تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۰۱:۴۵
کد مطلب : ۲۲۸۰۵۴
آشفتگی آموزش عالی در استان کهگیلویه و بویراحمد!
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛
اسلام ذوالقدرپور*
یکی از مؤلفههای مهم سنجش توسعه یا پیشرفت هر کشور یا استان و شهری را تعداد مراکز دانشگاهی و تعداد دانشجویان آن میدانند. البته نباید فراموش نمود که معیار آموزش عالی و دانشگاهی را باید با شاخصهایی مانند کارآمدی و توانمندی مدیران و برنامههای آنان که تأثیر مستقیمی بر فضای علمی و حتی اجتماعی جامعه دارد، مورد بررسی و سنجش قرار داد.
استان کهگیلویه و بویراحمد که شهروندان آن برای کسب علم و دانش، اهمیت فوقالعاده و خاصی قایل هستند، دارای مجموعهای از مراکز آموزش عالی است که به نظر میآید از رسالت اصلی خود دور شده و بلکه سیاستهایی غیر از آموزش عالی را در دستورکار خود قرار دادهاند!
سیاستگذاران آموزش عالی در استان کهگیلویه و بویراحمد چه کسانی هستند؟
سیاستهای راهبردی آموزش عالی استان کهگیلویه و بویراحمد کدامند؟
فضای دانشگاهی و آموزش عالی استان ما طی چند سال اخیر به شدت دچار آشفتگیهایی شده که آسیبهای جبران ناپذیری را در پی داشته است. آسیبهایی که نتایج آن را میتوان در گسترش معضلات و آسیبهای اجتماعی استان نیز مشاهده نمود.
نمونههای برجسته این آشفتگی آموزش عالی در استان را میتوان:
تغییر مداوم و چند باره رئیس دانشگاه فرهنگیان استان طی سه سال اخیر
تغییر ناگهانی و تنشزای رئیس دانشگاه آزاد یاسوج
تغییر ناگهانی رئیس دانشگاه علوم پزشکی استان(دکتر چمن) که خود یکی از سرمایهها و نخبگان علمی استان هستند.
تغییر رئیس دانشگاه دولتی یاسوج که اکنون نیز در معرض تغییر مجدد قرار دارد.
همه این تغییرات که البته شاید تنها یک چهارم تغییرات مدیران آموزش عالی استان را شامل شود، طی سه سال اخیر رخ داده و موجب بیثباتی آموزش عالی استان شده است.
اما مهمترین دانشگاه و فضای علمی استان یعنی دانشگاه یاسوج که نماد آموزش عالی استان نیز محسوب میشود، دچار آشفتگی خاصی شده است که عملاً اهداف سیاستگذاران مربوطه را زیر سوأل میبرد.
مهمترین علت ناکارآمدی یک ساختار و تشکیلات بزرگ علمی و اداری مانند دانشگاه یاسوج را میتوان در ناکارآمدی و ناتوانی مدیریت ارشد آن جستجو نمود.
جناب آقای دکتر محمودرضا رحیمی ریاست دانشگاه یاسوج نشان دادهاند که اهداف کلان ایشان با اهداف راهبردی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و حتی اهداف نظام جمهوری اسلامی در این زمینه، مغایرت داشته و ایشان اهداف خاصی را در دستورکار دارند.
اهداف خاص آقای دکتر رحیمی که مؤلفههای آن را میتوان در زیر مشاهده نمود:
الف- ترویج و پیگیری مسایل طایفهای:
به نظر میآید حضور دکتر رحیمی در دانشگاه یاسوج با تغییرات مدیریتی همراه شد که هدف نهایی آن کاهش و بلکه قطع حضور نخبگان و مدیران جوان شهرستانهای غیر مرکز استان و به خصوص باشت و گچساران بوده است.
نگاه طایفهمحور( تیره خاص از یک طایفه) که موجب عزل و برکناری و حتی تهدید مدیران جوان و نخبگان علمی باشت و گچساران و دیگر شهرستانهای استان و حتی نخبگان شهرستانهای بویراحمد و سیسخت از سوی دکتر رحیمی شده و حتی گویای تنفر پراکنی ایشان نسبت به مناطق یاد شده میباشد!
