تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۴۱
کد مطلب : ۴۶۲۳۴۵
پیامدها و تحولات انتخابات دوازدهم مجلس در کهگیلویه و بویراحمد( قسمت هشتم)؛
بزرگواری میآید یا نمیآید؟
۰
کبنا ؛وقتی در زمستان ۱۳۹۴ سید علی محمد بزرگواری نماینده وقت کهگیلویه، بهمئی، لنده و چرام که البته این دو شهرستان آخری در دوره خود وی از بخش به شهرستان تبدیل شدند، بعد از دو دوره حضور در مجلس شورای اسلامی رسما اعلام کرد که در انتخابات دهم شرکت نخواهد کرد و عرصه را به جوانان خواهد سپرد؛ همه از آن حرکت به نیکی یاد کردند و چه آن زمان و چه بعدها این خداحافظی از قدرت به عنوان نشانهای از عدم تعلق و دلبستگی به قدرت در اذهان مرور میشد.
البته تردیدی نبود که بزرگواری در آن دوره شانسی برای موفقیت ندارد چرا که این احساس وجود داشت که موحد قصد بازگشت به صحنه را دارد. حتی اگر موحد نمیآمد عدل هاشمی پور در آن زمان شرایط بسیار خوب و مطلوبی داشت و شانسی برای سایر رقبا باقی نمیگذاشت.
بزرگواری در آن زمان نقطه مقابل هاشمی پور بود که در یک سخنرانی مدعی شد در امامزاده میرسالار(ع) قسم خورده است که هرگز در صحنه انتخابات حاضر نشود. ارزش کار بزرگواری بیشتر به آن بود که وی در قدرت حضور داشت و تصمیم به ترک آن یک تصمیم قابل ستایش بود.
اما بر غم این کنار رفتن و تأکید چندین باره آن توسط بزرگواری از سالها پیش همیشهی احوال گمانههایی از اینکه ممکن است بزرگواری خلف وعده نماید به میان میآمد. فعالیتهای سیاسی او و برخی مهمانیها بر این احتمال میافزودند. او خود آن فعالیتها را غیر سیاسی میدانست و برخی نزدیکانش آن فعالیتها را در ارتباط با نمایندگی در مجلس خبرگان رهبری میدانستند و مدعی بودند وی در حال گذراندن درس خارج فقه در قم است.
اما هر چه زمان گذشت آن احتمالات از گمانه به واقعیت نزدیکتر شد تا حالا اتفاقاً بزرگواری نه نمادی از ترک قدرت که نشانهای از اینکه دل کندن از قدرت سخت و تقریباً محال است باشد.
او که کنشگری غیر حرفهای در عرصه نوشتن و پست گذاشتن در فضای مجازی است چند وقت پیش و بعد از مطرح شدن احتمال بازگشتش مدعی شد که اگر از وی خواسته شود به انتخابات ورود کند مشکلی با این موضوع ندارد.
رابطه بسیار نزدیکی میان بزرگواری و عدل هاشمی پور در ظاهر وجود دارد و در طول سالهای گذشته کمتر پیش آمده است که بزرگواری مدعی هاشمی پور شود. اما در عوض او علیه موحد زیاد موضوعگیری داشته است. موضعگیریهایی که هر چند در یک دو سایت ضعیف وابسته به موحد پاسخهای تکراری داده میشوند اما موحد خود ترجیح میدهد پاسخی ندهد. و البته این رویه موحد در اکثر مجادلات در طول سالیان بوده است. ضمن آن که وی اساساً فرد توانمندی در حوزه اظهار نظر وایده نیست. و هیچ گاه و از هیچ تریبونی صدای وی صدای رسا و تأثیرگذاری نبوده است.
چه در آن زمان که کهگیلویه و گچساران یک حوزه انتخابیه مشترک بودند بزرگواری در آن حوزه ثبت نام کرد و توفیقی بدست نیاورد و چه بعدها که این دو شهرستان از هم جدا شدند و دو حوزه انتخابیه مستقل شدند وی در گچساران ثبت نام کرد و کمترین رای ممکن را بدست آورد. به همین علت وقتی وی در سال ۱۳۸۶ با توجه به فضای اصولگرایانه کشور به کهگیلویه بازکشت و پیروز شد به عنوان نمادی از مداومت و نتیجه گرفتن از وی یاد میشد.
وقتی در ۱۳۸۲ اعتراضات علیه انتخابات در دهدشت به درگیری و آتش زدن فرمانداری کشیده شد تقریباً روشن بود این حادثه نه تنها پایانی برای لاهوتی و منطقیان است که موحد نیز نخواهد توانست در کهگیلویه نامزد شود. موحد که ارتباطاتی داشت و اهل دوراندیشی بود از ابتدا اعلام کرد که در حوزه انتخابیه بهبهان ثبت نام خواهد کرد.
وقتی نیامدن موحد قطعی شد اینامیدواری بعد از دورهها برای منطقیان و لاهوتی پیش آمد که یکی از آن دو و بیشتر محمود منطقیان این شانس را خواهند داشت تا پیروز انتخابات شوند ولی چیزی را که اکثر مردم متوجه بودند گویی خود آن دو نمیخواستند قبول کنند و در نهایت نیز در دورهای که تمام بخشهای تصمیم گیرنده و اجرایی انتخابات اصولگرا بودند هر دو رد صلاحیت شدند.
