حرفهای تلخ یک نویسنده دهدشتی؛ استانهای دیگر وقتی نام انتشارات کهگیلویه و بویراحمد را میبینند، کتاب را خرید نمیکنند
20 آبان 1396 ساعت 12:47
نویسنده استان کهگیلویه و بویراحمد گفت: استانهای دیگر وقتی نام انتشارات ... که مختص به استان کهگیلویه و بویراحمد است را میبینند از خرید کتاب چه خوب و چه بد منصرف میشوند.
به گزارش کبنا از یاسوج، شجاعیفرد یکی از نویسندگان استان کهگیلویه و بویراحمد میباشد که خبرنگار ما با وی در خصوص کتاب و دیگر مسائل پیرامون او گفتوگو کرده است که از نظر خوانندگان عزیز میگذرد؛
۱- لطفا خودتان را معرفی کنید؟
مریم شجاعیفرد
۲- رویای محبت چگونه خلق شد؟
رویای محبت سال ۸۴ با توجه به علاقه زیادی که به بازیگری و کار سینما داشتم و یه مدت کوتاه (یه ترم ) در سینمای انجمن جوانان استان مشغول فعالیت و درس شدم، شکل گرفت و یکسالی طول کشید تا توانستم تمامش کنم.
۳- ویژگیهای برجسته این کتاب چیست؟
ویژگیهای آنچنان برجستهای از نظر خودم ندارد، اما سه سال قبل در چند جشنواره رتبههای را کسب و همچنین جوایزی با لوحهای تقدیر و تندیس را دریافت کرد.
۴- فرمودید؛ متأهل هستید؟ چگونه با همسرتان آشنا شدید؟ همسرتان شما را در کارها همراهی میکند؟
ازدواجم قبل از شروع نوشتن کتابم بود، ایشان هم وقتی دیدن من به نوشتن کتاب علاقه دارم با من همکاری کردند، حتی برای فروش و سایر امور کتاب «رویای محبت» به تهران میرفتم، کمکم میکرد.
۵- چند فرزند دارید؟
یه پسر ۱۴ ساله
۶- شما قبل از «رویای محبت» ورود چندانی به دنیای نویسندگی نداشتید اما الان این کتاب را از شما دیدهایم، رویای کتاب پل ورود شما به دنیای قلم و نویسندگی و فیلم خواهد بود؟
همیشه این رویا را در ذهنم تداعی میکنم که از هر راهی شده بتوانم خودم را به دنیای نوسندگان بزرگ و فیلم و سینما برسانم، اما با مشکلاتی که در استان ما وجود دارد، بعضی مواقع ناامید میشدم، اما باز هم تلاش میکنم تا این رویا را به واقعیت تبدیل کنم.
۷- برای چاپ کتاب با مشکل روبرو شدید؟ نهاد یا ادارهای شما را حمایت میکرد؟
با مشکلات زیادی مواجه شدم، تا کتاب رویای محبت را چاپ کنم، هیچ نهاد یا ادارهای کمکی در خصوص چاپ یا فروشش به من نکرد، حتی چندبار برای مجوز چاپ کتاب با هزینه خودم به تهران وزارت ارشاد رفتم، تا توانستم مجوز چاپش را بگیرم و هزینه چاپ آن را هم خودم به تنهایی متحمل شدم. با اینکه وزارت ارشاد به همه نویسندگان نصف هزینه چاپ کتاب را میدادند، اما این کمک هزینه به قول ناشر انتشارات یاسوج به من تعلق نگرفت و سال ۸۶ مبلغ ۲۲۰۰۰۰۰ تومان از من گرفتند و هیچ کمکی برای فروشش به من نکردند.
۸- تفاوتی با سایر کتابهای که در این حوزه کار شد، دارد؟
-
۹- آیا کتاب یا کتابهای دیگری در دست اقدام دارید؟
با مشکلاتی که در «رویای محبت» برایم پیش آمد، اقدام به چاپ بقیه کتابهایم، نکردم، اما دو تا به اسم «ستاره شبهای تنهایی» و یکی دیگر «لالههای آتشی(بهار زندگی من )» دارم که هنوز دست بکار نشدم، یعنی قصد چاپ این کتابها در استان خودمان را ندارم.