اینگونه رفتار طایفه و تیره محور ایشان نسبت به نخبگان و مدیران گچساران را میتوان در تضاد کامل با روحیه وحدت طلب و شایستهسالار شهروندان گچساران در استقبال از جناب آقای مهندس صیدالی رئیس جدید شرکت نفت و گاز گچساران دانست که نشانهای از حسننظر گچسارانیها به نخبگان و مدیران شایسته استانی است و باید درس مهمی برای آقای دکتر رحیمی باشد.
ب- تبدیل دانشگاه یاسوج به شرکت کاریابی خصوصی:
دانشگاه یاسوج به عنوان نماد آموزش عالی استان باید بر اساس برنامهها و سیاستهای علمی و آکادمیک مدیریت گردد و هر گونه استخدام و به کارگیری نیرو در این دانشگاه نیز باید با نگاه علمی باشد. اما گویا آقای دکتر رحیمی به جای نگاه علمی، دارای نگاه طایفهای و بلکه تیرهای در جذب و بکارگیری پرسنل مورد نیاز دانشگاه هستند.
نگاهی غیر علمی و تنشآفرینی که نمونه آن را میتوان در خبر استخدام ۹۰ نفر از یک تیره خاص در دانشگاه یاسوج توسط دکتر رحیمی مشاهده نمود. دفاع و توجیه مدیران مربوطه و شخص دکتر رحیمی در شرکتی بودن این استخدامها نیز میتواند اهانت بزرگی به شهروندان استان و به خصوص جوانان بیکار استان باشد که به خوبی میدانند حتی استخدام نیروهای شرکتی نیز بدون اشاره و نظر رئیس یک سازمان یا دانشکاه غیر ممکن است.
گویا بخش دیگری از مأموریت دکتر رحیمی را باید واگذاری پیمانها و قراردادها به وابستگان خود دانست که تاکنون با موفقیت کامل انجام شده است!
پ – تمرکزگرایی و مخالفت با تأسیس دانشگاه دولتی جدید در استان:
یکی از سیاستهای مهم آموزش عالی در استان را میتوان راه اندازی دو دانشکده صنعت و معدن چرام و دانشکده نفت و گاز گچساران طی چند سال اخیر دانست که با وجود برخی کمبودها، تأثیر بسزایی در رشد شاخصهای آموش عالی استان و دو شهرستان مذکور داشتهاند.
علیرغم پیکیریها و مصوبات وزارت آموزش عالی و به خصوص حکم دکتر فرهادی وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری در مورد توسعه و راهاندازی مجتمع آموزش عالی گچساران، رئیس دانشگاه یاسوج بر عدم استقلال و توسعه این مجتمع آموزش عالی در گچساران اصرار داشته و حتی اقداماتی برای برکناری رئیس جوان و شایسته این مجتمع نیز صورت دادهاند!
توسعه و راهاندازی مجتمع آموزش عالی گچساران( دانشکده چرام و دانشکده گچساران) میتواند موجب توسعه همهجانبه استان و دو شهرستان مذکور شده و از سوی دیگر شانس قبولی فرزندان استان در دانشگاه سراسری را نیز افزایش داده و از هزینههای شهروندان برای تحصیل فرزندان خود در دیگر دانشگاهها و دیگر استانها نیز بکاهد.
اصرار بر عدم راهاندازی و استقلال مجتمع آموزش عالی گچساران از سوی دکتر رحیمی، با دخالت ایشان در انتخاب و جذب اعضای هیأت علمی ضعیف برای این مجتمع نیز همراه شده است.
راهاندازی مجتمع آموزش عالی گچساران و استقلال آن از دانشگاه یاسوج میتواند در بحث اشتغال پرسنل این مجتمع بزرگ دانشگاهی و جذب جوانان دو شهرستان چرام و گچساران نیز تأثیرگذار باشد.
با توجه به موارد ذکر شده و بسیاری دلایل دیگر، فضای آشفته آموزش عالی در استان و به خصوص دانشگاه دولتی یاسوج را میتوان عامل روزمرگی محیط دانشگاهی و از بین رفتن فضای نشاط و امید در دانشگاه یاسوج دانست.
تبدیل دانشگاه یاسوج به یک محیط تنشآفرین و تأثیر منفی بر جایگاه علمی و آکادمیک آن را میتوان ازجمله دستاوردهای ریاست دکتر رحیمی دانست.
