ناچار باشید در روز چند برای برای تأمین آب آشامیدنی و مصرفیتان کنار رودخانه بروید و دبههای بیستلیتری را پر از آب کنید و با الاغ به خانه بیاورید.
تعدادی از روستاهای اطراف دیشموک آب لولهکشی ندارند و آوردن آب از رودخانه یکی از کارهای هر روزه زنان و دختران روستایی است.
آقای بخشدار میگوید برای حل مشکل آب در روستاهای اقدامات مؤثری انجام شده اما هنوز چند روستا هستند که به شکل «سنتی» از چشمه آب میآورند. در روستاهای «سرتنگِ لیراب» و «پاتاوهی آجم» و «حیدریِ آجم» هنوز شبکهی آبرسانی احداث نشده و روستای «پای پره» نیاز به گسترش شبکه دارد. دو روستای «سرگچ» و «رودسِمه» هم به شبکهی آبرسانی متصل شدهاند اما در سفری که ما به این روستاها داشتیم خبری از آب آشامیدنی نبود که بخشدار دیشموک در این باره گفت مشکلی در شبکه به وجود آمده که برطرف خواهد شد.
تهیهی زغال از چوب بلوط یکی از راههای درآمد روستاییان است اما این کار غیر قانونی است و نمیشود روی آن حساب خاصی باز کرد!
در کنار اینها فقر شدید به روستاییان اجازه نمیدهد که به محض اتصال به شبکهی آبرسانی یا برق، از این نعمت بهرهمند شوند. قریب به اتفاق خانههای روستاهای محروم این منطقه حتی سرویس بهداشتی و حمام ندارند. با این حال یک طرف این قضیه فقر فرهنگی شدید است. روستاییانی که خانههای خود را با سنگ و چوب که تنها مصالح ساختمانی در دسترسشان است بنا کردهاند، لزومی احساس نمیکنند که با همان مصالح در کنار خانه یک دستشویی یا حمام اختصاصی برای خانهی خودشان بسازند. دستشوییها بین چند خانه مشترک است و برای استحمام هم میروند سرِ چشمه! در یکی از روستاها که چند خانه کنار هم که از قضا قوم وخویش هم بودند، حمام نداشتند، گروهی از خیرین حاضر بودند یک حمام عمومی برای این چند خانه بسازند اما آنها به دلیل اختلافات فامیلی این پیشنهاد را نپذیرفتند و حمام کردن در رودخانه را ترجیح دادند!
اما مشکل آب آشامیدنی تنها مختص روستاهای دورافتاده نیست. آب شهری دیشموک هم بشدت شور و بدطعم است؛ بطوری که مردم شهر با دبههای بیستلیتری سراغ چشمههای طبیعی که از دل کوه میجوشد میروند و آب شربشان را تأمین میکنند. این در حالی است که دی ماه سال ۹۵ استاندار کهگیلویه و بویر احمد در دومین سفر کاروان تدبیر و امید به بخش دیشموک گفته بود مشکلات آب آشامیدنی شهر به زودی حل خواهد شد اما هنوز خبری نشده است.
سد آب یا سد توسعه؟
«سرگچ» یکی از محرومترین روستاهای دیشموک، آخرین روستای این بخش است که در ۲۵ کیلومتری مرکز دیشموک و در مجاورت محدودهی استان خوزستان قرار دارد و راه دسترسی بسیار ناهمواری دارد. جاده و آب مهمترین مشکلات این روستاست. پراکندگی خانههای این روستا که در امتداد یک دره واقع شده خدمات رسانی به آن را دشوار و بسیار پر هزینه کرده است.
اما این روستا با ۵۹ خانوار و ۲۵۹ نفر جمعیت باید تخلیه شود؛ چرا که درست در جایی قرار گرفته که قرار است در آن سد «بالیات» احداث شود؛ سدی که سالهاست قرار است احداث شود.
روستای «سرگچ» دورافتادهترین و محرومترین روستای بخش دیشموک است اما مسئولان سالهاست با وعدهی ساختهشدن سد «بالیات» که این روستا را زیر آب میبرد، از خدماترسانی به این روستا طفره میروند.
استاندار کهگیلویه و بویراحمد در همان سفر کاروان تدبیر و امید گفته بود مطالعات اولیهی این سد انجام شده و مجوز احداث آن نیز صادر شده است. به گفتهی سیدموسی خادمی این سد بیش از هشت هزار هکتار از زمینهای کشت دیم دیشموک را سیراب خواهد کرد. اما از سالها قبل و ظاهراً تا زمان شروع پروژه که مشخص نیست دقیقاً کی خواهد بود، مردم در مقابل درخواست هرگونه خدمات رفاهی و آموزشی حداقلی، با این جواب مواجه میشوند که اینجا محل احداث سد است و هزینه کردن برای آن منطقی نیست!
