کبنا ؛سعید کرمی
اخیرا و باز هم تیتر اخبار و سوژه رسانههای مکتوب و مجازی به حواشی تلخ حوزه درمان مزین شد و این بار با رنگ خون و خونریزی و چاشنی دستبند و بازداشت و چالش اعتصاب واعتراض و ....
اصل و اساس موضوع یعنی تنش و حرمت شکنی فارغ از رابطه بین عمل و عکسالعمل، نه تنها در حوزه سلامت بلکه در هر بخش از اجتماع و با هر قشر از جامعه به شدت محکوم و مایه تأسف است، اما حواشی برآمده از این حوادث به مراتب ناخوشایندتر بوده و بسیار جای تأمل دارد.
نگارنده در خصوص حوادث اخیر و خصوصا بیمارستان نورآباد ممسنی، به جهت عدم اطلاع واثق اجازه هرگونه اظهار نظر و قضاوت را از خود مسلوب میداند اما آنچه از جمع بندی حوادث حوزه درمان و مواضع پس از آن استنباط میشود آن است که جامعه پزشکی به یک بت بزرگ و مقدس و محصور در حصار مصونیت و شاید معصومیت تبدیل شدهاند که در هر حال و هر شرایطی پیروز میداناند و حتی الامکان باید پیروز شوند به خاطر حرمت جامعه وزین پزشکی، و دقیقاً همین حمایت بی رویه و مصلحت کاذب می تواند بزرگترین آفت حوزه سلامت جامعه باشد.
بنده ضمن اذعان به ارزش والای طب و طبابت و به استناد کلام نور که می فرمایند: "هر کس انسانی را حیات بخشد گویی همه مردم را زنده کرده است"،و با ادای احترام قلبی به جامعه پزشکی و بزرگ مردان و شیرزنانی که در این حرفه حیاتی نام آور و حتی گمنام بوده و هستند، باید عرض کنم جامعه مذکور نیز به مقتضای اصل انسان بودن پزشک و جایزالخطا بودن انسان، هرگز عاری از خطا و اشتباه و گناه و معصیت نبوده و نیستند و الیالابد نیز نخواهند بود، و بر همین اساس، موضع گیری یک جانبه و قضاوت زودهنگام افراد و خصوصاً رسانهها پیرامون رخدادهای بیمارستانی و درمانی نه تنها به ارزش و ارتقاء جامعه پزشکی کمکی نمیکند که با توجیه و فرافکنی خطا و یا اشتباه معدود افراد خاطی و یا ناکارآمد این جامعه، کلیت این قشر ارزشمند را تخریب و دچار چالش مینماید.
همیشه دیدهایم و خواندهایم خبرهایی از مرگ نوزدان و مادران باردار و پیر و جوان و اتفاقات ناگواری که شائبه و ادعای قصور پزشکی در آنها بوده است، اما حقیقتاً نوع جبهه گیری و تعریف و توجیه چنین حوادثی در مورد پزشک و مریض و بیمار و بیمارستان قیاس معالفارق بوده و کمتر شاهد اعلام و تمرکز بر خطای پزشکی و سیستم درمانی بودهایم.
در مورد بیماران و خصوصا آنجا که منجر به فوت مشکوک می شود، هرگونه احتمال و اما و اگر سرهم می شود تا مرگ بیمار، طبیعی تعریف شود اما در مورد پزشکان محترم، آسمان و زمین به هم دوخته می شود اگر از گل نازکتر به آنان ولو درخواست توضیح شود، کما اینکه هیچ پزشکی به صورت رایگان و برای صدقه بیماری را درمان نمیکند و حتی چربش انگیزه مادی بر انگیزه های معنوی به وضوح قابل درک است(فارغ از استثنائات احتمالی).
