کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

حاج ستار، از رویا تا واقعیت

1 آذر 1393 ساعت 9:05


نیما موسوی*

ستار هدایت خواه معروف به دکتر، برای بار سوم یک استخاره بر قرآن زد و آمد تا باری دیگر خلعت نمایندگی ملت بویراحمد و دنا را اتو بکشد و بپوشاند، اما دست تقدیر چیز دیگری را برای او رقم زد و تقدیر او را سوار برمتروی بهارستان کردو در ترمینال جنوب پیاده تا با اولین اتوبوس به زادگاه خود بیاید و گذر عمر خود را در حسینه شهرک امام حسین، که یادگاریست از دوران بهارستانی برمنبر خود بشیند و سخن براند که صد البته باب سخن گفتنش در دیانت است، باری دیگر به خواستگاه تولد سیاسی خود بازگردد.hdait
او برای استراحت، خانه ای را در خارج از شهر یاسوج برگزید تا از هیاهوی زندگی ماشینی دور بماند هرچند که او انسانی نیست که بتواند از عالم سیاست دور بماند. میتوان اکنون در این بازنشستگی، نقش حاج ستار را در میان اصول گرایان بویراحمد و دنا به همان نقش مصباح در میان جبهه پایداری جستجو کرد. براساس شواهد اصولگرایان منطقه چشمانشان را به زبان حاج ستار دوخته اند تا در صورت جاری شدن "نه" شانس شان را برای ورود به عرصه انتخابات امتحان کنند و این میتواند یک تحرک بی سابقه از جانب اصولگرایان باشد. حاج ستار پس از ورود به مجلس با سخنرانی های آتشین خود، توانست خود را بعنوان یک چهره کاریزماتیک اصولگرایان معرفی کند ونشان دهد در دفاع از محمود احمدی نژاد از هیچ فریادی دریغ نخواهد کرد وحتی اگر لازم باشد در این راه شخصی مانند فرزند "شهید مطهری" را قربانی کند. اگرچه چهره معروف به دکتر اصولگرایان در مناظره با صادق زیباکلام گفته بود که من احمدی نژادی را میشناسم که تا قبل از ۹۰ رئیس جمهور یک ملت بود و از آن برهه دفاع میکرد اما در عمل فریادش همان فریاد قبل از سال ۹۰ بود. مطمئنا اگر احمدی نژاد سودای ظهوری دوباره را داشته باشد، ستار هدایت خواه نیز به پشتیبانی از دولت بهار با لشکر مجهز شده خود می آید و تنها احمدی نژاد را میبیند؛ شاید حضور جریان انحرافی در کنار احمدی نژاد در پشت هاله نور پنهان شود. حاج ستار تا قبل از ورود به بهارستان توانسته بود با زبان شیوای خود مریدانی را در میان جوانان پیدا کند وبعنوان یک شخصیت جذاب در میان طرفداران خود را معرفی کرد اما در طول بهارستانی شدنش نقاط قوت وضعف فراوانی داشت. یکی از نقاط ضعف ستارهدایت خواه انتخاب حاج مسعود حسینی بعنوان استاندار بود، شاید اگر باری دیگر به آن دوران باز گردد در انتخاب حاج مسعود دچار تردید شود. حاج مسعود را میتوان همان حاج ستار دانست با این تفاوت که حاج ستار در منبرگردانی و سخنرانی های صریح نه تنها قابل قیاس با حاج مسعود نبود بلکه به جرات میتوان گفت در میان اصولگرایان بی همتا بود. ترکیب این دو میتوانست استان کهگیلویه وبویراحمد را به یک استان سرآمد تبدیل بکند اما متاسفانه با ضعف مدیریت نه تنها بودجه سرازیر شده از پایتخت نشینان را در استان بخوبی مدیریت نکردند، بلکه باعث برگرداندن پولهای جیب مردمان استان و ریختن به جیب پایتخت نشینان شدند. حاج مسعود در پاکی چیزی از حاج ستار کم نداشت اما در عمل با یک تفکر می زیستند. در چهارسال