اما اصلاح طلبان و بیشتر طیف منطقیان تصمیم به خالی کردن صحنه نداشتند آنها از لطیف رستاد نیروی آن زمان جوان جریان اصلاحات برای ادامه رقابت با بزرگواری به شکل جدی حمایت کردند و به رغم عدم همراهی سید قادر لاهوتی با رستاد، شرایط نسبتاً خوبی برای نامزد خود خلق کردند.
ضلع سوم انتخابات هشتم علی مژدهی پور یکی از مدیران با سابقه قوه قضاییه کشور بود که ریاست سازمان تعزیرات حکومت کشور را نیز در کارنامه خود دارد. مژدهی پور هم تقریباً راه دانش در اردوگاه موحد را رفت. او نیز از نزدیکترین افراد به محمد موحد بود و بعد از مطرح شدن گمانهها از رفتن موحد به بهبهان صحبت از حمایت موحد از وی و ایجاد یک اجماع منطقهای و تا حدودی سیاسی برای مژدهی پور بود. اما در عمل موحد نه تنها خود و کل تیم و عقبهاش را به بهبهان منتقل کرد که هیچ حمایتی از مژدهی پور نداشت و حتی در افکار عمومی این شائبه زبان به زبان میچرخید که نظر موحد بر همان علی محمد بزرگواری است.
در شمارش اولیهامیدواریهای زیادی برای رستاد و نزدیکانش ایجاد شد اما شمارش آراء شهرستان بهمئی که در آن زمان فرماندارش حمدالله مبشری بود ورق را برگرداند و سید مسعود حسینی استاندار بومی دولت محمود احمدی نژاد در استان خیلی زود و سریعتر از بیشتراستانداران کشور در تلویزیون سراسری حاضر شد و بزرگواری، سید قدرت حسینی و ستار هدایتخواه را به عنوان سه منتخب سه حوزه انتخابیه استان معرفی کرد.
این ترکیب یکی از همسو ترین ترکیبهای تاریخ استان است ولی با وجود نوعی بیباکی در بزرگواری هم او و هم سید قدرت حسینی خیلی زود به زیر سایه قدرت و نفوذ آن زمان ستار هدایتخواه عضو پر نفوذ کمیسیون فرهنگی مجلس در کشور قرار گرفتند. اگر چه فشارها و دخالت نمایندگان و البته ضعف مفرط مسعود حسینی دولت و احمدی نژاد و صادق محصولی وزیر وقت کشورش را قانع به جابجایی در سطح استاندار نمود و قوام نوذری یک تکنوکرات نزدیک به تیم پر نفوذ مشایی و بقایی در دولت جایگزین سید مسعود حسینی شد.
نزاع شدیدی میان استاندار و تیم وی که چند نفر اصلی همگی همچون استاندار از چهار محال بختیاری آمده بودند و نمایندگان استان شروع شد. استاندار کاملاً مستقل از نمایندگان تصمیم میگرفت و البته بزرگواری سهم چندانی نه در این زمان که حتی در دوره حسینی نیز نتوانسته بود برای نیروی انسانی حوزه انتخابیه بدست بیاورد. او اما چه آن زمان و چه بعدها نشان داد فرد پیگیری برای طرحهایی که خود آنها را عام المنفعه عنوان میکرد بود و به گواه و شهادت مطلعین در شهرستان در دوره بزرگواری حتی از دوره هاشمی پور که خود را عمرانی میخواند کارهای عمرانی بیشتری را پیگیری و بعضا به سرانجام رساند.
تصویر کفن پوش بزرگواری در کنار سید قدرت حسینی و ستار هدایتخواه در ردیف اول صف حرکت اعتراضی نمایندگان علیه معترضین جنبش سبز در روز عاشورا یکی از تصویرهای معروف است.
بزرگواری در سال ۱۳۹۰ و باز هم در غیاب یک رقیب قدرتمند در انتخابات نهم مجلس به پیروزی رسید. موحد بعد از یک دوره دوری از کهگیلویه قصد بازگشت به کهگیلویه داشت و در این حوزه انتخابیه نیز نامنویسی کرد. یک مراسم مهمانی در منطقه دیل و آرو و با دعوت از هدایتخواه، حسینی و موحد این گونه القا میکرد که بزرگواری جایی در مناسبات آینده سیاسی اصولگرایان استان نخواهد داشت. اما شورای نگهبان محمد موحد را رد صلاحیت کرد و پیگیریها و داد و فریادهای وی نیز به جایی نرسید و در آخرین روزها نیز حامیان وی و چند چهره اصلاح طلب از جمله نعمت الله صدوقی و رضا گنجی پور در در جولکی بهبهان گرد هم جمع شدند تا به یک تصمیم انتخاباتی برسند ولی از دل آن جلسه چیزی بیرون نیامد و بزرگواری در رقابت با حبیبی و حسین فیاض بخش به پیروزی رسید.
فیاض بخش در دور هشتم از بزرگواری حمایت کرده بود و با وجود حضور مژدهی پور در صحنه انتخابات که هم اقلیمی فیاض بخش بود برای بزرگواری سخنرانی کرده بود که از این حیث در زیر فشار بود. او اما این بار در سال ۹۰ تصمیم گرفت خود نامزد شود و رای خوبی هم بدست آورد. فیاض بخش بعد از آن دوره و با حضور موحد امکان شرکت در انتخابات را نداشت و چند وقت پیش نیز گمانههایی از برنامه کاندیداتوری وی به گوش میرسد که البته بعید است این اتفاق بیفتد از جمله که خود موحد در صحنه حاضر است و از طرف دیگر فیاض بخش مدت هاست در عرصه عمومی و سیاسی استان به حاشیه رفته است و هیچ خبری از وی به گوش نمیرسد.
