کبنانیوز - چند سطری برای سردار لطیف فر

روح اله امیدوار

روزی که هنوز به دنیا نیامده بودید او وظیفه ای برعهده گرفت،این وظیفه لبریز بود از درس،درس هایی که او می داد فرار بزرگ از دنیا به سوی ثقل یار بود،او یاد داد عشق را چگونه زندگی کنیم،یاد داد جاودان ماندن گذر ار رنگ های دل فریب امروزند،برای ماندن باید رفت را یاد می داد وقتی خانواده اش را جا می گذاشت و می رفت، کارگاه آموزشی او میدان نبردی بود که باید جانت را وسط می گذاشتی و وطنت را پس می گرفتی.آنجا دیگر حتی نمی توانستی به عقب باز گردی چهره مادرت را در ذهن تصور کنی. درس های او از رنگ ناب معنویات بود،درس هایی برای تمامی قرن ها. او وقتی درد را در خود حبس می کرد درس می داد. امروز قراره بهت آخرین درس زندگی رو یاد بده،درس امروز جداییست،جدایی یک حقیقته،جدایی با عشق برای او آخرین حلقه گمشده رسالتش بود،او حتی درس جدایی را نیز به زیباترین طریق ممکن آموخت وقتی با تحمل سالها درد به استقبالش رفت.او ما را به آخرین درس رساند و ما باز فهمیدیم که چه زود دیر شده بود،وقتی امثال او را از دست دادیم.در لابلای نوشته های سیاست و چپ و راست و اقتصاد و فوتبال و والیبال و ... خیلی نامردی بود که لااقل چند خطی از تو ننویسیم،ما را به همین چند سطر حلال کن...

قاصدک شعر مرا از بر کن
برو آن گوشه باغ ، سمت آن نرگس سبز
و بخوان در گوشش ، و بگو باور کن
یک نفر یاد تو را
لحظه ای از یاد نخواهد برد...