مدیریت حاج مسعود بر مسند استانداری؛ در استانهای هم مرز با کهگیلویه وبویراحمد مترو در حال پیشروی در اعماق زمین بود، اما در استان ما بحث ساختن یا نه ساختن پارک مطرح بود. یکی میگفت پارک عامل فساد است و دیگران هم تکرار میکردند که پارک عامل فساد است. این اندیشه باعث بازگشت بودجه با همان پایی که آمده بود میشد، چهارسال بودجه می آمد ودر آخر سال، با پایان یافتن سال مالی، سوار بر اتوبوس ساعت ۵ یاسوج به تهران میشد وبه پایتخت بازمیگشت. دور اول بهارستانی شدن ستار هدایت خواه تحت تاثیر محمد موحد، مردکهنه کار بهارستان بود وبه جرات میتوان گفت تصمیمات مهم بودجه ای استان را موحد تعیین میکرد و ستارهدایت خواه درگیر سخنرانی های آتشین خود در مجلس بود البته نمیتوان باوجود حاج محمد بر ستار هدایت خواه خرده گرفت. اما در دور دوم حاج ستار دیگر آن حاج ستار در سایه حاج محمد نبود، زمین وزمان آماده یکه تازی ستارهدایت خواه بود اما در این جولانگاهی که حاج ستار صاحبش شده بود تنها در نطق های پیش از دستور یکه تازی میکرد وسخنرانی هایی آتشین را برزبان جاری میساخت. حاج ستار در نبود حاج محمد موحد دیگر خود را صاحب تصمیمات کلان استان میدانست اما این امرتنها باعث انتخاب مریدان به جای مدیران گردید. اگرچه مدیران انتخابی هدایت خواه در کارهای تشکیلاتی در جهت حزب خود، بسیار فعال بودند اما در توسعه و آبادانی استان سخنی برای گفتن نداشتند، آن هم در زمانی که جیب های پایتخت نشینان با ملت مناطق محروم، تقسیم شده بود. سایه سنگین محرومیت بر سر پروژه های استان همچنان داد و بیداد میکرد. اگرچه مدیران حاج ستار در استخدام ها گوی سبقت را از همدیگر می ربودند اما در انتخاب افراد استخدام شده تنها دیدههای خود را بر مریدان دکتر اصول خود، میگشودند، در آخر این استخدام ها به گونه ای شد که کمتر جوانی از طیف حاج ستار پیدا میشد که صبح ها را در کنار دکه های روزنامه فروشی در جستجوی اگهی استخدام، پیدا کرد و این آغازی بود بر تقسیم بندی جوانان جویای کار بر خودی ها وغیر خودی ها. شاید ستارهدایتخواه مستقیما در این استخدامها نقشی نداشت اما هیچ گاه زبان را به گلایه باز نکرد وچشمانش را در برابر این عمل مدیرانش بست. میتوان یکی دیگر از دلایل شکست حاج ستار را همین استخدام های مریدانه دانست. حاج ستار تاکنون نه خود و نه مدیرانش را بابت این استخدام ها بازخواست نکرده است، اما در پیشگاه غیرخودی ها در انتخابات ۹۰ محاکمه و حکمش اجرا شد. حاج ستار در دیانت چیزی کم نداشت اما در سیاست حرفی برای گفتن نداشت و در اجرا دیگر سکوت همه چیزش بود. اگرچه در دفاع از احمدی نژاد همیشه سینه خودرا سپر میکرد اما اگر چند سخنرانی خود را، به ملتی که اورا به بهارستان فرستاده بودند اختصاص میداد اکنون بر دولت روحانی می تاخت. حاج ستار شیوایی گفتارش را بارها به رخ مجلس نشینان کشانید ونشان داد شاه شطرنج سخنوریست ، کلمات را به زیبایی میراند و هدفش را باچندکلام، کیش ومات میکرد، اما در عمل نشان داد که از عملیات اجرایی نه تنها خودش سر در نمی آورد بلکه مشاوران و مدیران انتصابی ایشان نیز دست کمی از حاجی خود ندارند. واین باعث شد که کمتر به بحث جذب اعتبارات بپردازند و