بزرگواری بویژه در سال ۹۰ مورد حمایت شدید نیروهای اصلاح طلب وابسته به طیف منطقیان قرار گرفت. در حلقه و شورای تصمیمگیری بزرگواری گفته میشد تعداد اصلاح طلبان عضو به مراتب بیشتر از اصولگرایان بودند. چهرههای همچون حاجتی حق نگهدار، حسین آذرشب، موسی معصومی، علی شیر زهرایی و... از جمله اصلاح طلبان اطراف بزرگواری بودند. علیشیر زهرایی که بعدها به لطف حمایتهای محمود منطقیان معاون مقطع ابتدایی آموزش و پرورش استان در دولت حسن روحانی شد در سرفاریاب در یک سخنرانی سعی کرد با ادبیاتی متفاوت به توجیه حمایت از بزرگواری بپردازد وی گفته بود: « به جبر حاکم بر قومیت» امروز از بزرگواری حمایت میکند. وقتی نیز قرار بود در یک از شبهای تبلیغات انتخابات موسی معصومی برای بزرگواری سخنرانی کند پیامکهای با مضمون مرگ و خاکسپاری یک اصلاح طلب میان برخی نیروهای سیاسی ارسال شده بود.
بزرگواری در مجلس نهم بار دیگر به کمیسیون کشاورزی رفت. او همزمان با انتخابات ریاست جمهوری یازدهم از علی اکبر ولایتی حمایت کرد و در مصلی یاسوج و در پی سفر ولایتی به استان برای وی سخنرانی کرد.
اما نه ولایتی که هیچ کدام از نامزدهای اصولگرا در انتخابات به پیروزی نرسیدند و حسن روحانی با حمایت اصلاح طلبان و محمد خاتمی به پاستور رسید.
بزرگواری اما در جلسات رای اعتماد به کابینه مقهور احساسیگری خود شد و با ادبیات تند و برخی کلمات نامربوط "چماق لری" را وارد ادبیات سیاسی کشور کرد. جمعی از جوانان معترض به این ادبیات در جلوی مجلس بر علیه بزرگواری تحصن کردند. بزرگواری در مخالفت با کلیت کابینه، کابینه را دست پخت مهدی هاشمی فرزند علی اکبر هاشمی رفسنجانی خواند.
موضوع انتخاب استاندار در دولت جدید یک موضوع کلیدی برای ادامه حیات سیاسی بزرگواری بود. البته طبیعی بود که بزرگواری و زارع دنبال گزینههای میانه روتر به نسبت افراد شناسنامه دار اصلاح طلب باشند.
در اوج چانه زنی بر روی گزینههای استانداری به یکباره یک نام مطرح شد که میتوانست بهترین اتفاق برای بزرگواری باشد و همین گونه نیز شد. سید موسی خادمی نه تنها نامش به میان آمد که همو توانست هم حمایت نمایندگان را به دست بیاورد و هم امضای رحمانی فضلی وزیر کشور و هم تأیید هیئت دولت را به دست بیاورد.
خادمی در یک عصر ابتدای فصل پاییز در سالن اجتماعات اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی معارفه شد و سپس به ساختمان مرکزی استانداری در میدان امام حسین (ع) یاسوج رفت. میان او و در وهله اول نمایندگان و بویژه بزرگواری خواسته یا ناخواسته هماهنگی خوبی برقرار بود. خادمی تعداد زیادی از مدیران منتسب به بزرگواری را تغییر نداد؛ مدیرانی که البته با آمدن دولت جدید خود را طرفدار دولت جا میزدند و زمانی هم بزرگواری در یک سخنرانی به آنها و از جمله ناصر رضایی مدیر سابق ستاد مبارزه با مواد مخدر کنایه چرخشی و گردشی بودن را زد . خادمی همچنین تعدادی نیرو از همان منطقه مشترک و تبار مشترک خود و بزرگواری را نیز ارتقا داد و این موارد و حمایت ویژه زارع از برخی وابستگان قومی خود و مورد مشابه دیگر یعنی توسط تاجگردون و متهم بودنش به حمایت از یک قوم و منطقه خاص در گچساران و باشت سبب شد در مقطعی گفته شود که استان گویی تنها متعلق به سه ایل یا طایفه در استان است.
وقتی سال ۱۳۹۴ فرا رسید باور همه بر این بود که بزرگواری برای سومین دوره پیاپی در انتخابات نامزد خواهد شد. اوایل به نظر میرسید رقیب وی عدل هاشمی پور خواهد بود و موحد با توجه به رد صلاحیت در دور قبل امکانی برای حضور مجدد نخواهد داشت.
