کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

با زارعی اندر حکایت ارشاد

9 شهريور 1393 ساعت 15:06


م.خادم الادبا
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.

مقام عالي فرهنگ و ارشاد
تنت همواره آباد و دلت شادzaree (2)
بگو آنجا كه هستي خوب هستي ؟
بقدر زارعي محبوب هستي ؟
نمي داني اگر اهل كجايم
منم چون زارعي اهل دنايم
همه همسايگانت خوب هستند ؟
خدا ناكرده يا مغضوب هستند!
كساني را كه اينجا مي شناسي
مواجه گشته با درد اساسي:
هنر، همسايه مان افتاده از پا
گمانم برنخيزد ديگر از جا
مريض احوال و خوار و ناتوان است
فقير و بي كس و بي همزبان است
نفس گاهي كشد، باريك اما
ببيند گه گهي، تاريك اما
ندارد زور تا بر پا بماند
قدم گاهي به زحمت مي تواند
كهير افتاده بر رخسار ماهش
نمي بيند كسي جز گاه گاهش
نپرس از حال و احوال نقاشي
نقاشي محو گشته در حواشي
قلم خونابه از چشمش روان است
دهانش بو گرفته بي زبان است
گرافيك را كه ديگر مي شناسي
كه گاهي مي كند كار سياسي
كسي آنگونه در قابش گرفته
كه گويي تا ابد خوابش گرفته
نپرس از حال موسيقي كز آهش
مشخص مي شود روز سياهش
نشسته تار و گيسويش بريده
گريبان را ز بدبختي دريده
نواي ني ، نوايي سوزناك است
كه جان ني نوازش درهلاك است
كتاب ، آن يار مهر و مهرباني
غريب افتاده از بي همزباني
فروغ دانش از وي پر كشيده
مدت ‌ها هيچ كس او را نديده
سفر شايد از اينجا كرده باشد
به شهر ديگري جا كرده باشد
نه يوسف زاده مي داند كجا است
نه در ارشاد او را آشنا است
دريغا گم شد و از وي نشاني
نمي داند نه ايني و نه آني
نپرس از حال و احوال نمايش
گرفته دامن عذرا به خواهش
بنك گاهي فروشد گاه سيسه
كشد اين سو و آن سو بند كيسه
نه شاعر شعر دلكش مي سرايد
نه شعر از شاعري دل مي ربايد
غزل در اين هواي بي هوايي
نهاده رو به راه قهقرايي
ادب پشتي و پشتيبان ندارد
سكان دارد و كشتيبان ندارد
در اين وادي مگر ارشاد مرده
سم مالاتيون يا تير خورده
ندارد كار با اصحاب فرهنگ
خياري مي نهد بر جاي بالنگ
دهد آمار و ارقام قلابي
پزد از بهر چندي نان و آبي
همه آمار و ارقامش دروغ است
به قدر پنبه در اين كاسه دوغ است
اگر چه دولت فرهنگ خفته
ولي بخت عسل چون گُل شكفته
اگر چه خاك بر فرق غزل شد
عسل‌هامان ولي ضرب المثل شد
مگر استان ما صاحب ندارد
وكيل و والي و نايب ندارد
جناب خادمي جاي سوال است
در اين وادي مگر قحط الرجال است
وزيـــرِ دولتِ تـدبير و اميد
ز تدبيرت شدم نوميدِ نـوميد
ز تدبير تـو ما را چاره‌اي كو
ز اميد تـو ما را پـاره اي كو
من اهل روستايي دور هستم
كه از تدبير تـو طرفي نبستم
زنوميدي به كنجي درنشسته
نه از دلواپسانم، دل شكسته
هنر خوار است و احوالي ندارد
تـن بيمـار او حــالي نـدارد
گُلي از باغ تدبيرت نچيده
نشسته رو به موت و پا كشيده
سخن كوته كنم بر وجه ايجاز
مثالي مي زنم از رند شيراز
گرفته فاصله آنگونه فرهنگ
ز ديگر شهرها فرسنگ فرسنگ
«مگر خضر مبارك پي تواند
كه اين تنها به آن تن ها رساند»


کد مطلب: 61708

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/news/61708/زارعی-اندر-حکایت-ارشاد

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1