تاریخ انتشار
يکشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۵۲
کد مطلب : ۲۴۵۰۶۰
کاش صدای «کارگران سد چمشیر» پشت سد بی کفایتیها شنیده میشد
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛علی اکبر گرامی*
بنام نامی دوست که هرچه هست از اوست ...
گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالهی من
آنچه البته بهجایی نرسد فریاد است!
از کجا و به کجا ببریم این درد نامه را بازهم صدای مانده در گلو، بازهم نفسهایی که با نگاه فرزندان به شمارش میافتد و باز عرق شرم بر جبین خسته کارگران و اینک تعطیلی، بیکاری، آشفتگی جوانان شهرم و بازهم گچساران مظلوم. کارگرانی که با هزاران امید دلخوش به کاری هرچند موقتی بودند که برای خود شاید سقفی بسازند تا بتوانند دلخوشی کوچکی در تبوتاب زندگی ناآرام و پر از حسرتشان بکارند، ولی انگار دست زمانه و بیتدبیری حاصل از بیبرنامگی اجازه رشد و نمو و بقا را از آنها میگیرد. پس از اخراج کارگران واحدهای مختلف صنعتی این ابر مخزن نفتی که جز به داشتن نفت محکومیت دیگری ندارد و ایکاش همین هم نبود تا شاید مسئولین بخواب رفته، دلخوش به شرکت نفت و لابیهایشان نبودند تا بلکه فکر چارهای برای بیکاری عمده جوانان تحصیلکرده خود مینمودند.
جناب نماینده، فرماندار و اهالی شهر مظلومم در این چندروزه بزرگترین پروژه ملی با پیشرفت ۷۰ درصدی تصمیم به تعطیلی و اخراج کلیه نیروهای خود نمود تا برگ زرین دیگری بر عجز و ناتوانی در کارها در این گوشه از خطه پر سرمایه رقم زند از دو منظر بار دیگر بر قشر بیصدای کارگری ظلم شده است. اول اینکه نیروی کاری که در این چندساله باانگیزه کارکرده و با آموختن فن کار و کسب تجربه توانسته درحرکت چرخ صنعت نقش به سزایی داشته و اینک این سرمایه کاری در این فرایند در آینده هرز خواهد رفت و دوم اینکه با هزاران امید چشم به آینده داشته و سقفی برای خود و خانوادهشان ساخته و با ترسیم آینده روشن افق بلندی پیش روی خود میدیدند اما امروز با تعطیلی این مجموعه در معاش اولیه خود نیز میمانند.
آیا واقعاً بازهم باید صدای کارگر در نطفه خفه گردد؟
آیا واقعاً کسی نیست که به درد و شرایط زندگی کارگری نگاهی کند؟
آیا نقش کارگر گچسارانی فقط رای دادن است و دیگر هیچ؟
کارگران اخراج شده حراست و کارگران کم اقبال بهنوش و امروز کارگران سیهروز چم شیر وحشی و شاید فردا پرنده بدشگون بیکاری بر بام مجموعه دیگر فرود آید و شاید دختری دیگر در روزهای گرم تابستان گلایهمند از سرمای استخوان سوز بیکاری پدر در فرودگاه جلوی یک مسئول را بگیرد...شاید.
سونامی تعطیلی ارج و آزمایش و داروگر و کارخانه پو... این ارثیه نحس به گچساران رسیده است و فریادرسی نیست.
شاید اگر کارگران امروز در وضعیتی قرار داشتند که به دید کارگری و به قولی فلهای دیده نمیشدند یا نمایندهای پرتوان و پیگیر داشتند چنین نمیشد.
کاش صدای کارگران سد چم شیر پشت سد بیکفایتیها شنیده میشد.
کاش مسئولین بجای دعوت از وزرا برای کارهایی که گاها ارزش دعوت هم ندارند از آنها دعوت میکردند تا وضع همشهریانشان را ببینند و جلوی این تعطیلیها را میگرفتند و ایکاش بهجای سلفی گرفتنها، طغیان اشک و آه چم شیر ناآرام گرفته را میدیدند تا شاید نگرانی از سرریز شدن اشک دخترک چشمانتظار پدر گوشهای از وجدانهای غافل و خودنویسهای مغرور را تکان میداد و جامعه کارگری و خانواده بزرگ کارگران را صبح سپیدی بود بر شب سیاه بیپایان. در انتها خواندن این شعر که آن را به مظلومان شهرم تقدیم میکنم؛
نوبهار است
سفره هامان رنگین
از خونجگر
قلب هامان سرشار
از شادی و شور
دلمان دریایی از اندوه
و به کام ماست
غم عالم یکجا!
چشم شیطان کور
گوش شیطان کر
سهم شیطان گور!
