تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۲۲:۱۲
کد مطلب : ۳۲۶۸۴۱
«تاجگردون» و «حاج عدل» درودتان باد آئین حقطلبی نیاکانمان را سر دادین / در کتاب ایل از شما به نیکی یاد میکنند
۰
کبنا ؛متن ارسالی
سلامی از جنس بهار تقدیم به فصل فصل روزگاران هموطنان عزیزم، در هر کجا از پهنه ی روزگار که به حکم تقدیر، مجوز زیستن یافته اند.
امروز و روزهایی که از پی اندوه ایل آمدند، فضای زیست سیاسی و اجتماعی استانمان کهگیلویه وبویراحمد را پا به پای میهن عزیزمان ایران، دستخوش اتفاقات دلخراش و رنج زا و تبعات تلخ برگرفته از آن نموده است (سقوط هواپیما، طرح استیضاح، و سقوط استیضاح)
اتفاقاتی که بر شمردنشان نایی را میطلبد که گویا در زیر آوار مشکلات فراوان و زایش گر اندوههای بسیار گویا از رمق افتاده است.
اما چه باید کرد وقتی فرمانی از جنس مصلحت عامه، قلم عشق را بر آن داشته تا بر صفحه دل بگردانم هر آنچه را که او (مصلحت عامه) میگوید، و وجدانهای بیدار میل به استماع دارد.
آری؛
چندی است که تمام قامت ایل در برابر رخداد ناگوار سانحهی هواپیمایی تهران به یاسوج به سان تک تک هموطنان دردمندم خم گشته است
چه بسیار ضجهها و فغانها به حق و از سر صدق و مهر که سر داده نشد، و گویا جز خودمان هیچکس (مسئولان) را فرصت شنیدن نبود.
بخشی در پهنای دنا، آنجا که مسافرانی بی خبر ره آسمان پیشه نمودند و چشمانی را در موجی از انتظار تلخ تا صبح امید هم نوای دردهای عمق یافته ساکنین این خطه نمودند
و چه زخمها که با فغان فرزندان دنا سر باز ننمود.
آری؛
ما عشایر هر زمان که خطری یا اندوهی، بر ما قصد چیرگی داشت، به رسم تمکین از رفاقت و اعتماد دیرینمان سر بر آستان سرپناهی چون کوه مینهادیم، و خود را به کوه میسپردیم، غمها و مرارتها را در دل کوه جا مینهادیم، و قاعده استمرار نفسها برمیگشتیم.
به گواهی تاریخ، صخره به صخره دنا و هم کیشانش موید فراز و نشیبها و غم و شادمانیهای بسیار ما بوده است.
و این میثاق دیرین ما را بر قاعده پناهندگی به کوه راغب مینمود
اما چه گویم که گویند تمام اندوه حاکمیت یافته بر آسمان ایل را، دنا مسبب است
و تمام مسببان واقعی این همه درد، فرمان رهایی یافتهاند
اما چیزی که تاریخ موید آن هست و هر وجدان بیدار بر آن اذعان مینماید،
غرور و غیرت ایلیاتیمان بوده و هست که هرگز قابلیت تسخیر را در گذرگاههای سرد وسخت روزگار در خود ندیده و دوست و بیگانه چارهای جز پذیرش آن نداشته و ندارند.
همان که باعث شد دو تن از فرزندان دلیر و خوش نام ایل، در بهارستانی از جنس امید ملت فریادی از جنس درد بسرایند و فغان ز نیستی سر دهند و در کسوت رفیع نمایندگی مردم فهیم استان کهگیلویه وبویراحمد که در پهنه تاریخ، از پیشقراولان نهضت غیرت، بیداری و سرافرازی ملت غیور ایران عزیزمان بودهاند،
و در تمام جبهههای حق علیه باطل، شیر زنان و شیر مردانش، غیرتمندانه پا در رکاب استقامت و دست بر ماشه شجاعت نهادند، چکاندیدند تیر رهایی از بند حقارت را و ستاندند هر آنچه را که بیگانه خیال تاراج داشت،
و سرافراز دورانها بودهاند و ماندهاند.
