کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

مرگ مغزی آموزش و پرورش

21 فروردين 1397 ساعت 12:53


سعید کرمی
اگر آموزش و پرورش یا سیستم متولی تحصیلات یک کشور با هر نام و عنوانی، حیاتی‌ترین عامل بلوغ فکری و نبوغ علمی آن جامعه باشد -که مسلماً هست- و متعاقباً بروز آسیب‌های اجتماعی در ابعاد مختلف جامعه را معلول نارسایی‌های بنیادین پرورشی در فرآیند تربیت نسل‌ها بدانیم -که قطعاً چنین است- آنگاه با نگاهی گذرا و تأملی بر افسار گسیختگی امورات آموزشی کشور، نه تنها ناکارآمدی نظام آموزش و پرورش که مرگ مغزی این حوزه سرنوشت‌ساز محرز خواهد بود و چه بسا این دستگاه عریض و طویل را هزینه‌ای مازاد بر دوش جامعه خواهیم یافت.
اقبال عمومی و استقبال چشمگیر از مدارس غیردولتی و این واقعیت که بسیاری از خانوارها و اقشار زیر متوسط جامعه حتی از نان سفره خود می‌زنند تا برای آینده تحصیلی و علمی فرزندانشان تن به شهریه‌های سنگین مدارس انتفاعی بدهند، بیانگر آن است که همه طبقات جامعه عملاً پذیرفته‌اند که صرفاً با بسنده کردن به مدارس دولتی، تقرب به ابتدایی‌ترین اصول آموزش کارآمد و اهداف تحصیلی ممکن نخواهد بود.
صنعت پرسود کلاسهای کنکور با گردش مالی سرسام آور خود علیرغم اینکه خانوارها را برای تامین هزینه این دوره‌ها به تلاطم انداخته است با تکیه مطلق بر آموزش تکنیک‌های تست‌زنی، قدرت تجزیه و تحلیل و تفکر که ماهیت اصلی دانش و فلسفه دانش‌آموزی است را منزوی کرده است و جولان این تجارت مافیایی، ناشی از ضعف عملکرد نظام آموزش و مدارسی است که کمیت و کیفیت تحصیل را تا سرحد توقعات نهصت سوادآموزی تنزل داده‌اند.
اینکه کودکان ما صرفاً به مدرسه می‌روند و تنها پایه‌ها و دوره‌های تحصیلی را به صورت پلکانی تصمینی و بدون وقفه و مردودی و بی آنکه به معنای حقیقی دانشی آموخته باشند طی می‌کنند و مطلقاً از یادگیری و مهارت‌های علمی و اجتماعی محروم مانده‌اند – همچنانکه خروجی این محرومیت را در معابر و منازل و ظاهر و باطن نسلی که به ریش تمام سنت‌ها و ایدئولوژی‌ها و مبانی و اعتقادات می‌خندند می‌بینیم- ناکارآمدی سیستم آموزش و پرورش را حکایت می‌کند.
اینکه در مثلث دانش و دانش آموز و معلم، ضلع دانش معدوم و رابطه دانش و دانش‌آموز منفصل شده و معلم بلاتکلیف مانده است و سطح یادگیری دانش آموز به توانایی خواندن و نوشتن -آن هم با مداخله والدین و کار در منزل- محدود شده است، تخدیر آموزش و پرورش ما را تایید می‌کند.
این مهم که استرضای خاطر و استغنای مالی معلمان ما به عنوان مهم‌ترین مولفه‌های توسعه سواد اجتماعی و سنگ زیرین تعالی جامعه می‌بایست مورد توجه خاص و همه‌جانبه سیاستگذاران حوزه آموزش کشور قرار بگیرد هرگز مورد نفی و طرد نبوده و مشکلات عدیده این قشر شریف کتمان نمی‌شود، اما واقعیت این است که خروجی فعلی مدارس ما نه تنها هیچ قرابت و سنخیتی با وجه تسمیه عمیق و گسترده آموزش و پرورش ندارد، بلکه تعارص و مغایرت بلاانکاری را ترسیم می‌کند.
اینکه پیشرفته‌ترین کشورهای جهان، بیش‌ترین ارزش و حمایت را در ابعاد مختلف منجمله بعد اقتصادی بر حوزه آموزش و در رأس آن معلمان خود متمرکز کرده‌اند به طوری که تنها نخبگان آن‌ها امکان رسیدن به کرسی‌های تعلیم و تربیت و کسوت معلمی را دارند، حقیقتی است که الگوهای جذب نیروی انسانی آموزش و پرورش و نوع قرائت و نگاه به رسالت معلمین و همچنین پارامترهای ارزیابی آموزش در کشور ما را به کلی زیر سوال برده است و اگر چنانچه همیشه شاهد بوده و هستیم، معلمین ما همیشه در گیر و دار مشیت و معیشت هستند نیز مؤید آن است که سیاست‌های کلان ما ارزش آموزش و اهمیت آن را به طاق نسیان سپرده است و فارغ از نگارشات و فرمایشات نمادین، سمت و سوی مشخصی در عمل برای تربیت آینده سازان جامعه ندارد.
 
 


کد مطلب: 329984

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/note/329984/مرگ-مغزی-آموزش-پرورش

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1