شاید بهتر باشد تا از مهمترین بازیگران سیاستگذاری استان نیز در این زمینه پرسش شود.
چرا آقای دکتر تاجگردون نماینده گچساران و باشت در مقابل اینگونه اقدامات و به خصوص کارشکنی در مورد مجتمع آموزش عالی گچساران، سکوت نمودهاند؟
چرا آقای دکتر خادمی استاندار محترم به صدای اعتراضات علیه ریاست دکتر رحیمی توجه نداشته و مسایل استخدامی و … این دانشگاه را در هیأت خاصی مورد بررسی قرار نمیدهند؟
چرا جناب آقای عدل هاشمیپور نماینده محترم کهگیلویه بزرگ در این زمینه سکوت مینمایند؟
نقش جناب آقای زارع نماینده محترم بویراحمد و دنا در این آشفتگی فضای آموزش عالی استان و به خصوص دانشگاه یاسوج چیست؟
به نظر میآید سیاستگذاران آموزش عالی در استان ما دچار نوعی سیاستزدگی یا بازی سیاسی شدهاند که برخی را دچار توهم نموده که دانشگاه دولتی یاسوج به شخص، گروه یا تیره و طایفه خاصی تعلق دارد!
فضای آشفته آموزش عالی استان ما نیاز به برقراری مجدد آرامش دارد، آرامشی که در بازی کنونی شطرنج بازان اصلی سیاسی و اداری استان مشاهده نشده و این بازیگران هر کدام به دنبال قدرتنمایی هستند و نه رفع مشکلات شهروندان و دانشگاهیان استان.
امیدواریم وزارت علوم، تحقیقات و فناوری برای رفع مشکلات کنونی استان کهگیلویه و بویراحمد، دخالتی اساسی نموده و با انتخاب مدیران جدید و توانمند، فضای آشفته کنونی را آرام نموده و قشر دانشگاهی استان را راضی و خشنود سازد.
*منبع: سیمای زاگرس
اسلام ذوالقدرپور*
یکی از مؤلفههای مهم سنجش توسعه یا پیشرفت هر کشور یا استان و شهری را تعداد مراکز دانشگاهی و تعداد دانشجویان آن میدانند. البته نباید فراموش نمود که معیار آموزش عالی و دانشگاهی را باید با شاخصهایی مانند کارآمدی و توانمندی مدیران و برنامههای آنان که تأثیر مستقیمی بر فضای علمی و حتی اجتماعی جامعه دارد، مورد بررسی و سنجش قرار داد.
استان کهگیلویه و بویراحمد که شهروندان آن برای کسب علم و دانش، اهمیت فوقالعاده و خاصی قایل هستند، دارای مجموعهای از مراکز آموزش عالی است که به نظر میآید از رسالت اصلی خود دور شده و بلکه سیاستهایی غیر از آموزش عالی را در دستورکار خود قرار دادهاند!
سیاستگذاران آموزش عالی در استان کهگیلویه و بویراحمد چه کسانی هستند؟
سیاستهای راهبردی آموزش عالی استان کهگیلویه و بویراحمد کدامند؟
فضای دانشگاهی و آموزش عالی استان ما طی چند سال اخیر به شدت دچار آشفتگیهایی شده که آسیبهای جبران ناپذیری را در پی داشته است. آسیبهایی که نتایج آن را میتوان در گسترش معضلات و آسیبهای اجتماعی استان نیز مشاهده نمود.
نمونههای برجسته این آشفتگی آموزش عالی در استان را میتوان:
تغییر مداوم و چند باره رئیس دانشگاه فرهنگیان استان طی سه سال اخیر
تغییر ناگهانی و تنشزای رئیس دانشگاه آزاد یاسوج
تغییر ناگهانی رئیس دانشگاه علوم پزشکی استان(دکتر چمن) که خود یکی از سرمایهها و نخبگان علمی استان هستند.
تغییر رئیس دانشگاه دولتی یاسوج که اکنون نیز در معرض تغییر مجدد قرار دارد.
همه این تغییرات که البته شاید تنها یک چهارم تغییرات مدیران آموزش عالی استان را شامل شود، طی سه سال اخیر رخ داده و موجب بیثباتی آموزش عالی استان شده است.