نزدیکان موحد نیز در آن زمان در اطراف هاشمی پور بودند. نیروهای اصلاح طلب هم با توجه به حضور یک دولت شبه اصلاح طلب در راسامیدوار به حضور بیشتر بودند و این شرایط را برای بزرگواری سخت کرده بود و دور وی خالی شده بود. در حالی که کمتر کسی فکرش را میکرد وی اقدام به صدور بیانیه خداحافظی از عرصه انتخابات کرد و از صحنه کنار رفت. آن رفتار بزرگواری تا همین چند وقت پیش به عنوان نمونهای از دل کندن از قدرت محسوب میشد. وی بعد از آن در چندین مرحله در قالب نیروهای مدافع حرم به سوریه رفت و البته در تمام آن سالها گاه بیگاه مطالبی کوتاه و انتقادی در رابطه با تحولات سیاسی کشور و استان مینوشت.
بزرگواری هم در سال ۹۴ و هم ۹۸ فعالیت حمایتی و انتخاباتی خاصی نداشت ولی در ۹۸ تا حدود زیادی حمایت وی از هاشمی پور مشخص بود. وی همچنین در انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۶ نیز چندان فعال نبود.
در سالهای اخیر نیز مهمترین کنش بزرگواری حمایتهای وی از غلامرضا تاجگردون در موضوع رد اعتبارنامه بود که بزرگواری با هر توانی که داشت به حمایت از تاجگردون پرداخت و استدلال وی نیز آن بود که تاجگردون نیروی استان است و قربانی یک دسیسه سیاسی شده است.
اما یک نقطه خاص دیگر در حیات سیاسی بزرگواری به فعالیت حمایتی وی از یک نامزد بسیار عجیب یعنی محسن رضایی در انتخابات ۱۴۰۰ بر میگردد. بزرگواری که زمانی از نیروهای شاخص اصولگرایی استان محسوب میشد احتمالاً این گونه تشخیص داد که رئیسی در حد و قواره یا ریاست جمهوری نیست و یا جریان واقعی اصولگرایی و با بهانه زاگرسی بودن رضایی به سراغ وی رفت.
بزرگواری و محمد رحیم دهراب در ستاد رضایی فعال بودند. و بعد هم که رضایی به عنوان معاون تشریفاتی اقتصادی رئیس جمهور معرفی شد از اولین مخالفان این اقدام بود و بارها از رضایی خواست که استعفا دهد.
با وجود خداحافظی بزرگواری از عالم سیاست اما وی عرصه را رها نکرد و گاه و بیگاه جلساتی با بهانههای مختلف میگرفت همین موضوع سبب میشد همیشه گمانه زنیها از اینکه وی برنامه کاندیداتوری داشته باشد در میان بود ولی باور اینکه بعد از آن بیانیه و اعلام انزجار نسبت به قدرت وی ممکن است روزی به عالم سیاست برگردد کمی عجیب مینمود. ولی حالا که در سال انتخابات قرار داریم در نهایت وی حرف سال ۹۴ خود را پس گرفته است و گفته است اگر تقاضا برای حضور وی در انتخابات باشد هیچ مشکلی برای ثبت نام نیست. تا دقیقاً بعد از این، صرف همین صحبتها ادعایی باشد برای آن که دل کندن از قدرت اگر محال نباشد بسیار سخت است.
چه بزرگواری بیاید و چه نیاید که البته او بسیار دوست دارد بیاید دیگر فضا برای وی فضای ۱۳۸۶ و ۱۳۹۰ نیست وی دیگر محبوب نهادهای اصولگرایی نیست و در دو سال گذشته تندترین مواضع را علیه رئیسی و دولتش گرفته است. او به قالیباف نیز کم نتاخته است. مدیران استانی و شهرستانی همه از نزدیکان موحد هستند که شاخصترین آنها عبدالعزیز موسوی فرماندار است که زمانی کنار دست بزرگواری با ذوق و شوق وصف ناشدنی در خودروی وی مینشست ولی همین دو ماه پیش بود این دو شدیدترین ادبیات را علیه هم بکار بردند. البته تقابل کلامی بزرگواری با موسوی اولین مورد از این تقابلات نبوده است وی با ادبیات ضعیف و بسیار هیجانی به مصاف بسیاری رفته است تا بعبارتی بزرگواری سطح کنشگری و انتقاد توسط یک نماینده سابق را بسیار مبتذل کرده باشد.
اینکه در سطح جامعه چه استقبالی از بزرگواری شود قطعاً شرایط مبهم است و جزء گروهها و مناطقی محدود منتظر بزرگواری نیستند. علاوه بر رقیب اصلی و شانس اصلی انتخابات یعنی موحد بزرگواری نمیتواند چشم خود را بر عدل هاشمی پور نیز ببندد. هاشمی پور در ماههای اخیر فعالیتهای انتخاباتی خود را شدت بخشیده است و البته بزرگواری هم تلویحاً گفته است که اگر هاشمی پور باشد وی نیست. شاید او دل به رد صلاحیت هاشمی پور بسته است ولی نشانهای از رد صلاحیت هاشمی پور نیز در دست نیست.
بزرگواری اگر دو دوره به مجلس رفت اساساً رقیب قدرتمندی در صحنه نداشت و در همان سال ۸۶ هم چیزی نمانده بود مقهور رستاد تقریباً گمنام و دیر آمده شود و در ۹۰ نیز مجموع رای دو رقیب گمنام و غیر جناحیاش نزدیک به رای وی بود.