رودهای پرآب در محاصرهی باغهای خشکیده
تصور بیشتر ما از روستا جایی است خوش آبوهوا که پیشهی مردمانش کشاورزی و دامداری است. گندمزارهای وسیع و باغهای میوه در کنار رودها و چشمهها بخش جدانشدنی این رویای شیرینند. اما در دیشموک اوضاع به روال دیگری است.
با وجود رودخانههای پرآب و زمینهای وسیع و آبوهوای مطلوب اما کشاورزی و دامداری اینجا همچنان بشدت سنتی است و حاصل آن بیشتر از مصرف خود مردم نیست.
هفت هزار هکتار زمین کشاورزی در این منطقه وجود دارد که تمام آنها بصورت دیم زیر کشت گندم و جو است. در کنار آن ۳۸۰ هکتار باغ میوه هم هست که عمدتاً گردو، سیب، انگور، هلو و شلیل در آنها کشت میشود.
عادل محتشمینسب، مسئول مرکز جهاد کشاورزی بخش دیشموک، میگوید کشاورزی منطقه مکانیزه نشده و به همین دلیل نمیتواند زمینهی اشتغال و درآمدزایی مردم را فراهم کند. از آنجا که زمینهای کشاورزی در دامنهی کوه و در زمینهای جنگلی و سنگلاخی است، عملاً کشاورزی مکانیزه با دشواری روبروست. برای توسعهی دامداری هم طبیعتاً ابتدا باید کشاورزی را توسعه داد تا علوفه و خوراک دامها تأمین شود.
کشاورزی در دیشموک مکانیزه نشده؛ بیشتر زمینها سنگلاخ و شیبدارند و برای آبرسانی به مزارع هم باید پمپاژ انجام شود که مستلزم سرمایهگذاری دولتی و مشارکت مردمی است و این هر دو غایب!
به گفتهی محتشمینسب، در سال ۱۳۸۱ دفتر توسعهی مناطق محروم برای ۸۰ هکتار از اراضی باغی دیشموک طرح توسعهای در نظر گرفت تا از مهاجرت روستاییان جلوگیری شود. حدود شش میلیارد تومان در این طرح هزینه شد اما «از سال ۸۱ تا ۹۷ اعتبار بصورت قطرهچکانی تزریق و پروژه فرسایشی شد... طرح آبیاری قطرهای باغات هم که به پیمانکار واگذار شده بود، آن طور که باید و شاید انجام نشد و همین موجب نارضایتی کشاورزان شد.»
محتشمینسب میگوید: این پروژه مطالعهشده نبوده و به همین دلیل شکست خورده است. به گفتهی او در منطقهای که این طرح اجرا شده بود «حدود ۹۰ درصد کشاورزان به خاطر فقر، به شهرهایی اطراف مثل یاسوج یا شهرهای استان خوزستان مهاجرت کردهاند.»
او دلیل دیگر توسعه پیدا نکردن کشاورزی در این منطقه را معارضات ملکی و مشخص نبودن حدود و ثغور اراضی کشاورزان میداند که پیوسته محل اختلاف و دعوا بوده است. از سوی دیگر آبرسانی به زمینهای کشاورزی مستلزم سرمایهگذاری دولتی و مشارکت مردمی است. اما مردم این روستاها به دلیل فقر شدید امکان پرداخت این هزینهها را ندارند و در روند دریافت تسهیلات هم آن قدر اسیر کاغذبازی میشوند و کارشان طول میکشد که ترجیح میدهند عطای آن را به لقایش ببخشند.
برخی روستاییان که زمینهایشان در بستر رود واقع شده برنج کشت میکنند اما محصول آنها فقط کفاف مصرف خودشان را میدهد.
به گفتهی او دو راه حل اساسی برای محرومیتزدایی از کشاورزان این منطقه وجود دارد: اول آموزش کشاورزان و دوم افزایش خدمات و تسهیلات دولتی. کشاورزانی که در گذشته نهادههای دامی و کود و بذر و سموم مورد نیاز برای کشاورزی را با یارانهی دولتی تهیه میکردند با شرایط فعلی کشور و افزایش شدید قیمتها دیگر قادر به تأمین این نهادهها نیستند و عملاً به روش صدها سال قبل کشاورزی و دامداری میکنند.
محتشمینسب میگوید: «جهاد کشاورزی دیشموک کلاً سه نفر نیرو دارد که شامل من و دو همکار دیگرم است. با توجه به این که در پهنهبندی ما ۹۶ روستا زیر نظر این مرکز قرار دارد و در شرایطی که حتی یک خودرو در اختیار ما نیست، سرکشی به روستاها و رسیدگی به مشکلات کشاورزان بسیار دشوار است و نمیتوانیم کارمان را به نحو مطلوب انجام دهیم.»