علیاکبر گرامی سوم اردیبهشت ٩۶ عضو کوچکی از جامعه کارگری
* فعال کارگری
بنام نامی دوست که هرچه هست از اوست ...
گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالهی من
آنچه البته بهجایی نرسد فریاد است!
از کجا و به کجا ببریم این درد نامه را بازهم صدای مانده در گلو، بازهم نفسهایی که با نگاه فرزندان به شمارش میافتد و باز عرق شرم بر جبین خسته کارگران و اینک تعطیلی، بیکاری، آشفتگی جوانان شهرم و بازهم گچساران مظلوم. کارگرانی که با هزاران امید دلخوش به کاری هرچند موقتی بودند که برای خود شاید سقفی بسازند تا بتوانند دلخوشی کوچکی در تبوتاب زندگی ناآرام و پر از حسرتشان بکارند، ولی انگار دست زمانه و بیتدبیری حاصل از بیبرنامگی اجازه رشد و نمو و بقا را از آنها میگیرد. پس از اخراج کارگران واحدهای مختلف صنعتی این ابر مخزن نفتی که جز به داشتن نفت محکومیت دیگری ندارد و ایکاش همین هم نبود تا شاید مسئولین بخواب رفته، دلخوش به شرکت نفت و لابیهایشان نبودند تا بلکه فکر چارهای برای بیکاری عمده جوانان تحصیلکرده خود مینمودند.
جناب نماینده، فرماندار و اهالی شهر مظلومم در این چندروزه بزرگترین پروژه ملی با پیشرفت ۷۰ درصدی تصمیم به تعطیلی و اخراج کلیه نیروهای خود نمود تا برگ زرین دیگری بر عجز و ناتوانی در کارها در این گوشه از خطه پر سرمایه رقم زند از دو منظر بار دیگر بر قشر بیصدای کارگری ظلم شده است. اول اینکه نیروی کاری که در این چندساله باانگیزه کارکرده و با آموختن فن کار و کسب تجربه توانسته درحرکت چرخ صنعت نقش به سزایی داشته و اینک این سرمایه کاری در این فرایند در آینده هرز خواهد رفت و دوم اینکه با هزاران امید چشم به آینده داشته و سقفی برای خود و خانوادهشان ساخته و با ترسیم آینده روشن افق بلندی پیش روی خود میدیدند اما امروز با تعطیلی این مجموعه در معاش اولیه خود نیز میمانند.
آیا واقعاً بازهم باید صدای کارگر در نطفه خفه گردد؟
آیا واقعاً کسی نیست که به درد و شرایط زندگی کارگری نگاهی کند؟
آیا نقش کارگر گچسارانی فقط رای دادن است و دیگر هیچ؟
کارگران اخراج شده حراست و کارگران کم اقبال بهنوش و امروز کارگران سیهروز چم شیر وحشی و شاید فردا پرنده بدشگون بیکاری بر بام مجموعه دیگر فرود آید و شاید دختری دیگر در روزهای گرم تابستان گلایهمند از سرمای استخوان سوز بیکاری پدر در فرودگاه جلوی یک مسئول را بگیرد...شاید.
سونامی تعطیلی ارج و آزمایش و داروگر و کارخانه پو... این ارثیه نحس به گچساران رسیده است و فریادرسی نیست.
شاید اگر کارگران امروز در وضعیتی قرار داشتند که به دید کارگری و به قولی فلهای دیده نمیشدند یا نمایندهای پرتوان و پیگیر داشتند چنین نمیشد.
کاش صدای کارگران سد چم شیر پشت سد بیکفایتیها شنیده میشد.
کاش مسئولین بجای دعوت از وزرا برای کارهایی که گاها ارزش دعوت هم ندارند از آنها دعوت میکردند تا وضع همشهریانشان را ببینند و جلوی این تعطیلیها را میگرفتند و ایکاش بهجای سلفی گرفتنها، طغیان اشک و آه چم شیر ناآرام گرفته را میدیدند تا شاید نگرانی از سرریز شدن اشک دخترک چشمانتظار پدر گوشهای از وجدانهای غافل و خودنویسهای مغرور را تکان میداد و جامعه کارگری و خانواده بزرگ کارگران را صبح سپیدی بود بر شب سیاه بیپایان. در انتها خواندن این شعر که آن را به مظلومان شهرم تقدیم میکنم؛
نوبهار است
سفره هامان رنگین
از خونجگر
قلب هامان سرشار
از شادی و شور
دلمان دریایی از اندوه
و به کام ماست
غم عالم یکجا!
چشم شیطان کور
گوش شیطان کر
سهم شیطان گور!
علیاکبر گرامی سوم اردیبهشت ٩۶ عضو کوچکی از جامعه کارگری
* فعال کارگری
برقرار باشید که یک تنه حنجره ی فریاد جامعه ی کار مظلوم کارگری گچساران شده اید!