اما قدمی در مسیر کژیها و ناراستیهای معمول و عمق بخشیده ننهادند و مسر بر پیمان انسانی خود با ملل و اقوام دیگر بودهاند.
و چه درسها که در سیاه چادرهای تهی از تجلل و اشرافی گری، به رسم نیکوی انسانیت، میهمان نوازی و مهر گستری، صداقت و یکرنگی ندادند.
سخن به درازا کشید
و بهتر آنکه کوتاه نمایم
و برچینم بساط اندوه را و سفره مهر گسترانم
چرا که فرزندان دلیرمان، جنابان دکتر تاجگردون و سردار هاشمی پور به زیبایی هرچه تمامتر تمام ناگفتهای ایل را با تبعیت از خوی برگزیده ایلیاتی در صحن بهارستان اظهار نمودند و به تصویر کشاندند، تمام غیرت ایلیاتی را .....
درودتان باد که زنده نمودین آیین حق طلبی نیاکانمان را و در سیاه چادرهای به انتظار نشسته ایل، چراغ امید را برافروختید و بانگ عدالت را به نحو احسن، سر دادین،
و در کنار اندوه و ظلمت حاکمیت یافته شب یاس، بذر امید را در دلهای به انتظار نشسته از پی وعدهی فرزندان خود نشانده و آنرا حکم نمو دادهاید.
مرحبا بر شما و غیرتتان
یقیناً در کتاب تاریخ پر رمز و رازمان، ایل به هنگام رسیدن به نام زیبایتان از شما به نیکی یاد میکند و شما را قهرمانان این برهه از روزگاران خود میداند و مینامد.
و ما امروز به پاس تحسین شرف و غیرت شما فرزندان نیک ایل بر گلوهای پر دردتان بوسه از عشق میزنیم و آغوشی از مهر فراخ نمودهایم،
و تمام توانمان را برای اعتلای عزت و سربلندی شما عزیزان و قدر شناسان راه یافته به درجهی رضایتمندی ایل، به کار میگماریم تا که شاید در پیشگاه وجدان, حکم آرامش و اقناع دریافت نماییم.
-------------------------------------------------------------------
ابوالفتح بشارت،
عضو شورای شهر چرام و نائب رئیس شورای اسلامی استان
---------------------------------------------------------------------
سلامی از جنس بهار تقدیم به فصل فصل روزگاران هموطنان عزیزم، در هر کجا از پهنه ی روزگار که به حکم تقدیر، مجوز زیستن یافته اند.
امروز و روزهایی که از پی اندوه ایل آمدند، فضای زیست سیاسی و اجتماعی استانمان کهگیلویه وبویراحمد را پا به پای میهن عزیزمان ایران، دستخوش اتفاقات دلخراش و رنج زا و تبعات تلخ برگرفته از آن نموده است (سقوط هواپیما، طرح استیضاح، و سقوط استیضاح)
اتفاقاتی که بر شمردنشان نایی را میطلبد که گویا در زیر آوار مشکلات فراوان و زایش گر اندوههای بسیار گویا از رمق افتاده است.
اما چه باید کرد وقتی فرمانی از جنس مصلحت عامه، قلم عشق را بر آن داشته تا بر صفحه دل بگردانم هر آنچه را که او (مصلحت عامه) میگوید، و وجدانهای بیدار میل به استماع دارد.
آری؛
چندی است که تمام قامت ایل در برابر رخداد ناگوار سانحهی هواپیمایی تهران به یاسوج به سان تک تک هموطنان دردمندم خم گشته است
چه بسیار ضجهها و فغانها به حق و از سر صدق و مهر که سر داده نشد، و گویا جز خودمان هیچکس (مسئولان) را فرصت شنیدن نبود.
بخشی در پهنای دنا، آنجا که مسافرانی بی خبر ره آسمان پیشه نمودند و چشمانی را در موجی از انتظار تلخ تا صبح امید هم نوای دردهای عمق یافته ساکنین این خطه نمودند
و چه زخمها که با فغان فرزندان دنا سر باز ننمود.
