کبنانیوز - پاسخی به مطلب «صبح بخیر آقای فرماندار»؛ قدر زر، زرگر شناسد

پاسخی به مطلب «صبح بخیر آقای فرماندار»؛ قدر زر، زرگر شناسد

داریوش ارجمند
با انتشار مطلب زریر حجتی با عنوان «صبح بخیر آقای فرماندار؟!» [کلیک کنید] یکی از مخاطبان کبنانیوز به این مطلب به شرح زیر واکنش نشان داد.
زریر حجتی، صبح بخیر گفتی، باش تا صبح دولتت بدمد.

مطلب سراسر وهن و وهمت در صبح گاه سه شنبه قلقلکی بود و بهانه‌ای برای لبخندی تلخ و بشارتی بود بر فرماندار که شمشیر دشمنانش «حجتی» است.
چه زیباست حکمت‌های خدا، و چه زیباتر «خدا» را کمی بیشتر شناختن از لابه لای همین حکایت های روزانه که در صورت شناخت،تغاری گر بشکند، عجز و لابه و مویه نمیکنیم و مرثیه و شروه نمیخوانیم، زیرا "روزیِ" کاسه لیسان در همین تغار شکستن هاست، طبیعی ست که هرکه سزاوارتر و حس بویایی قوی تری داشته باشد کاسه پرملات تر و خوانی گسترده تر ... و چرا بخل و خساست وقتی که «قصر فردوس» به «پاداش عمل» میبخشند، اما این پرسش اساسی کمی ذهنم را درگیر کرده که در این تغارشکنی «که دنده دانشجو و حرمت دانش شکست» متخصص خوشه چینی، چرا اول به سراغ دانشجوی مضروب و مصدوم می رود و با وارونه کردن حقایق از مراد خویش در «کیهان» الگوی مباهته برمیدارد و پای معامله دکان دونبشی می نشیند که قبل ترها سند مالکیتش به نام از «زریر» «زرنگترها» ثبت رسمی شده است و آخر سر دنبال تکه های کاسه شکسته جلوی درب فرمانداری میگردد.
«زریر» «زردی» «زر» میبیند و گوهریِ حقیقی، با «زر» خود سکه میزند و بر صورت «زر» خویش مهر تایید میزند.
«زریر» عزیز!
برصورت دریا شلاق میزنی و پنجه بر رخ آفتاب میکشی و پی رزق میگردی، بگرد! اما دریا را تو میدانی که با هر اقدامی نمی شود نجس کرد و چه زیباست تفاوت "حجتی" و «نظری» اولی تهی از هرنظری و اندیشه ای و قهار در عمل به پروژه «پاتیل کراسی» و از واژه های «بسیج» و «ولایت فقیه» سنگری ساخته و دومی صاحب نظر و جنس اصل بسیج است و سنگر ولایت و نظام و کیان و خورشیدِ پنهان پشت عینکش خود اتمام «حجتی» ست بر مدعیان! جل الخالق!
و اما چند نکته:
طبیعی است «حجتی» فرایند فتنه را وانهد و به فراورده فتنه در آویزد تا از کاروان دریوزگی به درگاه این دکان ! عقب نماند و نیز «نفوذ» در دل وقایع و «قلب» حقایق!
باری داستان اصرار فرماندار در برگزاری و حضور مجدد مهمان برنامه دانشگاه هم نتیجه «کژتابیِ» ژورنالیستیِ ایشان است زیرا در جلسه فرماندار با مسئولین دانشگاه " که البته بنده حضور داشتم «صرفا» واکاوی شرح ماجرا و پرسش از مسئولین پیرامون امکان برگزاری جلسه و در نهایت نصایح بردارانه به عاملین آشوب در راستای حفظ نظام و ارزشهای دینی بود و لا غیر. البته باز هم طبیعی است که «تدبیر» از دیدگاه آنکه «بیرونِ گودِ اندیشه و اعتقاد نظری و عملی به حفظ نظام است»با خود حقیقت تدبیر ، توفیر دارد که از این هم میگذریم.
جالب اینجاست که ایشان قبح کلامش در حدی است که از واژه «اعتدال» سخن به میان می اورد در حالی که پایکوبان و رقصان چماق کشی و کتک و کتک کاری چند دانشجو توسط دوستانش را جشن گرفته و در مقابل، دیگران را متهم به تند وری میکند.
اینکه فرموده اند [آشوب و ناامنی در دانشگاه حاصل بی تدبیری فرماندار بوده است] نشان از جهل ایشان در پروسه برگزاری جلسات اینچنینی است و بی اطلاعی از حوزه تآمین امنیت توسط مجموعه وزارت کشور و تفکیک آن از حوزه امنیت توسط [دوستان حجتی در حراست دانشگاه] می‌باشد.
مدعی خون شهیدان و حافظ نظام و امینِ امنیتِ دین و کیان در مقاله خویش ،«همچون تمامی افعالش در جامعه» از این شاخه به آن شاخه پریده است و گه به «خاکی» زده که دنبالش دویدن کفشی آهنین می خواهد و چه ناشیانه به «امر رهبر معظم انقلاب» در خصوص کرسی های آزاد اندیشی اشاره کرده ،غافل از آنکه یک نفر از سه نفر هیئت نظارت صاحب رآی در دانشگاه آزاد برای صدور مجوز نماینده دفتر نهاد رهبری در دانشگاه می باشد و برخلاف کوته بینان معتقداست نظام توان پاسخگویی و مباحثه با هرکسی را داشته و دارد و نیازی به سانسور وجود ندارد و ناشیانه تر، آنکه به زعم خود اصیل ترین جریان موجود در نظام(اصلاح طلبی)را در تقابل با نظام معرفی می کند.
مدعی نظام ، در بخشی از نوشته خود آورده که [[ آنگونه که «منابع موثق» نقل می نمایند، فرماندار بویراحمد دو یا سه روز پس از صدور مجوز برای آذر منصوری موضوع را به استاندار و معاون سایسی اطلاع می دهد]] و جالبترین بخش این داستان اتفاقا" همین قسمت است:
قبلاً به قوت یکی از حواس آقای حجتی اشاره شد و افزون بر آن اتصال ایشان به یک « منبع موثق» حاکی از آن است که گویا در «مطبخ» ، آش شله قلم کاری بنام «یک کلاغ و چهل کلاغ» در حال طبخ است و این جفت راهنما زدن ها ُُ، نشانه ی بر «مشامت رسیدن بویی در استانداری»است.