کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

یادداشت|

لباس بزم، لباس رزم 

سروش درست

1 اسفند 1400 ساعت 0:12

از دگر آسیب‌های تخدیشگر، دیدن همین لباس رزم یا همان چقه زناره در هر آیین، جشنواره، فستیوال فرهنگی ملی و یا بین المللی ست. به جای لباس فاخر بزم، با لباس رزم در بزم و جشن و سور و سورگانی شرکت می‌کنند. دردآورتر اینکه گاهی خود را گروهی اعزامی از ادارات و نهادهای مرتبط با فرهنگ و میراث فرهنگی استان معرفی می‌کنند. 


"هر گنه عذری و هر تقصیر دارد توبه ای/
نیست غیر از زود رفتن عذر بیجا آمدن "
مهربانوان کهگیلویه و بویراحمدی در پاسداشت لباس محلی خویش، از ایلمردان موفق‌تر عمل کرده اند. این حقیقتی ست قابل تحسین و البته، تکریم! 
به احترام این پاسداری سترگ، قد قامت، قامت فراز کرده، دست ادب بر سینه‌ی تعزیر گذاشته و کلاه از سر برمی داریم. 
و چنین بود که سروده شد: 
«بایه بایه بایه! 
شالا مبارک بایه! …» 
«بایه» گلی ست زیبا و فریبا؛ این نازگل تقدیم ایلبانوانی که فرهنگ پوشاک خویش را نسل به نسل و اصل به اصل، به دختران و نسل بعد از خویش، انتقال داده اند. نه تنها فرم و شکل خاصی از لباس را، پاسدار بوده اند؛ بل هویت فرهنگی خویش را. 
بنابراین، پاس و پاسداشت لباس محلی قوم لر در این سامان، ترجمان آن، ایلبانوانی ست که در رخت زیبا و رنگارنگ لری، بر روی زمین، فرخ رخ، می‌خرامند و می‌تراوند. 
اما مردان این دیار، در پاس لباس مردانه‌ی خویش، چندان بهروز و فیروز نبوده‌اند. کلاه فرنگی بر سرشان گذاشتند؛ روزگاری، جای «شوکلاه» خسروانی! کلاه پهلوی سر ایلمرد ایلیاتی گذاشتند و امروزگار، انواع کلاه را. 
در روزگار پهلوی، لباس عاریتی کت و شلوار، عرصه را چنان بر «دلگ و شال» – بخوانید لباس بزم لری– تنگ کرد که قافیه را به زرق و برق لباس غربی باختیم. از همین رو، مردمان نجیب و حجیب این دیار از ایران اسلامی، سال هاست که نگران خرده فرهنگ‌های خویش‌اند و دلریش! 
گم کرده‌اند گم شده‌ای را، خواه بر تن و خواه در وطن! 
تهاجم فرهنگی بیگانگان و دشمنان فرهنگ ایرانی، با حذف و هضم خرده فرهنگ‌ها شروع شد. 
از همان روزی که رضاخان پهلوی در شهرهای ایران با ضرب چماق و زور حماق، چادر از سر نسوان کشید و دلگ و شال از تن مردم، خطر شروع شد. خطیر موضوعی که ریشه در اندیشه‌ی انگلیسی دارد: برای فتح قلب مردم، باید بی‌هویت شوند و مسخ! مسخ فرهنگ! 
«هر کسی کو دور ماند از اصل خویش! …» 
تیپ فکل کرواتی و کت و شلوار فرنگی، دردی کمتر از هجمه‌ی فرهنگی پس از انقلاب اسلامی ایران داشت. شدت تهاجم پس از پیروزی انقلاب، نه تنها کم و کمتر نشد؛ بل بیش‌تر و بیشتر شد. دیگر خبری از «دلگ و شال» و لباس بزم و مرصع ایلی نبود. 
زنان ایل، سپیدی دامن‌های چین دار- لباس رنگارنگ محلی خویش را در زیر سیاهی چادر متکبرانه قجری، پوشاندند. تنها در آیین سور و سورگانی، این سیاهی به کناری گذاشته می‌شد. در بزم عروسی، دنیای رنگارنگ و قشنگ لباس‌های شاد و هزار رنگ بر تن مهربانوان نازنگار که گرد میدان رقص به چرخ، می‌چرخیدند، به چرخ طعنه می‌زد. یک ایلبانو و یک ایلمرد- یک در میان- با شکوه معنای برابری زن و مرد، دستمالکان رنگارنگ خویش را در آسمان آزادی به چرخ در می‌آورند. رقص دستمال، معنایش زیبا و چه زیبایی بِه زِ آزادی ست. زنان و مردان ایل، گرد میدان می‌رقصند؛ دور می‌زنند و پای بر زمین می‌کوبند: ترجمان زیبای کوبش پای بر خاک پاک، این است که از خاک بر آمده‌ایم و به خاک باز می‌گردیم. خاکی که وطن ماست و بِه زِ جان و تن ماست. 