شهرستان های بویراحمد و دنا همچنان با محرومیت و عدم توسعه یافتگی دست پنجه نرم می کند. نکته جالب توجه دوران زمام داری حاج ستار در این است که درآمد نفتی ایران از سال ۱۲۸۵ که نفت در مسجد سلیمان کشف شد تا سال ۱۳۸۴ که احمدی نژاد دولت را در دست گرفت،۵۳۳ میلیارد دلار بود و این در حالی است که درآمد نفتی در هفت سال دولت احمدی نژاد چیزی حدود ۷۰۰ میلیارد دلار بوده که از صد سال گذشته هم بیشتر بوده است. احمدی نژاد خود را پرچم دار مناطق محروم میدانست و حاج ستار یکی از فرزندان محروم ترین نقطه کشور، نیز پرچم دار احمدی نژاد بود؛ پس این بودجه های فراوان را در کدام مناطق محروم خرج کرده اند؟ یا حاج ستار خبر نداشت که در آخرین نقطه بویراحمد هنوز برای گرم کردن کاشانه خود هیزم میسوزانند یا راه و چاه را نمی دانست واین ضعف ایشان تنها به این دلیل بود که حاج ستار حاجی سخن گفتن بود ونه اهل مناسبات اجرایی وجذب اعتباری؛ که صد البته هیزم ها سوختند و پول ها را به پل های پایتخت دوختند. این بی تجربگی و کم کاری حاج ستارومدیران ضعیفش، تیشه های فراوان بر ریشه های بیرمق بویراحمد ودنا زد، ودودی به پا کرد که چشمان بویراحمد ودنا همچنان میسوزد. افسوس که چرخ گردون فلک رو به جلو می چرخد وبازگشتی در آن نیست. اشتباه استراتیژیک دیگر ستار هدایت خواه در حوزه دانشگاه بود. ایشان که برای نابودی ریشه غرب زدگی از هیچ کوششی دریغ نمی کرد بخوبی میدانست استکبار تمام هزینه های خود را در دانشگاه انجام میدهد. پس با انتخاب اردوان ارژنگ بعنوان رئیس دانشگاه یاسوج قصد اصلاح ساختار، دانشگاهی را داشت که بنیان گذارش یعنی مرحوم دکتر عسکریان همواره سعی وتلاش میکرد که دانشگاه تنها یک مکان علمی باشد و هرگونه باشگاه سازی جناحی را در دانشگاه کنترل میکرد. اما آقای رئیس جدید که جزء اصلی ترین مریدان دکتر بود ترجیح داد با سیاست چماق، دست به اصلاح بزندو دانشگاه را از یک مکان علمی به یک باشگاه حراستی تبدیل کرد. دیگر رشد علم معنایی نداشت دانشجویان باید مراقب میبودند درست راه بروند. در دانشگاه یاسوج مهمترین اصل توسل به زور بود، توسلی که میتوانست با کمی ملایمت همراه باشد اما تصمیم بر آن بود که راه رفته، گذشتگان را، برگشت و با شیوه جدید دوباره طی کرد. در طی این طریقت یکی از اقداماتی را که برای جامعه دانشگاهی لازم الاجرا میدیدند تفکیک اتوبوس آقایان و بانوان بود، زیرا به تفکر پارک عامل فساد است اعتقاد داشتند. ارژنگ را میتوان یکی از مریدان حراستی و بسیار قوی حاج ستار دانست اما از این اصل غافل بودند که کره زمین گِرد است وجز مرگ هیچ چیز پایدار نمی ماند. در وقت رفتن ارژنگ همان کاری با او شد، که او با بنیانگذار فقید دانشگاه یاسوج کرد. در برهه ای دیگر از زمام داری پر فراز ونشیب آقای نماینده، حاج ستار برای نشان دادن قدرت خود به حاج محمدرحیم دهراب پور، شانس خود را با آوردن برادر وزیر مسکن امتحان کرد، اما شهردار دیروز اردبیل و استاندار امروز کهگیلویه وبویراحمد همچنان تفکرات یک شهردار را باخود داشت. اگرچه او بر تفکر پارک عامل فساد است پوزخند زد وبه دنبال عکس آن تفکر رفت اما اینبار از آن طرف بوم، خودش را به پایین انداخت. او با نابودی تپه