کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

صدای پای آنارشیزم و سکوت مدیران استان

20 تير 1394 ساعت 7:02


بهنام عکاشه۸jzyuhriemwsb3j4bl05آنارشیسم به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت، یا به طور کلی جامعه‌ای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی و سلسله مراتب قدرت است. آنارشیسم شامل مخالفت با اقتدار یا هر گونه سازمان با ساختار های طبقاتی در هر رابطه انسانی است.
به اعتقاد ماکس اشتیرنر آلمانی و بنیامین تاکر آمریکایی در آنارشی انسان حق دارد هر آنچه می‌خواهد انجام دهد و هر چه آزادی وی را سلب کند نابود باید گردد.
آنارشیست ها با هرگونه اعمال قدرت از سوی دولت مخالف بوده و آن را غیراخلاقی می‌دانند. طبق این عقیده، نظام اقتصادی نیز در جامعه‌ای آزاد و بدون اجبارِ یک قدرت سازمان‌یافته بهتر خواهد شد و گروه‌های داوطلب می‌توانند بهتر از دولت‌های کنونی از پس وظایف آن برآیند.(برگرفته از ویکی پدیا)
سال ۱۳۴۸؛
بهروز وثوقی در دیالوگی جاودانه در فیلم قیصر می گوید: «نزنی می زننت. این نظام روزگاره. یعنی این روزگاره. سه تا از خدا بی خبر .... فرستادن زیر خاک... منم این کارو می کنم. منم می فرستمشون زیر خاک.»
این فیلم مورد تحسین منتقدین قرار گرفت و به فیلمی جریان ساز در سینمای ایران و بلکه در جامعه ایران بدل شد. برخی مسعود کیمیائی را حامل فرهنگ آنارشیستی در سینما و به تبع آن جامعه ایرانی می دانند.
سال ۱۳۹۴؛ کهگیلویه و بویراحمد

