تاریخ انتشار
جمعه ۲۷ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۴۲
کد مطلب : ۴۴۵۹۵۵
یادداشتی از محسن خرامین؛
جدال نابرابر امید و یاس در جامعه ایرانی
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛محسن خرامین روزنامهنگار و نویسنده در مطلبی نوشت: بر حسب عادت دیرینه ایرانیان در ایام تحویل سال مردم با نوعی خوشحالی و امید سالی نیکو، خوش و توأم با موفقیت را برای یکدیگر آرزو و دعا میکنند؛ اما واقعیت زندگی شهروند ایرانی و سختیها و خوشیها و ناخوشیهای آن چیزی نیست که تنها درگرو آرزومندی باشد. هر چند در سطح جامعه و در میان مردم شاهد کمرنگ شدن برخی آداب و سنتهای سال نو هستیم و مردم دیگر کمتر با چنین آرزوها و تعارفاتی به استقبال سال نو میروند. یا آنکه آنها خیلی سریع در کنار آرزو و دعا مشکلات و غیرممکن بودن آرزوهایشان را بیان میکنند تا حتی در میان کلمات و لحظات امید ناامیدی را برجسته کرده باشند.
آمارها در سالهای اخیر در بخشهای مختلف و بهویژه آسیبهای اجتماعی، مشکلات، نگاه به آینده و «بوی بهبود ز اوضاع جهان» نگرانکننده و بیانگر فضای ناامیدانه و یأس آلود در میان گروههای مختلف اجتماعی است. موضوعی که تنها مختص سالها و دهههای اخیر نیست، بلکه در طول دورههای مختلف تاریخی این سرزمین و بهویژه تاریخ صدساله میتوان آن را پی گرفت. تاریخ کشور ایران با حملههای ملتها و اقوام مختلف، شکستهای پیدرپی، غارت و قحطی، تغییر مداوم سلسلهها و حاکمان قدرت که با خونریزی و آشوب همراه بوده عجین است و آنچه در پس هر حادثهای برای مردم این دیار به ارث میماند ناامیدی و یاس بوده است. این رویه که میتوان از آن با عنوان «بنبست امید» یا «شکست امید» نام برد در دوره معاصر نیز نهتنها قطع نشد که از همان آغاز مشروطه نیز بارها در شکلهای مختلف بروز و ظهور داشته است. در سالهای نزدیکتر تشدید مشکلات بهویژه در بخشهای اقتصادی و معیشتی و برخی اتفاقات و فشارهای سیاسی و بینالمللی فضایی پر از ناامیدی و یاس را در جامعه حکمفرما کرده است تا از امید بهمثابه امر غیرممکن نامبرده شود. سخن گفتن از امید چنان سخت و دشوار شده است که ناخواسته جملهی تئودور آدورنو در بعد از حوادث آشویتس را به ذهن متبادر میکند که گفته بود: «شعر گفتن بعد از آشویتس وحشیانه و بهدوراز تمدن و فرهنگ است.»
با وجود مشکلات و بحرانها در زمانهای که دولتها و مراکز آمار «امید» را بر اساس شاخصهای خط فقر میسنجند و «الهیات امید» و «سیاست امید» را با دستورات و توصیههای یکهفتهای و از بالا اشتباه گرفتهاند، بسیاریها بر رسالت انسانها نسبت به همدیگر در امیدآفرینی و امیدزایی تاکید دارند و اینکه همگی نسبت به مقوله امید و احیا و بازآفرینی آن مسئولیت اجتماعی و تاریخی داریم سخن میگویند. نگاه و برداشتی که برآمده از نوعی خوشبینی انتزاعی از واقعیات جامعه است. اینگونه نیست که امید در خلأ شکل بگیرد، بلکه فرآیندی است که از دل واقعیت و توسط همه متأثر از مکان و زمان و امکانات و امتناعهایی که وجود دارد، امید خلق یا در هیات ناامیدی ظاهر میشود. تولید امید و پاشیدن بذر آن نیز رسالت هیچ گروه خاصی نیست؛ به این معنا که بهطور نمونه قرار نیست تنها شاعران، فیلسوفان و اصحاب هنر و رسانه از امید بگویند. شاعران و فیلسوفان نیز تحت تأثیر واقعیات بیرونی امیدوار و ناامید میشوند و حتی خود بخشی از همان آمارهای جامعه شناسان در تحقیقات میدانی یا نمونهای از مراجعهکنندگان افسرده و گرفتار در کلینیکهای روانکاوی و روانشناسی هستند.
با وجود برجستگی یاس در طول تاریخ آنچه در صدسال اخیر امیدوارانه به نظر میرسد استمرار در حرکت روبهجلوی مردم که از آن تحت عنوان اصلاحات تاریخی نامبرده میشود بوده است. مسیری که بارها منقطع یا با شکست یا انحراف سیاسی مواجه شده اما اصل حرکت ثابت بوده است. هرچند برخی با اشاره به وجود تورم آگاهی ناشی از همهگیری رسانهها یا هژمونی رسانهای مهندسیشده و همچنین بحران منابع همچون بحران آب، جمعیت، اعتماد عمومی و ... در کشور نسبت به آینده این حرکت ناامید هستند ولی به تعبیر هولدرلین شاعر معروف آلمانی در یکی از اشعارش که هایدگر آن تکه از شعر را در مقاله «پرسش از تکنولوژی» خود دو بار تکرار کرده بود باید گفت: «هر جا که خطر است، نیروی نجاتبخش نیز همانجا میبالد.» با این امید ما نیز در آستانه یک سال جدید بهرسم نیکوی ایرانیان سالی خوب توأم با موفقیت، پر از امید برای همه حتی «ناامیدان» و رسیدن به آرزوهای بلند برای یک ملت را آرزومندیم.