۱۰- روزی چند ساعت به کار نویسندگی مشغول هستید؟
در این این مدت خیلی کم، اما مواقعی که مشغول میشوم، کم کم روزی ۳ تا چهار ساعت مشغول نوشتن هستم.
۱۱- وضعیت کتاب و چاپ را در استان چگونه میبینید؟ علت اینکه ما کتابهای خیلی غنی در سطح استان کم داریم و یا انگشت شمار هستند؟ چیست؟
متاسفانه وضعیت چاپ کتاب در استان ما خیلی خوب نیست، و انتشاراتی هست که کتابها را چاپ کند، اما بقیه استانها به محض دیدن انتشارات .. که مختص استان کهگیلویه و بویراحمد است، از خرید کتاب چه خوب باشد و یا چه بد، منصرف میشوند.
۱۲-پدرتان کتاب شما را خواندهاند؟
یکی از دلایل پیشرفت من علاوه بر همسرم، پدرم هم بود، ایشان هم تهران که میرفتم پای به پای من برای فروش این کتاب مرا همراهی میکردند.
۱۳ -وقتی کتابتان را میخوانید؟ چه حسی داشتید؟
راستش وقتی این کتاب را میخوانم، خودم را جای نویسندش نمیبینم؛ همیشه غبطه میخورم، ای کاش من هم میتوانستم، همچنین هنری داشته باشم فکر میکنم، تو دنیای نویسندگان چیزی های هست که دیگران ندارند. حسی که تو زندگی عادی ندارم.
۱۴-کجایی هستید؟
اهل شهرستان کهگیلویه هستم، اما نزدیک ۱۶ سال هست که در یاسوج زندگی میکنم.
۱۵ -همسرتان کتابتان را خواندهاند؟ پسرتان نظرشان در رابطه با مادر نویسندهاش چیه؟
بله چندبار خواندهاند. پسرم وقتی میبیند، مشغول نوشتن هستم، یه جورای دوست داره، وارد دنیای نویسندگی بشود و همیشه میخواهد بداند که این جملهها و کلمات چطوری برای من جفت و جور میشود و در محیط مدرسه، باشگاه یا جاهایی که میرود، علیرغم میل باطنی من به دوستانش میگوید که مادر من کتاب مینوسد.
۱۶- به دردهای مردم هم فکر میکنید (فقر، نداری، بیپولی، نداشتن توان مالی برای خرید جهیزیه، اعتیاد و ...)
همیشه دوست داشتم، اینقدر وضع مالی خوبی داشته باشم تا حداقل یه ذره که میشد از مشکلات مالی آنهایی که میشناسم و میبینم و مطمئن بودم که فقیراند، با نوشتن و قلم و حتی مالی کمک میکردم.
کتاب نیمه کارهای که نتوانستم کاملش کنم، در مورد فقر و نداری بود.
۱۷-الان به چه چیزهای فکر میکنید؟
موفقیت تو کارهای که شروع کردم و اینکه نتوانستم به پایان برسانمشان و بقیه کسانی که مثل من به هزار امید پا به این عرصه گذاشتن شاید خیلی هاشان مثل من جا زدن، چرا که هیچ حمایتی نشدند که نویسندگان استانمان در کشور شناخته بشوند، اما من هنوز امیدوارم و تا آخرش ادامه میدم.
۱۹- ممنون بابت وقتی که برای ما گذاشتید؟ صحبت پایانی اگر دارید، بفرمایید؟
صحبت زیاده و وقت بسیار کم است، ای کاش وزارت ارشاد اسلامی به جای اینکه تنها نگاهش به نویسندگان بزرگ و معروف میاندازد، یه گوشه چشمی هم به من و امسال من میانداخت تا (من؛ ما میشدیم ) تا فردی همانند من که با هزار امید وارد این عرصه شدم، اول راه ناامیدانه زانو نمیزدم و با ذوق و امید بیشتری کارم را ادامه میدادم.
امیدوارم با حمایت مسئولین محترم اداره وزارت ارشاد اسلامی شاهد پیشرفت و شکوفایی عزیزانی باشیم که در این عرصه قدم گذاشتند و میگذارند.
تشکر و قدردانی میکنم از شما خبرنگار کبنا
کد مطلب: 289755