عصر، عصر بزرگواریها نیست او که خود زمانی منتقد پیرمردان عالم سیاست بود و معتقد بود باید به جوانان میدان داد حالا در سن بالا و در بدترین شرایط ارتباطی، فیلش هوای بهارستان کرده است ولی همه چیز قرار نیست همیشه طبق خواست پیش برود و شاید اگر بزرگواری بر همان موضع ترک سیاست میماند به ماندگاری بهتر در عالم سیاست و قدرت دست پیدا میکرد.
گویی تاریخ در شکل کاریکاتوریاش باید برای بزرگواری نیز تکرار شود و حالا زمان آن است که سویه کمیک تاریخ رویش را به بزرگواری نشان دهد.
البته تردیدی نبود که بزرگواری در آن دوره شانسی برای موفقیت ندارد چرا که این احساس وجود داشت که موحد قصد بازگشت به صحنه را دارد. حتی اگر موحد نمیآمد عدل هاشمی پور در آن زمان شرایط بسیار خوب و مطلوبی داشت و شانسی برای سایر رقبا باقی نمیگذاشت.
بزرگواری در آن زمان نقطه مقابل هاشمی پور بود که در یک سخنرانی مدعی شد در امامزاده میرسالار(ع) قسم خورده است که هرگز در صحنه انتخابات حاضر نشود. ارزش کار بزرگواری بیشتر به آن بود که وی در قدرت حضور داشت و تصمیم به ترک آن یک تصمیم قابل ستایش بود.
اما بر غم این کنار رفتن و تأکید چندین باره آن توسط بزرگواری از سالها پیش همیشهی احوال گمانههایی از اینکه ممکن است بزرگواری خلف وعده نماید به میان میآمد. فعالیتهای سیاسی او و برخی مهمانیها بر این احتمال میافزودند. او خود آن فعالیتها را غیر سیاسی میدانست و برخی نزدیکانش آن فعالیتها را در ارتباط با نمایندگی در مجلس خبرگان رهبری میدانستند و مدعی بودند وی در حال گذراندن درس خارج فقه در قم است.
اما هر چه زمان گذشت آن احتمالات از گمانه به واقعیت نزدیکتر شد تا حالا اتفاقاً بزرگواری نه نمادی از ترک قدرت که نشانهای از اینکه دل کندن از قدرت سخت و تقریباً محال است باشد.
او که کنشگری غیر حرفهای در عرصه نوشتن و پست گذاشتن در فضای مجازی است چند وقت پیش و بعد از مطرح شدن احتمال بازگشتش مدعی شد که اگر از وی خواسته شود به انتخابات ورود کند مشکلی با این موضوع ندارد.
رابطه بسیار نزدیکی میان بزرگواری و عدل هاشمی پور در ظاهر وجود دارد و در طول سالهای گذشته کمتر پیش آمده است که بزرگواری مدعی هاشمی پور شود. اما در عوض او علیه موحد زیاد موضوعگیری داشته است. موضعگیریهایی که هر چند در یک دو سایت ضعیف وابسته به موحد پاسخهای تکراری داده میشوند اما موحد خود ترجیح میدهد پاسخی ندهد. و البته این رویه موحد در اکثر مجادلات در طول سالیان بوده است. ضمن آن که وی اساساً فرد توانمندی در حوزه اظهار نظر وایده نیست. و هیچ گاه و از هیچ تریبونی صدای وی صدای رسا و تأثیرگذاری نبوده است.
چه در آن زمان که کهگیلویه و گچساران یک حوزه انتخابیه مشترک بودند بزرگواری در آن حوزه ثبت نام کرد و توفیقی بدست نیاورد و چه بعدها که این دو شهرستان از هم جدا شدند و دو حوزه انتخابیه مستقل شدند وی در گچساران ثبت نام کرد و کمترین رای ممکن را بدست آورد. به همین علت وقتی وی در سال ۱۳۸۶ با توجه به فضای اصولگرایانه کشور به کهگیلویه بازکشت و پیروز شد به عنوان نمادی از مداومت و نتیجه گرفتن از وی یاد میشد.
وقتی در ۱۳۸۲ اعتراضات علیه انتخابات در دهدشت به درگیری و آتش زدن فرمانداری کشیده شد تقریباً روشن بود این حادثه نه تنها پایانی برای لاهوتی و منطقیان است که موحد نیز نخواهد توانست در کهگیلویه نامزد شود. موحد که ارتباطاتی داشت و اهل دوراندیشی بود از ابتدا اعلام کرد که در حوزه انتخابیه بهبهان ثبت نام خواهد کرد.
وقتی نیامدن موحد قطعی شد اینامیدواری بعد از دورهها برای منطقیان و لاهوتی پیش آمد که یکی از آن دو و بیشتر محمود منطقیان این شانس را خواهند داشت تا پیروز انتخابات شوند ولی چیزی را که اکثر مردم متوجه بودند گویی خود آن دو نمیخواستند قبول کنند و در نهایت نیز در دورهای که تمام بخشهای تصمیم گیرنده و اجرایی انتخابات اصولگرا بودند هر دو رد صلاحیت شدند.
اما اصلاح طلبان و بیشتر طیف منطقیان تصمیم به خالی کردن صحنه نداشتند آنها از لطیف رستاد نیروی آن زمان جوان جریان اصلاحات برای ادامه رقابت با بزرگواری به شکل جدی حمایت کردند و به رغم عدم همراهی سید قادر لاهوتی با رستاد، شرایط نسبتاً خوبی برای نامزد خود خلق کردند.