اما مهمترین دانشگاه و فضای علمی استان یعنی دانشگاه یاسوج که نماد آموزش عالی استان نیز محسوب میشود، دچار آشفتگی خاصی شده است که عملاً اهداف سیاستگذاران مربوطه را زیر سوأل میبرد.
مهمترین علت ناکارآمدی یک ساختار و تشکیلات بزرگ علمی و اداری مانند دانشگاه یاسوج را میتوان در ناکارآمدی و ناتوانی مدیریت ارشد آن جستجو نمود.
جناب آقای دکتر محمودرضا رحیمی ریاست دانشگاه یاسوج نشان دادهاند که اهداف کلان ایشان با اهداف راهبردی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و حتی اهداف نظام جمهوری اسلامی در این زمینه، مغایرت داشته و ایشان اهداف خاصی را در دستورکار دارند.
اهداف خاص آقای دکتر رحیمی که مؤلفههای آن را میتوان در زیر مشاهده نمود:
الف- ترویج و پیگیری مسایل طایفهای:
به نظر میآید حضور دکتر رحیمی در دانشگاه یاسوج با تغییرات مدیریتی همراه شد که هدف نهایی آن کاهش و بلکه قطع حضور نخبگان و مدیران جوان شهرستانهای غیر مرکز استان و به خصوص باشت و گچساران بوده است.
نگاه طایفهمحور( تیره خاص از یک طایفه) که موجب عزل و برکناری و حتی تهدید مدیران جوان و نخبگان علمی باشت و گچساران و دیگر شهرستانهای استان و حتی نخبگان شهرستانهای بویراحمد و سیسخت از سوی دکتر رحیمی شده و حتی گویای تنفر پراکنی ایشان نسبت به مناطق یاد شده میباشد!
اینگونه رفتار طایفه و تیره محور ایشان نسبت به نخبگان و مدیران گچساران را میتوان در تضاد کامل با روحیه وحدت طلب و شایستهسالار شهروندان گچساران در استقبال از جناب آقای مهندس صیدالی رئیس جدید شرکت نفت و گاز گچساران دانست که نشانهای از حسننظر گچسارانیها به نخبگان و مدیران شایسته استانی است و باید درس مهمی برای آقای دکتر رحیمی باشد.
ب- تبدیل دانشگاه یاسوج به شرکت کاریابی خصوصی:
دانشگاه یاسوج به عنوان نماد آموزش عالی استان باید بر اساس برنامهها و سیاستهای علمی و آکادمیک مدیریت گردد و هر گونه استخدام و به کارگیری نیرو در این دانشگاه نیز باید با نگاه علمی باشد. اما گویا آقای دکتر رحیمی به جای نگاه علمی، دارای نگاه طایفهای و بلکه تیرهای در جذب و بکارگیری پرسنل مورد نیاز دانشگاه هستند.
نگاهی غیر علمی و تنشآفرینی که نمونه آن را میتوان در خبر استخدام ۹۰ نفر از یک تیره خاص در دانشگاه یاسوج توسط دکتر رحیمی مشاهده نمود. دفاع و توجیه مدیران مربوطه و شخص دکتر رحیمی در شرکتی بودن این استخدامها نیز میتواند اهانت بزرگی به شهروندان استان و به خصوص جوانان بیکار استان باشد که به خوبی میدانند حتی استخدام نیروهای شرکتی نیز بدون اشاره و نظر رئیس یک سازمان یا دانشکاه غیر ممکن است.
گویا بخش دیگری از مأموریت دکتر رحیمی را باید واگذاری پیمانها و قراردادها به وابستگان خود دانست که تاکنون با موفقیت کامل انجام شده است!
پ – تمرکزگرایی و مخالفت با تأسیس دانشگاه دولتی جدید در استان:
یکی از سیاستهای مهم آموزش عالی در استان را میتوان راه اندازی دو دانشکده صنعت و معدن چرام و دانشکده نفت و گاز گچساران طی چند سال اخیر دانست که با وجود برخی کمبودها، تأثیر بسزایی در رشد شاخصهای آموش عالی استان و دو شهرستان مذکور داشتهاند.