در آیین‌های پرمحتوای اهورایی سور و سورگانی قوم لر، با روشنایی دل ها، شادی و آزادی ایل، با سرایش صدای سرنانواز، دل‌ها به تپش می‌نشینند و دیده ها، به روشنایی! 
در آیین سوگ و سوگواری یا به قول استاد میر جلال الدین کزازی «همان سورگانی باژگون»، باز لباس محلی ایلبانوان برازنده و ارزنده بر تن و. جانشان دیده می‌شود. در لباس‌هایی به رنگ عزا، سورمه‌ای و سیاه، با چارقدهای بریشمی گره زده از قفا، به نشانه‌ی عزم عزا؛ رویت روایت پاس و سپاس فرهنگ این دیار است. روایتی که هزارگان قدمت دارد و قیمت! ایلبانو در رخت محلی خویش، در هر ایام و اعیادی، سرزنده است و دوشادوش مرد خویش، برازنده. 
و اما لباس مردان کهگیلویه و بویراحمد، در رزم، «چقه زناره» است. چقه، ردای رزم است و عزم: عزم جنگ و گریز و دشمن‌شکنی در آوردگاه. این ردای سبک و پشمی به رنگ خاک بافته شده تا در رزم، جان ایلمرد چقه‌پوش را حفظ کند. به مصداق همان استتاری که در دانشکده‌های نظامی به افسران ارتش یاد می‌دهند. 
بر روی چقه، «زناره» یا همان «خفتان» شاهنامه، پوشیده می‌شود. حمایلی که رزمنده‌ی ایلی را مهیای عزم رزم می‌کند. بر دوش و کتف‌های مرد ایلیاتی و بر روی چقه بسته می‌شود. 
متاسفانه امروزه لباس سپیدی، عاریتی از بی‌فرهنگی و خالی از محتوا، با عرض پوزش شبیه کفن مردگان در بازار دیده می‌شود که در فرهنگ استان کهگیلویه و بویراحمد- هر دیاری از آن- غریب است و دون شأن چقه و زناره. «پاپیچ»، بر روی مچ پا تا زیر زانو بسته می‌شود. پارچه‌ای ست به عرض چهار انگشت و در چندین لایه بر روی شلوار دبیت یا زیر شلوار و - «تومون» بسته می‌شود. مردی که پاپیچ دارد راحت‌تر به رزم و فعالیت جنگی می‌پرداخت. 
گویا عده‌ای ناآشنا با هویت فرهنگی این دیار ریشه دار، قصد تخریب فرهنگ این سامان را دارند. این جاهلان و جاعلان تازه به دوران رسیده با دوختن لباسی- پیراهن و شلواری سفید رنگ- نا میمون و عجیب و غریب که در هیچ مقالی از فرهنگ لباس لر نبوده است، لباسی را به عنوان زیر چقه و زناره به جامعه قالب کردهداند. از بد روزگار، برخی از مردم - گویا از روی ناچاری و اضطرار- آن را پوشیده؛ بی‌هیچ اعتراضی با آن عکس و فیلم یادگاری می‌گیرند و در بزم‌ها جولان می‌دهند که خود جای پرسش دارد و علامت سؤال! 
بایسته و شایسته است که نهادهای فرهنگی در جلوگیری ازین تهاجم فرهنگی به فرهنگ زیبای قوم لر، آستین غیرت و همت بالا بزنند. 
از دگر آسیب‌های تخدیشگر، دیدن همین لباس رزم یا همان چقه زناره در هر آیین، جشنواره، فستیوال فرهنگی ملی و یا بین المللی ست. به جای لباس فاخر بزم، با لباس رزم در بزم و جشن و سور و سورگانی شرکت می‌کنند. دردآورتر اینکه گاهی خود را گروهی اعزامی از ادارات و نهادهای مرتبط با فرهنگ و میراث فرهنگی استان معرفی می‌کنند. 
این سطحی نگری‌ها از کجا ریشه می‌گیرد یک روی سکه است و لوده بازی، سطحی انگاری و نزولذو افول ادبیات رفتاری تا سخیف نگری، آن روی سکه است. 
برادر و خواهر مسئول! شبکه‌ی محترم دنا! مسئولان فرهنگی استان، نویسندگان، اهالی دانشگاه، آموزش و پرورش استان و… در کجای دنیا دیده‌اید در بزم و سور و جشن و جشنگاه با لباس جنگ و عزم رزم شرکت کنند. 
با داشتن لباس فاخر و مرصع «دلگ شال» چرا با لباس جنگی در آیین‌های غیر جنگی قدم می‌گذاریم. 