ضلع سوم انتخابات هشتم علی مژدهی پور یکی از مدیران با سابقه قوه قضاییه کشور بود که ریاست سازمان تعزیرات حکومت کشور را نیز در کارنامه خود دارد. مژدهی پور هم تقریباً راه دانش در اردوگاه موحد را رفت. او نیز از نزدیکترین افراد به محمد موحد بود و بعد از مطرح شدن گمانهها از رفتن موحد به بهبهان صحبت از حمایت موحد از وی و ایجاد یک اجماع منطقهای و تا حدودی سیاسی برای مژدهی پور بود. اما در عمل موحد نه تنها خود و کل تیم و عقبهاش را به بهبهان منتقل کرد که هیچ حمایتی از مژدهی پور نداشت و حتی در افکار عمومی این شائبه زبان به زبان میچرخید که نظر موحد بر همان علی محمد بزرگواری است.
در شمارش اولیهامیدواریهای زیادی برای رستاد و نزدیکانش ایجاد شد اما شمارش آراء شهرستان بهمئی که در آن زمان فرماندارش حمدالله مبشری بود ورق را برگرداند و سید مسعود حسینی استاندار بومی دولت محمود احمدی نژاد در استان خیلی زود و سریعتر از بیشتراستانداران کشور در تلویزیون سراسری حاضر شد و بزرگواری، سید قدرت حسینی و ستار هدایتخواه را به عنوان سه منتخب سه حوزه انتخابیه استان معرفی کرد.
این ترکیب یکی از همسو ترین ترکیبهای تاریخ استان است ولی با وجود نوعی بیباکی در بزرگواری هم او و هم سید قدرت حسینی خیلی زود به زیر سایه قدرت و نفوذ آن زمان ستار هدایتخواه عضو پر نفوذ کمیسیون فرهنگی مجلس در کشور قرار گرفتند. اگر چه فشارها و دخالت نمایندگان و البته ضعف مفرط مسعود حسینی دولت و احمدی نژاد و صادق محصولی وزیر وقت کشورش را قانع به جابجایی در سطح استاندار نمود و قوام نوذری یک تکنوکرات نزدیک به تیم پر نفوذ مشایی و بقایی در دولت جایگزین سید مسعود حسینی شد.
نزاع شدیدی میان استاندار و تیم وی که چند نفر اصلی همگی همچون استاندار از چهار محال بختیاری آمده بودند و نمایندگان استان شروع شد. استاندار کاملاً مستقل از نمایندگان تصمیم میگرفت و البته بزرگواری سهم چندانی نه در این زمان که حتی در دوره حسینی نیز نتوانسته بود برای نیروی انسانی حوزه انتخابیه بدست بیاورد. او اما چه آن زمان و چه بعدها نشان داد فرد پیگیری برای طرحهایی که خود آنها را عام المنفعه عنوان میکرد بود و به گواه و شهادت مطلعین در شهرستان در دوره بزرگواری حتی از دوره هاشمی پور که خود را عمرانی میخواند کارهای عمرانی بیشتری را پیگیری و بعضا به سرانجام رساند.
تصویر کفن پوش بزرگواری در کنار سید قدرت حسینی و ستار هدایتخواه در ردیف اول صف حرکت اعتراضی نمایندگان علیه معترضین جنبش سبز در روز عاشورا یکی از تصویرهای معروف است.
بزرگواری در سال ۱۳۹۰ و باز هم در غیاب یک رقیب قدرتمند در انتخابات نهم مجلس به پیروزی رسید. موحد بعد از یک دوره دوری از کهگیلویه قصد بازگشت به کهگیلویه داشت و در این حوزه انتخابیه نیز نامنویسی کرد. یک مراسم مهمانی در منطقه دیل و آرو و با دعوت از هدایتخواه، حسینی و موحد این گونه القا میکرد که بزرگواری جایی در مناسبات آینده سیاسی اصولگرایان استان نخواهد داشت. اما شورای نگهبان محمد موحد را رد صلاحیت کرد و پیگیریها و داد و فریادهای وی نیز به جایی نرسید و در آخرین روزها نیز حامیان وی و چند چهره اصلاح طلب از جمله نعمت الله صدوقی و رضا گنجی پور در در جولکی بهبهان گرد هم جمع شدند تا به یک تصمیم انتخاباتی برسند ولی از دل آن جلسه چیزی بیرون نیامد و بزرگواری در رقابت با حبیبی و حسین فیاض بخش به پیروزی رسید.
فیاض بخش در دور هشتم از بزرگواری حمایت کرده بود و با وجود حضور مژدهی پور در صحنه انتخابات که هم اقلیمی فیاض بخش بود برای بزرگواری سخنرانی کرده بود که از این حیث در زیر فشار بود. او اما این بار در سال ۹۰ تصمیم گرفت خود نامزد شود و رای خوبی هم بدست آورد. فیاض بخش بعد از آن دوره و با حضور موحد امکان شرکت در انتخابات را نداشت و چند وقت پیش نیز گمانههایی از برنامه کاندیداتوری وی به گوش میرسد که البته بعید است این اتفاق بیفتد از جمله که خود موحد در صحنه حاضر است و از طرف دیگر فیاض بخش مدت هاست در عرصه عمومی و سیاسی استان به حاشیه رفته است و هیچ خبری از وی به گوش نمیرسد.
