گرد و خاک پتروشیمی سقاوه، یاسوج را کور میکند
2 دی 1396 ساعت 2:06
علی پارسه
در روزهایی که شعار هوای پاک و پاسداری از طبیعت سبز در دنیا طنین انداز شده است و مینوازد، اینجا در این گوشهٔ دنیا در استان چهار فصل کهگیلویه و بویراحمد به دست خود بیل و کلنگ برداشتهایم و نشستهایم به ویرانی سرسبزی استان مان و ایستادهایم به خراب کردن تنها سرمایه واقعی و خدا دادی شهر و دیارمان.
صحبت از پروژههایی چون تأسیس پتروشیمی سقاوه میباشد، هم آن، که با گل و بلبل ازش یاد میشود و از فرصتهای شغلی که قرار هست ایجاد کند صحبت میرود. غافل از آنکه در حالی که “میخواهیم بینیاش را تمیز کنیم، داریم چشمش را هم کور میکنیم”.
با توجه به تجربه پتروشیمی دهدشت در استان و البته پروژههای مشابه دیگر در کشور، اینکه سرانجام، روند کار و آن خروجی نهایی این پروژه چه خواهد بود به راحتی و حتی برای افراد غیر کارشناس نیز قابل پیشبینی خواهد بود. با این وجود، ما حتی خوشبینانه نگاه میکنیم و می گوییم که این پروژه با تخصیص بودجههای مناسب قرار هست به خوبی پیش برود و با به مرحلهٔ بهره برداری رسیدن به موقع، حتی آن فرصتهای شغلی مناسب را نیز ایجاد کند. اما کجای کار هستیم که کشورهایی چون چین، برزیل و هند تنها با توسعهٔ انرژهای تجدیدپذیر غیر مضر برای طبیعت توانستهاند عددهایی چون بیش از یک میلیون بیش از ۸۰۰ هزار و بیش از ۳۵۰ هزار شغل برای شهروندانشان ایجاد کنند. و حتی کشوری چون بنگلادش با استفاده از همین نوع انرژی بیش از ۶۰ هزار شغل تنها برای روستاییانش ایجاد کرده است، حالا ما داریم به کجا میرویم؟ چرا همواره جوری است که وقتی اکثر دنیا به نقطه ای میرسند، تازه بعد از بیست، سی و حتی چهل سال، ما باید به آن نقطه برسیم؟ آیا باید همیشه همه چیزمان به همه چیزمان بیاید؟
مسئولان تصمیم گیر عزیز حداقل برای اینکه بدانید نداها و فریادهایی از این دست تنها از سر دلسوزی هستند و بس، باید بگوییم و باید بدانید که دید این نوشته سیاسی نیست که اگر با دید سیاسی قرار بود نگاه شود، اتفاقاً به واسطهٔ رأی تدبیری که در سال ۹۲ از جانب شهروندانی چون نگارنده داده شده و حتماً در انتخابات پیشرو نیز رأی نوعی امید و تدبیر تکرار خواهد شد، بهترین کار سکوت بود. اما نمیشود، نمیشود درد این آب و خاک داشته باشی و در مقابل چنین حرکتهایی که برآن میرود ساکت بمانی.
آقایان محترم احوال خوزستان را ببینید و درس بگیرید، اهواز بدون هوا را ببینید و دنبال تجربه کردن کارهایی شبیه به کارهای “آن مرد که رفت” نباشید. مگر از همان اول ناف آب و هوا خوزستان و اهواز را با گرد و غبار بریده بودند؟ قطعاً نه! تصمیمها و کارهایی از این دست دو سوم آب خوزستان را خاک کردهاند. روزگاری جلگههای خوزستان نیز سرسبز بودهاند، زاینده رود نیز پر آب بوده و دریاچه ارومیه محل مهاجرت و عبور انواع گونههای پرندگان بوده است. نکنید کاری و نیاید روزی که بچههای ما و نوههای ما بگویند روزگاری سقاوه و جوش و مارگون طبیعت داشتهاند و سرسبز بودهاند. آقایان محترم بدانید که اگر طبیعت زمینهای سقاوه از بین برود؛ در بلند مدت گرد و خاک سقاوه، جوش و مارگون را که هیچ، یاسوج را نیز کور خواهد کرد، هوای یاسوج هوای اهواز خواهد شد.
آیا بهتر نیست این آبهای انتقالی و بودجههای مربوط را به کشاورزان و باغبانهای منطقه اختصاص دهید، برای گسترش باغها و زمینهایی که اگر به درستی کارشناسی و مدیریت شوند علاوه بر ثمره ای که میدهند، حتی میتوانند جز بهترین مکانهای هدف تفریحی حداقل برای گردشگر داخلی باشند. و یا حداقل این سرمایه گذاریها و فاینانسهای خارجی برا توسعهٔ صنعت استان، در مناطق دیگری به کار برده شوند که مطمئن باشیم کمترین ضررهای محیط زیستی را با خود به همراه دارند.
مشکل از خود مردم و من نوعی نیز میباشد، مسئلهٔ تغییر استان مهم بود و خیلی هم مهم، اما چنین مسئلهٔ زیست محیطی حیاتی ای چی؟ آیا این مهم نیست؟ چرا فریادی زده نمیشود؟ چرا سایتهای استانی بیست یا سی سال دیگر قابل پیش بینی را نوشته نمیکنند؟ چرا همین نیمجان نهادهای مدنی فریاد سر نمیدهند که «آقایان محترم نمیدانیم پروژ هایی از این دست برای چه کسانی آب دارد اما می دانیم و می دانیم و مطمئن هستیم برای مردم نانی نخواهد داشت و اگر هم نانی نتیجه دهد جز نان کپک زده نان دیگری نخواهد داد.»
سخن کوتاه کنیم و تنها این درد مشترک را فریاد بزنیم که نیاید روزی و نکنیم کاری که خدای ناکرده، فرزندان مان مجبور باشند تیتر بزنند “یاسوج هوا ندارد”
کد مطلب: 302079