آری؛
ما عشایر هر زمان که خطری یا اندوهی، بر ما قصد چیرگی داشت، به رسم تمکین از رفاقت و اعتماد دیرینمان سر بر آستان سرپناهی چون کوه مینهادیم، و خود را به کوه میسپردیم، غمها و مرارتها را در دل کوه جا مینهادیم، و قاعده استمرار نفسها برمیگشتیم.
به گواهی تاریخ، صخره به صخره دنا و هم کیشانش موید فراز و نشیبها و غم و شادمانیهای بسیار ما بوده است.
و این میثاق دیرین ما را بر قاعده پناهندگی به کوه راغب مینمود
اما چه گویم که گویند تمام اندوه حاکمیت یافته بر آسمان ایل را، دنا مسبب است
و تمام مسببان واقعی این همه درد، فرمان رهایی یافتهاند
اما چیزی که تاریخ موید آن هست و هر وجدان بیدار بر آن اذعان مینماید،
غرور و غیرت ایلیاتیمان بوده و هست که هرگز قابلیت تسخیر را در گذرگاههای سرد وسخت روزگار در خود ندیده و دوست و بیگانه چارهای جز پذیرش آن نداشته و ندارند.
همان که باعث شد دو تن از فرزندان دلیر و خوش نام ایل، در بهارستانی از جنس امید ملت فریادی از جنس درد بسرایند و فغان ز نیستی سر دهند و در کسوت رفیع نمایندگی مردم فهیم استان کهگیلویه وبویراحمد که در پهنه تاریخ، از پیشقراولان نهضت غیرت، بیداری و سرافرازی ملت غیور ایران عزیزمان بودهاند،
و در تمام جبهههای حق علیه باطل، شیر زنان و شیر مردانش، غیرتمندانه پا در رکاب استقامت و دست بر ماشه شجاعت نهادند، چکاندیدند تیر رهایی از بند حقارت را و ستاندند هر آنچه را که بیگانه خیال تاراج داشت،
و سرافراز دورانها بودهاند و ماندهاند.
اما قدمی در مسیر کژیها و ناراستیهای معمول و عمق بخشیده ننهادند و مسر بر پیمان انسانی خود با ملل و اقوام دیگر بودهاند.
و چه درسها که در سیاه چادرهای تهی از تجلل و اشرافی گری، به رسم نیکوی انسانیت، میهمان نوازی و مهر گستری، صداقت و یکرنگی ندادند.
سخن به درازا کشید
و بهتر آنکه کوتاه نمایم
و برچینم بساط اندوه را و سفره مهر گسترانم
چرا که فرزندان دلیرمان، جنابان دکتر تاجگردون و سردار هاشمی پور به زیبایی هرچه تمامتر تمام ناگفتهای ایل را با تبعیت از خوی برگزیده ایلیاتی در صحن بهارستان اظهار نمودند و به تصویر کشاندند، تمام غیرت ایلیاتی را .....
درودتان باد که زنده نمودین آیین حق طلبی نیاکانمان را و در سیاه چادرهای به انتظار نشسته ایل، چراغ امید را برافروختید و بانگ عدالت را به نحو احسن، سر دادین،
و در کنار اندوه و ظلمت حاکمیت یافته شب یاس، بذر امید را در دلهای به انتظار نشسته از پی وعدهی فرزندان خود نشانده و آنرا حکم نمو دادهاید.
مرحبا بر شما و غیرتتان
یقیناً در کتاب تاریخ پر رمز و رازمان، ایل به هنگام رسیدن به نام زیبایتان از شما به نیکی یاد میکند و شما را قهرمانان این برهه از روزگاران خود میداند و مینامد.
و ما امروز به پاس تحسین شرف و غیرت شما فرزندان نیک ایل بر گلوهای پر دردتان بوسه از عشق میزنیم و آغوشی از مهر فراخ نمودهایم،
و تمام توانمان را برای اعتلای عزت و سربلندی شما عزیزان و قدر شناسان راه یافته به درجهی رضایتمندی ایل، به کار میگماریم تا که شاید در پیشگاه وجدان, حکم آرامش و اقناع دریافت نماییم.
-------------------------------------------------------------------
ابوالفتح بشارت،
عضو شورای شهر چرام و نائب رئیس شورای اسلامی استان
---------------------------------------------------------------------