«الحق که کر بوتی»، «رود تفنگ چینوم»، «کر دست درآر»
اینها تنها بخش هائی از کلمات تحسین آمیزی هستند که در مدح حرکتی غیرعقلانی از سوی جوانان طوایف، از زبان بزرگان آن طایفه بدون توجه به بازخورد فاجعه آمیز روانی و اجتماعی اش بیرون می آید.
چندی پیش به یک عروسی در باشت که برخی مدیران نیز حضور داشتند دعوت بودم. خواننده که تازه از قید نوجوانی رها شده بود چنان از یار می گفت و زلف و کمر و لبش که تو گوئی...
تا اینجای کار چندان مهم نیست. مهم این است که آن یار کج کلاه و کمر باریک انگار این جوان را با پاسخ «نه» سرخورده نموده و با کس دیگر نشست و برخاست کرده است.
جوان خواننده که معلوم نبود شعر را در وصف حال خود می خواند یا فقط ترانه است، در این هنگام عنان اختیار از کف داده و برنو به دست به جنگی نابرابر با نامزدکنونی یاری که به او «نه» گفته می رود و او را از پای در می آورد.
هنگام واگویه این صحنه ها با غریو «کل و گاله» زنان روبرو بودم و هر چند ناخودآگاه خود نیز جماعت تحسین کننده را یاری می کردم ولی افسوس نیز خوردم! که چرا چنین اشعاری و چنین افکاری این گونه مورد استقبال زنان و مردان و بعضا مدیران این دیار و حتی خودم قرار می گیرد؟!
آیا فرهنگ اقتدارستیزی و به نوعی آنارشی در استان کهگیلویه و بویراحمد در راه است؟ چرا هر کس خود می خواهد هم قاضی باشد و هم هیئت منصفه و هم قوه قهریه.
باید دید چرا چنین ذهنیتی در فرهنگ جامعه ما، هر چند اشتباه نسبت به حاکمیت در حال ریشه دواندن ماست یا لااقل بیش از دیگر جوامع است.
بخشی از این بی اعتمادی به نهادهای اقتدار، نرمال بوده و ناشی از طبیعت وجودی انسان و مقابله با قصد اغیار(به زعم خودشان) در دست یازیدن به حریم افراد در جامعه دارد ولی مقداری هم به ضعف مدیریت اتان در همه بخش ها بازمی گردد.
وقتی مسئول فرهنگی و سیاسی ما از بیان عظمت طایفه اش ابا نداشته و از این طریق قدرت نمائی می کند و رسانه ها هم این موضوع را به عنوان موضوعی مخاطب پسند تیتر می کنند چه می شود با جوان دور از فرهنگی کرد که الگویش را در رسانه ها و کتاب ها و تلویزیون از بین همین مسئولین ضعیف می یابد؟
چرا این ادبیات مورد تقبیح صورت نمی گیرد. اتفاقا این گفتار و کردار حتی از سوی بزرگان و جامعه مورد استقبال است.
چرا هنوز برنو و چماق از سوی مقامات ما مورد استفاده احساسی و عاطفی قرار می گیرند و کسی در این بین تذکری نمی دهد؟!
متاسفانه در همه تریبون های رسمی در این استان بحث، بحث کامنت هاست. به مدیری برخورده که مخاطبی او را افشا کرده یا به دروغ یا راست بهتانی به او زده که مثلا زمینی را خورده یا نزدیکی را بر سر کار آورده، آقایان مسئول متن را رها نموده و به حاشیه ها چسبیده اند.
روزی بیش از هزار خبر و مطلب و گزارش از معایب مسئولین و ادرات این استان در سایت ها و رسانه های استان نوشته می شود و در این بین شاید به همان اندازه نیز کامنت بیاید. بیشترین شکایت از رسانه ها مربوط به انتشار احتمالا سهوی کامنت های مخاطبین است.
وامصیبتا را الان باید گفت. چرا هیچ تریبونی نسبت به موج طلاق، خودکشی، اعتیاد، دیگرکشی و نزدیکی آنارشیزم هشدار نمی دهد؟ این مسائل ضداجتماعی ارزش ندارد که به مساله ای استانی تبدیل شود؟
چرا استاندار و نمایندگان استان در برابر این همه مشکلات که زمینه ساز مصائب بعدی است دست به کار نمی شوند و لااقل حرفی نمی زنند.
آیا شهرستان شدن مارگون برای مدیران این استان اینقدر مهم تر از مردم خود مارگون است که همه تریبون های رسمس و غیررسمی این استان موظف شد که این طرف بگوید من چنین کرده ام و آن طرف بگوید نه ما کرده ایم؟!
البته منافع عده ای این روزها در این حرف ها نهفته است. برای مدیران و موثرین ما امنیت و آسایش مردم مارگون مهم نیست.
اینها گلایه های مردم است که این روزها در جامعه مجازی و کوچه و بازار با آن مواجه هستم و البته این نکته را متذکر شوم که آن گونه که تبلیغ می شود آمارها چندان نومید کننده هم نیست و نسبت قتل و ضرب و جرح و نزاع در استان ما اگرچه زیاد بوده ولی به نسبت سایر استان های مشابه از لحاظ اجتماعی و فرهنگی خیلی هم از نُرم فاصله ندارد ولی آنچه فضا را کمی غبارالود می کند اوضاع آینده فرهنگی استان است که گام به گام در آن مسیر گام برمی داریم.
متاسفانه به نظر می رسد دقت لازم در میان مدیران ما نسبت به مسائل اجتماعی و فرهنگی وجود نداشته و حتی رسانه ها نیز نسبت به مقوله خشونت حساسیت لازم را لحاظ نمی کنند.
به نظر می رسد قیصرهای استان دارند بیدار می شوند و قصد دادخواهی داش فرمان ها را دارند. اگر کمی دیر بجنبیم تیغ تیز این چاقوها روزی بر گلوی خود ما هم خواهد نشست.
با این وضع دور نیست آن روز...


کد مطلب: 114518

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/report/114518/صدای-پای-آنارشیزم-سکوت-مدیران-استان

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1