بیشتر زمینهای کشاورزی روستاییان در سراشیبی تپهها و میان جنگلهای بلوط است. این عوامل از جمله موانع کشت مکانیزهاند.
او دربارهی مشکلات ناشی از عدم رسیدگی و تأمین اعتبار برای توسعهی کشاورزی میگوید: «در چند سال گذشته حداقل ۲۰ درصد باغهای منطقه به دلیل خشکسالی از بین رفته و شش یا هفت روستا به دلیل نبود امکانات اولیه مثل برق و جاده و امکانات آموزشی، کاملاً خالی از سکنه شده و اهالی زمینها را رها کرده و به سمت خوزستان مهاجرت کردهاند.»
جادههایی به آینده
شاهکلید همهی این گرفتاریها یک چیز است: راه. فقدان راهها و جادههای مناسب روستاها و تمام شهر را در انزوا فرو برده و امکان حملونقل و رفتوآمد را سلب یا دست کم دشوار کرده است. این معضل تنها دامن کشاورزی منطقه را نگرفته؛ تمام زندگی آدمهای اینجا - از ساخت و ساز گرفته تا آموزش و بهداشت - را تحت تأثیر قرار داده است.
نبود مدارس راهنمایی و دبیرستان در روستاها محصلان را ناچار میکند برای ادامهی تحصیل در مقطع بالاتر، با طی کیلومترها فاصله به شهر بروند اما همهی بچهها بخصوص دختران این بخت را ندارند. همین امر موجب ترک تحصیل و تغییر سرنوشت آنان میشود. گذشته از شیوع بیسوادی بین جوانان این منطقه، ترک تحصیل بیشترین و بدترین تأثیر را در زندگی دختران اینجا دارد.
در نقصان زیرساختهای آموزشی، برخی فعالان فرهنگی تلاش میکنند بخشی از عقبماندگی تحصیلی بچههای روستا را جبران کنند. اسماعیل آذرینژاد، روحانی جوانی است که در روستاهای محروم دیشموک از طریق ترویج کتابو کتابخوانی در زمینهی آموزش غیر رسمی تلاش میکند.
دخترانی که در سن پایین ناچار به ترک تحصیل میشوند به دلیل شرایط فرهنگی منطقه ناچار به ازدواج زودهنگام حتی در کودکی میشوند. پیامدهای مخرب این روند خود را در آمار «خودسوزی» زنان نشان میدهد. به دلیل شرایط دشوار رفتوآمد، بنزین مورد نیاز وسایل نقلیه در خانه نگهداری میشود و دخترانی که در کودکی ازدواج میکنند به دلیل تابآوری پایین، به محض بروز اختلاف و دعوای خانوادگی سادهترین راه برای خلاصی از این زندگی نکبتبار را در خودسوزی پیدا میکنند؛ بطوری که در سفر ما به یکی از روستاهای منطقه خبر خودسوزی یک تازه عروس دهانبهدهان میچرخید؛ در همان روستا چند هفته قبل نیز مادر سه فرزند جلوی چشم بچههای خردسالش خودسوزی کرده بود.
بدون شک بهترین راه خلاصی از این وضع اسفبار، در تحصیل، آموزش، و تغییر فرهنگی نهفته است که اینهمه، در گرویِ ایجاد راههای مناسب است؛ راههایی که لازمهی توسعه و مقدمهی رشد فرهنگی منطقه است.
همهی اینها که گفتیم و نوشتیم و پیشتر هم شاید گفتهاند و نوشتهاند، تنها گوشهای از محرومیتهای عظیم و غیر قابل درک این سرزمین است و به قول آقای بخشدار «محرومیتهای این خطه از ایرانزمین، بسی گستردهتر از آن است که رسانهها گزارش مینمایند.»
در نود گاز شهری و دشواری حمل و نقل سیلندرهای گاز، هزیم درختان بلوط اجاقهای مردم روستا را گرم میکند. کار جمعکردن و آوردن هیزم هم به پای زنان و دختران است.
آقای امیریان در پیامی که سال گذشته در پاسخ به وزیر آموزش و پرورش منتشر کرد، نوشته بود: «جناب وزیر، نهتنها مشکل مدارس بلکه همهی مشکلات این منطقه به علت فقدان راه مناسب است، ای کاش وزیر محترم راه و شهرسازی نیز به میدان آید و پاسخ دهد که مسئول آلام، رنجها و دردهای بیپایان این کهن دیارِ محروم چه کسی است؟»
-------------------------
گزارش: میثم خدمتی
کد مطلب: 403330