آمارها در سالهای اخیر در بخشهای مختلف و بهویژه آسیبهای اجتماعی، مشکلات، نگاه به آینده و «بوی بهبود ز اوضاع جهان» نگرانکننده و بیانگر فضای ناامیدانه و یأس آلود در میان گروههای مختلف اجتماعی است. موضوعی که تنها مختص سالها و دهههای اخیر نیست، بلکه در طول دورههای مختلف تاریخی این سرزمین و بهویژه تاریخ صدساله میتوان آن را پی گرفت. تاریخ کشور ایران با حملههای ملتها و اقوام مختلف، شکستهای پیدرپی، غارت و قحطی، تغییر مداوم سلسلهها و حاکمان قدرت که با خونریزی و آشوب همراه بوده عجین است و آنچه در پس هر حادثهای برای مردم این دیار به ارث میماند ناامیدی و یاس بوده است. این رویه که میتوان از آن با عنوان «بنبست امید» یا «شکست امید» نام برد در دوره معاصر نیز نهتنها قطع نشد که از همان آغاز مشروطه نیز بارها در شکلهای مختلف بروز و ظهور داشته است. در سالهای نزدیکتر تشدید مشکلات بهویژه در بخشهای اقتصادی و معیشتی و برخی اتفاقات و فشارهای سیاسی و بینالمللی فضایی پر از ناامیدی و یاس را در جامعه حکمفرما کرده است تا از امید بهمثابه امر غیرممکن نامبرده شود. سخن گفتن از امید چنان سخت و دشوار شده است که ناخواسته جملهی تئودور آدورنو در بعد از حوادث آشویتس را به ذهن متبادر میکند که گفته بود: «شعر گفتن بعد از آشویتس وحشیانه و بهدوراز تمدن و فرهنگ است.»
با وجود مشکلات و بحرانها در زمانهای که دولتها و مراکز آمار «امید» را بر اساس شاخصهای خط فقر میسنجند و «الهیات امید» و «سیاست امید» را با دستورات و توصیههای یکهفتهای و از بالا اشتباه گرفتهاند، بسیاریها بر رسالت انسانها نسبت به همدیگر در امیدآفرینی و امیدزایی تاکید دارند و اینکه همگی نسبت به مقوله امید و احیا و بازآفرینی آن مسئولیت اجتماعی و تاریخی داریم سخن میگویند. نگاه و برداشتی که برآمده از نوعی خوشبینی انتزاعی از واقعیات جامعه است. اینگونه نیست که امید در خلأ شکل بگیرد، بلکه فرآیندی است که از دل واقعیت و توسط همه متأثر از مکان و زمان و امکانات و امتناعهایی که وجود دارد، امید خلق یا در هیات ناامیدی ظاهر میشود. تولید امید و پاشیدن بذر آن نیز رسالت هیچ گروه خاصی نیست؛ به این معنا که بهطور نمونه قرار نیست تنها شاعران، فیلسوفان و اصحاب هنر و رسانه از امید بگویند. شاعران و فیلسوفان نیز تحت تأثیر واقعیات بیرونی امیدوار و ناامید میشوند و حتی خود بخشی از همان آمارهای جامعه شناسان در تحقیقات میدانی یا نمونهای از مراجعهکنندگان افسرده و گرفتار در کلینیکهای روانکاوی و روانشناسی هستند.
با وجود برجستگی یاس در طول تاریخ آنچه در صدسال اخیر امیدوارانه به نظر میرسد استمرار در حرکت روبهجلوی مردم که از آن تحت عنوان اصلاحات تاریخی نامبرده میشود بوده است. مسیری که بارها منقطع یا با شکست یا انحراف سیاسی مواجه شده اما اصل حرکت ثابت بوده است. هرچند برخی با اشاره به وجود تورم آگاهی ناشی از همهگیری رسانهها یا هژمونی رسانهای مهندسیشده و همچنین بحران منابع همچون بحران آب، جمعیت، اعتماد عمومی و ... در کشور نسبت به آینده این حرکت ناامید هستند ولی به تعبیر هولدرلین شاعر معروف آلمانی در یکی از اشعارش که هایدگر آن تکه از شعر را در مقاله «پرسش از تکنولوژی» خود دو بار تکرار کرده بود باید گفت: «هر جا که خطر است، نیروی نجاتبخش نیز همانجا میبالد.» با این امید ما نیز در آستانه یک سال جدید بهرسم نیکوی ایرانیان سالی خوب توأم با موفقیت، پر از امید برای همه حتی «ناامیدان» و رسیدن به آرزوهای بلند برای یک ملت را آرزومندیم.