قدمی که چنین نابلد قدم برمی دارد، کی قرار است با کار کارشناسی شده، قدمش قلم شود! 
این بدتر از تهاجم فرهنگی ست. توهین است به فرهنگ کهن مردمانی با افزون بر هفت هزارگان قدمت تاریخی و فرهنگی! 
لباس بزم مردم کهگیلویه و بویراحمد «دلگ و شال» است. دلگ، قبایی رنگارنگ و با آستین‌های بلند و بدون دگمه است و انواع مختلفی دارد که با توجه به موقعیت اجتماعی و اقتصادی افراد ایل، پوشیده می‌شده است. شال در زیر دلگ بر روی «قبا» پوشیده می‌شده است. شال از دو پارچه به طول شش و هفت متری - گاه بیشتر یا کمتر- و با عرض یک متر– کمی بیش یا کمتر- سیاه و سفید رنگ که به هم دوخته و یکپارچه شده‌اند، دوخته و آماده می‌شد. در روز، قسمت سپید رنگ را بر رو می‌پوشیدند و در تاریکی شب، قسمت تیره رنگ را. در زمانی که حادثه‌ای در جنگی برای ایلمردی پیش می‌آمد، قسمت سپید رنگ شالش را از قسمت سیاه رنگ جدا و به عنوان «کفن» متوفا یا کشته از آن شال بهره برده می‌شود. 
هر تکه‌ای از لباس لری - خواه لباس بزم یا لباس رزم-محتوا، مفهوم، تاریخ و صبغه‌ی خاصی دارد. 
امروزه، برماست که به فرزندان خویش بیاموزیم در راستای حفظ خرده فرهنگ‌های خویش- باور و هویت زیبای ایلیاتی را در وجود آن‌ها زنده نگه داریم. 
چرا که: 
هر که دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
از دگر مفاهیم لباس بزم و رزم استان، سادگی آن است. کلاه لری، معروف به «شوکله» به رنگ‌های خاکستری و خاکی و رنگ‌های مشابه، مهمترین مفهوم آن «سادگی» ست. در این کلاه نمدی ساده که از زندگی ساده ایلیاتی برداشت شده است، نه خبری از نقاب هست، نه نشان و نه عقاب. نه گوش دارد و نه بند و نه پر گوش. «شوکله» یا همان شوکلاه ساده، تنها در بالا و قسمت سر آن چند سوراخ، جهت تهویه، تعبیه شده است. شوکلاه کهگیلویه وبویراحمدی ساده‌ترین کلاه جهان، از آن سرسخت‌ترین مردمان جهان است؛ سرسخت و صعب! 
امید که لباس بزم ایل در بزم‌های شادی، آبادی و آزادی مردمان ایران و لباس رزم، در عزم رزم با دشمن ایرانیان، بر تن با غیرت‌تان برازنده باشد و ارزنده! 
چرا که: 
"هر گنه عذری و هر تقصیر دارد توبه ای/
نیست غیر از زود رفتن عذر بیجا آمدن" 
----------------------------------
۳۰ بهمنگان ۱۴۰۰خ. 
سروش درست 
یاسوج زمهریری
 


کد مطلب: 444899

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/note/444899/لباس-بزم-رزم

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1