بزرگواری بویژه در سال ۹۰ مورد حمایت شدید نیروهای اصلاح طلب وابسته به طیف منطقیان قرار گرفت. در حلقه و شورای تصمیمگیری بزرگواری گفته میشد تعداد اصلاح طلبان عضو به مراتب بیشتر از اصولگرایان بودند. چهرههای همچون حاجتی حق نگهدار، حسین آذرشب، موسی معصومی، علی شیر زهرایی و... از جمله اصلاح طلبان اطراف بزرگواری بودند. علیشیر زهرایی که بعدها به لطف حمایتهای محمود منطقیان معاون مقطع ابتدایی آموزش و پرورش استان در دولت حسن روحانی شد در سرفاریاب در یک سخنرانی سعی کرد با ادبیاتی متفاوت به توجیه حمایت از بزرگواری بپردازد وی گفته بود: « به جبر حاکم بر قومیت» امروز از بزرگواری حمایت میکند. وقتی نیز قرار بود در یک از شبهای تبلیغات انتخابات موسی معصومی برای بزرگواری سخنرانی کند پیامکهای با مضمون مرگ و خاکسپاری یک اصلاح طلب میان برخی نیروهای سیاسی ارسال شده بود.
بزرگواری در مجلس نهم بار دیگر به کمیسیون کشاورزی رفت. او همزمان با انتخابات ریاست جمهوری یازدهم از علی اکبر ولایتی حمایت کرد و در مصلی یاسوج و در پی سفر ولایتی به استان برای وی سخنرانی کرد.
اما نه ولایتی که هیچ کدام از نامزدهای اصولگرا در انتخابات به پیروزی نرسیدند و حسن روحانی با حمایت اصلاح طلبان و محمد خاتمی به پاستور رسید.
بزرگواری اما در جلسات رای اعتماد به کابینه مقهور احساسیگری خود شد و با ادبیات تند و برخی کلمات نامربوط "چماق لری" را وارد ادبیات سیاسی کشور کرد. جمعی از جوانان معترض به این ادبیات در جلوی مجلس بر علیه بزرگواری تحصن کردند. بزرگواری در مخالفت با کلیت کابینه، کابینه را دست پخت مهدی هاشمی فرزند علی اکبر هاشمی رفسنجانی خواند.
موضوع انتخاب استاندار در دولت جدید یک موضوع کلیدی برای ادامه حیات سیاسی بزرگواری بود. البته طبیعی بود که بزرگواری و زارع دنبال گزینههای میانه روتر به نسبت افراد شناسنامه دار اصلاح طلب باشند.
در اوج چانه زنی بر روی گزینههای استانداری به یکباره یک نام مطرح شد که میتوانست بهترین اتفاق برای بزرگواری باشد و همین گونه نیز شد. سید موسی خادمی نه تنها نامش به میان آمد که همو توانست هم حمایت نمایندگان را به دست بیاورد و هم امضای رحمانی فضلی وزیر کشور و هم تأیید هیئت دولت را به دست بیاورد.
خادمی در یک عصر ابتدای فصل پاییز در سالن اجتماعات اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی معارفه شد و سپس به ساختمان مرکزی استانداری در میدان امام حسین (ع) یاسوج رفت. میان او و در وهله اول نمایندگان و بویژه بزرگواری خواسته یا ناخواسته هماهنگی خوبی برقرار بود. خادمی تعداد زیادی از مدیران منتسب به بزرگواری را تغییر نداد؛ مدیرانی که البته با آمدن دولت جدید خود را طرفدار دولت جا میزدند و زمانی هم بزرگواری در یک سخنرانی به آنها و از جمله ناصر رضایی مدیر سابق ستاد مبارزه با مواد مخدر کنایه چرخشی و گردشی بودن را زد . خادمی همچنین تعدادی نیرو از همان منطقه مشترک و تبار مشترک خود و بزرگواری را نیز ارتقا داد و این موارد و حمایت ویژه زارع از برخی وابستگان قومی خود و مورد مشابه دیگر یعنی توسط تاجگردون و متهم بودنش به حمایت از یک قوم و منطقه خاص در گچساران و باشت سبب شد در مقطعی گفته شود که استان گویی تنها متعلق به سه ایل یا طایفه در استان است.
وقتی سال ۱۳۹۴ فرا رسید باور همه بر این بود که بزرگواری برای سومین دوره پیاپی در انتخابات نامزد خواهد شد. اوایل به نظر میرسید رقیب وی عدل هاشمی پور خواهد بود و موحد با توجه به رد صلاحیت در دور قبل امکانی برای حضور مجدد نخواهد داشت.
نزدیکان موحد نیز در آن زمان در اطراف هاشمی پور بودند. نیروهای اصلاح طلب هم با توجه به حضور یک دولت شبه اصلاح طلب در راسامیدوار به حضور بیشتر بودند و این شرایط را برای بزرگواری سخت کرده بود و دور وی خالی شده بود. در حالی که کمتر کسی فکرش را میکرد وی اقدام به صدور بیانیه خداحافظی از عرصه انتخابات کرد و از صحنه کنار رفت. آن رفتار بزرگواری تا همین چند وقت پیش به عنوان نمونهای از دل کندن از قدرت محسوب میشد. وی بعد از آن در چندین مرحله در قالب نیروهای مدافع حرم به سوریه رفت و البته در تمام آن سالها گاه بیگاه مطالبی کوتاه و انتقادی در رابطه با تحولات سیاسی کشور و استان مینوشت.