اینکه تاخیر در پرداخت مطالبات پزشکان و درگیری لفظی و موردی به پزشکی شقالقمر رسانهای نماید و قصورات مشهود و گاهاً ناگزیر پزشکی قابل طرح و پیگیری عمومی نباشد کاملا غیر منطقی و تبعیض آمیز است؛ چطور می شود رسانه ها و فعالان مدعی، اعتصاب و تحصن برای ادعای ثابت نشده توهین مرجع قضایی به پزشک (صرفاً به عنوان مثال) را موجه و مطلوب دانسته و فریاد واویلا سر دهند، اما برای تجمع و حتی تکلم و نگارش برای چرایی مرگ یک مادر باردار و یا نوزاد و خردسال، فرهنگ و شعور و سواد و اصل و ریشه خانوادگی را به میدان کشیده و زیر سوال میبرند که این مسائل تخصصی و پزشکی است و عوام حق اظهار نظر ندارند!!؛ چطور می شود طنز تلخ "در حاشیه" را که واقعیات تلخ و اظهر منالشمس برخی مراکز درمانی را به تصویر میکشید آنقدر بزرگ و بحرانی توصیف شود که انگار آخرالزمان شده است، اما انگار که هیچ پزشکی اشتباه نمیکند و هیچ بیمارستانی کمبود ندارد، و حتی درخواست توضیح را توهین بدانند!؟ مگر ممکن است پزشکان از آسمان آمده باشند و مابقی مردم از زیر زمین؟.
علیایحال، مخلص کلام اینکه جامعه پزشکی همچنانکه چون سایر اقشار جامعه دارای حقوق متحتم و احترام متقابلی در اجتماع هستند، شرح وظایف و رسالتی نیز دارند که انتظار میرود بیکم و کاست و خدای ناکرده منتی نسبت به مردم انجام دهند و می بایست نظارت دقیق و موشکافانه بر حسن انجام آن صورت پذیرد. و مبنی بر همین نگاه می بایست پیرامون اتفاقات اخیر و گذشته و مشابهاتی که درآینده دور از انتظار نیست، به دور از احساس و بزرگنمایی و با نگاهی عادلانه اظهار نظر شود تا ...... .
در پایان ضمن ادای احترام مجدد به جامعه محترم پزشکی و اذعان به خدمات ارزنده ایشان، بابت هرگونه سوء تعبیر و تفاهم احتمالی صمیمانه پوزش میطلبم.
اخیرا و باز هم تیتر اخبار و سوژه رسانههای مکتوب و مجازی به حواشی تلخ حوزه درمان مزین شد و این بار با رنگ خون و خونریزی و چاشنی دستبند و بازداشت و چالش اعتصاب واعتراض و ....
اصل و اساس موضوع یعنی تنش و حرمت شکنی فارغ از رابطه بین عمل و عکسالعمل، نه تنها در حوزه سلامت بلکه در هر بخش از اجتماع و با هر قشر از جامعه به شدت محکوم و مایه تأسف است، اما حواشی برآمده از این حوادث به مراتب ناخوشایندتر بوده و بسیار جای تأمل دارد.
نگارنده در خصوص حوادث اخیر و خصوصا بیمارستان نورآباد ممسنی، به جهت عدم اطلاع واثق اجازه هرگونه اظهار نظر و قضاوت را از خود مسلوب میداند اما آنچه از جمع بندی حوادث حوزه درمان و مواضع پس از آن استنباط میشود آن است که جامعه پزشکی به یک بت بزرگ و مقدس و محصور در حصار مصونیت و شاید معصومیت تبدیل شدهاند که در هر حال و هر شرایطی پیروز میداناند و حتی الامکان باید پیروز شوند به خاطر حرمت جامعه وزین پزشکی، و دقیقاً همین حمایت بی رویه و مصلحت کاذب می تواند بزرگترین آفت حوزه سلامت جامعه باشد.
بنده ضمن اذعان به ارزش والای طب و طبابت و به استناد کلام نور که می فرمایند: "هر کس انسانی را حیات بخشد گویی همه مردم را زنده کرده است"،و با ادای احترام قلبی به جامعه پزشکی و بزرگ مردان و شیرزنانی که در این حرفه حیاتی نام آور و حتی گمنام بوده و هستند، باید عرض کنم جامعه مذکور نیز به مقتضای اصل انسان بودن پزشک و جایزالخطا بودن انسان، هرگز عاری از خطا و اشتباه و گناه و معصیت نبوده و نیستند و الیالابد نیز نخواهند بود، و بر همین اساس، موضع گیری یک جانبه و قضاوت زودهنگام افراد و خصوصاً رسانهها پیرامون رخدادهای بیمارستانی و درمانی نه تنها به ارزش و ارتقاء جامعه پزشکی کمکی نمیکند که با توجیه و فرافکنی خطا و یا اشتباه معدود افراد خاطی و یا ناکارآمد این جامعه، کلیت این قشر ارزشمند را تخریب و دچار چالش مینماید.