علیرغم پیکیریها و مصوبات وزارت آموزش عالی و به خصوص حکم دکتر فرهادی وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری در مورد توسعه و راهاندازی مجتمع آموزش عالی گچساران، رئیس دانشگاه یاسوج بر عدم استقلال و توسعه این مجتمع آموزش عالی در گچساران اصرار داشته و حتی اقداماتی برای برکناری رئیس جوان و شایسته این مجتمع نیز صورت دادهاند!
توسعه و راهاندازی مجتمع آموزش عالی گچساران( دانشکده چرام و دانشکده گچساران) میتواند موجب توسعه همهجانبه استان و دو شهرستان مذکور شده و از سوی دیگر شانس قبولی فرزندان استان در دانشگاه سراسری را نیز افزایش داده و از هزینههای شهروندان برای تحصیل فرزندان خود در دیگر دانشگاهها و دیگر استانها نیز بکاهد.
اصرار بر عدم راهاندازی و استقلال مجتمع آموزش عالی گچساران از سوی دکتر رحیمی، با دخالت ایشان در انتخاب و جذب اعضای هیأت علمی ضعیف برای این مجتمع نیز همراه شده است.
راهاندازی مجتمع آموزش عالی گچساران و استقلال آن از دانشگاه یاسوج میتواند در بحث اشتغال پرسنل این مجتمع بزرگ دانشگاهی و جذب جوانان دو شهرستان چرام و گچساران نیز تأثیرگذار باشد.
با توجه به موارد ذکر شده و بسیاری دلایل دیگر، فضای آشفته آموزش عالی در استان و به خصوص دانشگاه دولتی یاسوج را میتوان عامل روزمرگی محیط دانشگاهی و از بین رفتن فضای نشاط و امید در دانشگاه یاسوج دانست.
تبدیل دانشگاه یاسوج به یک محیط تنشآفرین و تأثیر منفی بر جایگاه علمی و آکادمیک آن را میتوان ازجمله دستاوردهای ریاست دکتر رحیمی دانست.
شاید بهتر باشد تا از مهمترین بازیگران سیاستگذاری استان نیز در این زمینه پرسش شود.
چرا آقای دکتر تاجگردون نماینده گچساران و باشت در مقابل اینگونه اقدامات و به خصوص کارشکنی در مورد مجتمع آموزش عالی گچساران، سکوت نمودهاند؟
چرا آقای دکتر خادمی استاندار محترم به صدای اعتراضات علیه ریاست دکتر رحیمی توجه نداشته و مسایل استخدامی و … این دانشگاه را در هیأت خاصی مورد بررسی قرار نمیدهند؟
چرا جناب آقای عدل هاشمیپور نماینده محترم کهگیلویه بزرگ در این زمینه سکوت مینمایند؟
نقش جناب آقای زارع نماینده محترم بویراحمد و دنا در این آشفتگی فضای آموزش عالی استان و به خصوص دانشگاه یاسوج چیست؟
به نظر میآید سیاستگذاران آموزش عالی در استان ما دچار نوعی سیاستزدگی یا بازی سیاسی شدهاند که برخی را دچار توهم نموده که دانشگاه دولتی یاسوج به شخص، گروه یا تیره و طایفه خاصی تعلق دارد!
فضای آشفته آموزش عالی استان ما نیاز به برقراری مجدد آرامش دارد، آرامشی که در بازی کنونی شطرنج بازان اصلی سیاسی و اداری استان مشاهده نشده و این بازیگران هر کدام به دنبال قدرتنمایی هستند و نه رفع مشکلات شهروندان و دانشگاهیان استان.
امیدواریم وزارت علوم، تحقیقات و فناوری برای رفع مشکلات کنونی استان کهگیلویه و بویراحمد، دخالتی اساسی نموده و با انتخاب مدیران جدید و توانمند، فضای آشفته کنونی را آرام نموده و قشر دانشگاهی استان را راضی و خشنود سازد.
*منبع: سیمای زاگرس
کلیه دانشگاه های مستقر در یاسوج (دولتی یاسوج، آزاد و پیام نور) تحت سیطره یک طایفه بوده و هستند.
یا ریاست این دانشگاه ها و یا معاونین عمده آن از یک طایفه و وابستگاه نسبی آنها هستند.....