بزرگواری هم در سال ۹۴ و هم ۹۸ فعالیت حمایتی و انتخاباتی خاصی نداشت ولی در ۹۸ تا حدود زیادی حمایت وی از هاشمی پور مشخص بود. وی همچنین در انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۶ نیز چندان فعال نبود.
در سالهای اخیر نیز مهمترین کنش بزرگواری حمایتهای وی از غلامرضا تاجگردون در موضوع رد اعتبارنامه بود که بزرگواری با هر توانی که داشت به حمایت از تاجگردون پرداخت و استدلال وی نیز آن بود که تاجگردون نیروی استان است و قربانی یک دسیسه سیاسی شده است.
اما یک نقطه خاص دیگر در حیات سیاسی بزرگواری به فعالیت حمایتی وی از یک نامزد بسیار عجیب یعنی محسن رضایی در انتخابات ۱۴۰۰ بر میگردد. بزرگواری که زمانی از نیروهای شاخص اصولگرایی استان محسوب میشد احتمالاً این گونه تشخیص داد که رئیسی در حد و قواره یا ریاست جمهوری نیست و یا جریان واقعی اصولگرایی و با بهانه زاگرسی بودن رضایی به سراغ وی رفت.
بزرگواری و محمد رحیم دهراب در ستاد رضایی فعال بودند. و بعد هم که رضایی به عنوان معاون تشریفاتی اقتصادی رئیس جمهور معرفی شد از اولین مخالفان این اقدام بود و بارها از رضایی خواست که استعفا دهد.
با وجود خداحافظی بزرگواری از عالم سیاست اما وی عرصه را رها نکرد و گاه و بیگاه جلساتی با بهانههای مختلف میگرفت همین موضوع سبب میشد همیشه گمانه زنیها از اینکه وی برنامه کاندیداتوری داشته باشد در میان بود ولی باور اینکه بعد از آن بیانیه و اعلام انزجار نسبت به قدرت وی ممکن است روزی به عالم سیاست برگردد کمی عجیب مینمود. ولی حالا که در سال انتخابات قرار داریم در نهایت وی حرف سال ۹۴ خود را پس گرفته است و گفته است اگر تقاضا برای حضور وی در انتخابات باشد هیچ مشکلی برای ثبت نام نیست. تا دقیقاً بعد از این، صرف همین صحبتها ادعایی باشد برای آن که دل کندن از قدرت اگر محال نباشد بسیار سخت است.
چه بزرگواری بیاید و چه نیاید که البته او بسیار دوست دارد بیاید دیگر فضا برای وی فضای ۱۳۸۶ و ۱۳۹۰ نیست وی دیگر محبوب نهادهای اصولگرایی نیست و در دو سال گذشته تندترین مواضع را علیه رئیسی و دولتش گرفته است. او به قالیباف نیز کم نتاخته است. مدیران استانی و شهرستانی همه از نزدیکان موحد هستند که شاخصترین آنها عبدالعزیز موسوی فرماندار است که زمانی کنار دست بزرگواری با ذوق و شوق وصف ناشدنی در خودروی وی مینشست ولی همین دو ماه پیش بود این دو شدیدترین ادبیات را علیه هم بکار بردند. البته تقابل کلامی بزرگواری با موسوی اولین مورد از این تقابلات نبوده است وی با ادبیات ضعیف و بسیار هیجانی به مصاف بسیاری رفته است تا بعبارتی بزرگواری سطح کنشگری و انتقاد توسط یک نماینده سابق را بسیار مبتذل کرده باشد.
اینکه در سطح جامعه چه استقبالی از بزرگواری شود قطعاً شرایط مبهم است و جزء گروهها و مناطقی محدود منتظر بزرگواری نیستند. علاوه بر رقیب اصلی و شانس اصلی انتخابات یعنی موحد بزرگواری نمیتواند چشم خود را بر عدل هاشمی پور نیز ببندد. هاشمی پور در ماههای اخیر فعالیتهای انتخاباتی خود را شدت بخشیده است و البته بزرگواری هم تلویحاً گفته است که اگر هاشمی پور باشد وی نیست. شاید او دل به رد صلاحیت هاشمی پور بسته است ولی نشانهای از رد صلاحیت هاشمی پور نیز در دست نیست.
بزرگواری اگر دو دوره به مجلس رفت اساساً رقیب قدرتمندی در صحنه نداشت و در همان سال ۸۶ هم چیزی نمانده بود مقهور رستاد تقریباً گمنام و دیر آمده شود و در ۹۰ نیز مجموع رای دو رقیب گمنام و غیر جناحیاش نزدیک به رای وی بود.
عصر، عصر بزرگواریها نیست او که خود زمانی منتقد پیرمردان عالم سیاست بود و معتقد بود باید به جوانان میدان داد حالا در سن بالا و در بدترین شرایط ارتباطی، فیلش هوای بهارستان کرده است ولی همه چیز قرار نیست همیشه طبق خواست پیش برود و شاید اگر بزرگواری بر همان موضع ترک سیاست میماند به ماندگاری بهتر در عالم سیاست و قدرت دست پیدا میکرد.
گویی تاریخ در شکل کاریکاتوریاش باید برای بزرگواری نیز تکرار شود و حالا زمان آن است که سویه کمیک تاریخ رویش را به بزرگواری نشان دهد.