همیشه دیدهایم و خواندهایم خبرهایی از مرگ نوزدان و مادران باردار و پیر و جوان و اتفاقات ناگواری که شائبه و ادعای قصور پزشکی در آنها بوده است، اما حقیقتاً نوع جبهه گیری و تعریف و توجیه چنین حوادثی در مورد پزشک و مریض و بیمار و بیمارستان قیاس معالفارق بوده و کمتر شاهد اعلام و تمرکز بر خطای پزشکی و سیستم درمانی بودهایم.
در مورد بیماران و خصوصا آنجا که منجر به فوت مشکوک می شود، هرگونه احتمال و اما و اگر سرهم می شود تا مرگ بیمار، طبیعی تعریف شود اما در مورد پزشکان محترم، آسمان و زمین به هم دوخته می شود اگر از گل نازکتر به آنان ولو درخواست توضیح شود، کما اینکه هیچ پزشکی به صورت رایگان و برای صدقه بیماری را درمان نمیکند و حتی چربش انگیزه مادی بر انگیزه های معنوی به وضوح قابل درک است(فارغ از استثنائات احتمالی).
اینکه تاخیر در پرداخت مطالبات پزشکان و درگیری لفظی و موردی به پزشکی شقالقمر رسانهای نماید و قصورات مشهود و گاهاً ناگزیر پزشکی قابل طرح و پیگیری عمومی نباشد کاملا غیر منطقی و تبعیض آمیز است؛ چطور می شود رسانه ها و فعالان مدعی، اعتصاب و تحصن برای ادعای ثابت نشده توهین مرجع قضایی به پزشک (صرفاً به عنوان مثال) را موجه و مطلوب دانسته و فریاد واویلا سر دهند، اما برای تجمع و حتی تکلم و نگارش برای چرایی مرگ یک مادر باردار و یا نوزاد و خردسال، فرهنگ و شعور و سواد و اصل و ریشه خانوادگی را به میدان کشیده و زیر سوال میبرند که این مسائل تخصصی و پزشکی است و عوام حق اظهار نظر ندارند!!؛ چطور می شود طنز تلخ "در حاشیه" را که واقعیات تلخ و اظهر منالشمس برخی مراکز درمانی را به تصویر میکشید آنقدر بزرگ و بحرانی توصیف شود که انگار آخرالزمان شده است، اما انگار که هیچ پزشکی اشتباه نمیکند و هیچ بیمارستانی کمبود ندارد، و حتی درخواست توضیح را توهین بدانند!؟ مگر ممکن است پزشکان از آسمان آمده باشند و مابقی مردم از زیر زمین؟.
علیایحال، مخلص کلام اینکه جامعه پزشکی همچنانکه چون سایر اقشار جامعه دارای حقوق متحتم و احترام متقابلی در اجتماع هستند، شرح وظایف و رسالتی نیز دارند که انتظار میرود بیکم و کاست و خدای ناکرده منتی نسبت به مردم انجام دهند و می بایست نظارت دقیق و موشکافانه بر حسن انجام آن صورت پذیرد. و مبنی بر همین نگاه می بایست پیرامون اتفاقات اخیر و گذشته و مشابهاتی که درآینده دور از انتظار نیست، به دور از احساس و بزرگنمایی و با نگاهی عادلانه اظهار نظر شود تا ...... .
در پایان ضمن ادای احترام مجدد به جامعه محترم پزشکی و اذعان به خدمات ارزنده ایشان، بابت هرگونه سوء تعبیر و تفاهم احتمالی صمیمانه پوزش میطلبم.
پزشکی که ویزیت می کرد هم یه جوری تحویلم گرفت که انگار تمام فک و فامیلشو من کشته بودم