دانشگاه و تغییر ناموفق آبشار یاسوج تنها نوای رفتن خود را سر داد، هرچند که میتوان آمدن برادر آقای وزیر را تنها در جهت کسب تجربه مسند استانداری دانست، که خود سر درازی دارد. اما افسوس که هیچکدام را نتوانست به ثمر برساند و پس از رفتن حاج ستار اوهم رفت با زخم هایی که بر گُرده شهر بجا گذاشت، و رفت تا با استفاده از تجارب خود در استان کهگیلویه وبویراحمد، زادگاه خود را آباد کند. حاج ستار همچنان بر سر اصول خود مانده است البته اصولی که رنگی بوی جبهه پایداری دارد، باید دید که با تفکر ترکیبی دولت بهار و احمدی نژاد چه خواهد کرد، آیا میتواند همچنان در رکاب احمدی نژاد  بتازاند؟ یا میتواند با تفکر احمدی نژاد یعنی مشایی و مشایی یعنی احمدی نژاد کنار بیاید؟ یا راه خود را از احمدی نژاد جدا میکند. زیرا همگان میدانند تفکر دولت بهار ساخته وپرداخته آن جریان است و تفکیک این دو میسر نمیباشد که اگر اینگونه عمل کند تنها درجهت خودفریبی است وبس. اگرچه حاج ستار یکی از نمایندگان قوی اصولگرایان بود اما هرچقدر ایشان قوی تر بودند مدیرانش ضعیف تر بودند، ایشان در هشت سال نماینده بودنشان یک نسل مدیران پرشی (از مریدی به مدیری) را به جامعه تحویل داد که هرکدام از این مریدان تنها درجهت خشنودی دکتر مراد خود قدم برمیداشتند و حذف گروهی بزرگ، از ملتی را که با آنها همراه نبودند در دستورکارخود قرار میدادند. البته لازم به ذکر است با توجه به مواضع تند هدایت خواه و با توجه به کاریزماتیک بودن ایشان در مجالس گذشته و یک سفره بودن با جبهه پایداری، قطعا چنانچه ایشان دوباره ردای خدمت را به تن کند بدون شک با دولت دچار اصطکاک خواهد شد و در بهترین حالت جایگاه یکی از نمایندگان فعلی استان (حاج آقای بزرگواری) را نزد دولت مردان خواهد داشت که با این حساب فقط یک فرصت سوزی دیگر خواهد بود و استان و حوزه انتخابیه از این انتخاب سودی نخواهد برد، آن زمان که احمدی نژاد برمسند بود کاری پیش نبرد حال که یک دولت اعتدال گرا برسر کار است چه بر سر استان خواهد آمد؛ ما آگاهیم که او فقط میتازاند سخن را آنهم به صورت تازیانه بر پیکر دولتی اعتدال گرا که نه اصولش با آنها یکیست نه حتی تفکرش در جهت جبهه پایداری. باید دید که حاج ستار باز برای آمدن خود استخاره میزند؟ هرچند که ستار هدایت خواه بسیار فراوان خبر از نیامدن خود داده است اما به احتمال فراوان می آید واگر هم ایشان به صورت واقعی قصد آمدن را نداشته باشد، هستند کسانی که سودای جانشینیش را دارند کسانی مانند خلقی پور، پیوند، حاج مسعود، حاج محمدرحیم دهراب پور، کرم جانی پور و.... براستی میتوان اورا فرمانده اصولگرایان بویراحمد ودنا دانست شاید سخت باشد دیدن این واقعیت، که خیلی از بزرگان اصولگرا در پشت سر او قدم میزنند ومنتظرند تا ببینند او چه میکند بعد آنها فکری بحال تصمیم خود بکنند، و این همان حاج ستاریست که خیلی زود "مو سپیدان" اصولگرایی را در پشت کلامش محو کرد.

*مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.


کد مطلب: 74548

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/note/74548/حاج-ستار-رویا-واقعیت

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1